محمدصادق جنان‌صفت

سال‌ها پیش یک مقام مسوول حمل‌ونقل کشور گفت: سالانه ۵۰میلیارد دلار ارزش حمل و نقل منطقه است و اگر ایران فقط یک درصد سهم خودش را بگیرد، سالانه ۵میلیارد دلار درآمد ارزی خواهیم داشت ولی این امر به خیلی چیزها ربط پیدا می‌کند و زمینه‌ها و بستر‌های آن باید فراهم شود.

در همان سال‌ها یک مقام مسوول صنعت غذا می‌گفت: سالانه میلیاردها دلار از طرف کشورهای عرب ثروتمند صرف واردات مواد غذایی می‌شود و اگر یک درصد آن سهم ایران شود، درآمد ارزی معادل چند میلیارد دلار نصیب ما می‌شود. یک مقام مسوول در صادرات سنگ نیز همین را می‌گفت و این یک اپیدمی شده بود و اکنون نیز ادامه دارد که اگر ایران یک درصد از بازار فلان کالا یا خدمات را به چنگ آورد سالانه چقدر درآمد ارزی خواهد داشت.

این آرزو اما در صنعت گردشگری با صدای بلندتری سال‌ها است بر زبان مسوولان فعلی و قبلی می‌آید و بر این مساله اصرار نیز می‌شود. سال‌ها است با هر مسوول ایرانی که دستی در کار دارد و حساب و کتاب می‌داند درباره توانایی‌های گردشگری ایران گفت‌وگو می‌شود، فقط بر این نکته اصرار دارد که ایران جزو ۱۰ کشور برتر از نظر جذب گردشگران جهانی است، اما نتیجه و فایده‌ای برای ایران نداشته است. داستان صنعت گردشگری ایران ذهن را به سمت داستان شاهزاده‌ای می‌اندازد که همه چیز داشت اما ناگزیر بود با فقر وفاقه زندگی کند. یک بار برای همیشه یک گروه کارشناس زبده و خارج از قدرت و غیروابسته به گروه‌ها و جناح‌های سیاسی می‌توانند و باید تنگنای واقعی فقر صنعت گردشگری ایران را کالبدشکافی کرده و در جهت تنویر افکار عمومی و اقدام تصمیم‌گیران منتشر کنند. نمی‌توان تا ابد به صحبت‌های کلی و آرزوها و آرمان‌های غیرقابل اجرا و حرف‌های تکراری بسنده کرد. گیر کار کجاست که ترکیه در همسایگی ایران سالانه به اندازه درآمد ارزی ایران از صادرات هزاران تن فرآورده‌های پتروشیمی، فولاد، مس، سنگ، پسته، فرش، خاویار، کشمش و ... درآمد دارد و ایران از این درآمد محروم است. البته می‌توان داوری کلی کرد و برخی ضعف‌ها و نقاط ناروشن را فهرست کرد، اما تا زمانی که یک مطالعه دقیق، ژرف، همه جانبه و از سر آزادی کامل در جمع‌آوری اطلاعات و تحلیل‌ها وجود نداشته باشد، این داوری‌ها و پیش‌بینی‌ها راه به جایی نخواهد برد. برخی مصلحت‌ها را می‌توان با نظر همه صاحبنظران رقیق کرد و تفسیر تازه‌ای داشت و از این‌ رکود بیرون آمد. صنعت گردشگری ایران واقعا می‌تواند درآمد درست کند، شغل ایجاد کند و بخش‌های خدماتی را رونق دهد، اما مرواریدی است که در صدف جای گرفته و درخشش ندارد و به همین دلیل مشتری آن نیز اندک است. مرواریدی که را ندرخشد و پنهان باشد چه کسی خریداری خواهد کرد؟