خطرات نگاه مهندسی به علم اقتصاد
اگرچه راقم با بسیاری از مهندسان اقتصاد خوانده در ارتباط است و بسیاری دیگر از اقتصاددانان را میشناسد.
اگرچه راقم با بسیاری از مهندسان اقتصاد خوانده در ارتباط است و بسیاری دیگر از اقتصاددانان را میشناسد.
که در ابتدا رشتههای مهندسی را به پایان بردهاند و سپس جذب اقتصاد شدهاند، اما هنوز خطری که میتواند علم اقتصاد را در ایران از بابت این مهندسان تهدید کند، آنچنان است که باید گوشزدهای مکرری به رشته تحریر درآید و آنچنان که از این قشر سراغ داریم، درایت کافی برای توجه به این گوشزدها وجود دارد.
هرچند منطق ریاضیات ابزاری است برای تشریح مبانی اقتصاد و آنان که در این راه جهد کردهاند، میتوانند بهرههای فراوان از آن برند، اما آنچنان که همگان معترفند اولین خطر برای مهندسان تاکید بر ریاضیات و آماری است که مدعی کشف روابط اقتصادی است و بدون آن، میانگارد که علم اقتصادی وجود ندارد. از نظر او میتوان چون معادلات ریاضی در تئوریهای اقتصادی، مشکلات را از پیشرو برداشت.
اندیشهای که مملو از منطق ریاضیات است، بیتردید میتواند کاشف پدیدههای علت ـ معلولی اقتصاد باشد. اما مشکل آنجا است که خود ریاضیات میتواند قدرت کاذبی را به فردی دهد که مشغول مطالعه اقتصاد است.
بزرگترین مسوولیت برای چنین فردی توسل جستن به منطق ریاضیات و در عین حال فراموشی ابزار ریاضی برای درک هرچه بیشتر اقتصاد است. اما این هرچند اولین خطر است، اما آخرین و بزرگترین خطر نیست.
خطر بزرگ در اقتصاددان شدن مهندسان چیست؟
علوم فنی به واسطه خلق پدیدهها به مخاطب خود قدرت تصمیمگیری میدهد و در عین حال فرد بر این باور است که میتواند در محیط اطراف خود دخل و تصرفی برای منافع آدمی انجام دهد. تفکر مهندسی به درستی باور دارد که میتواند در جهان پیرامون خود چنان دخالت کند که زندگی آدمیان تغییر یابد، او میتواند پالایشگاه بسازد، ابرساختمانها به وجود آورد، پلها بزند و حیات را دچار دگرگونیهای بزرگ کند. این ذهن پیرو عقل دکارتی است. عقلی که باور دارد آدمی هرچه میخواهد میتواند انجام دهد و یک عقل کل میتواند همه چیز را دریابد و با آفرینش جهان را آنچنان که میخواهد سامان دهد.
این فاجعهآمیزترین خطر است. مهندسی که باور دارد میتواند طبیعت را برای نفع آدمیان دگرگون سازد آنگاه که اقتصاد خواند، خواهینخواهی باور میکند که میتواند سیاستگذاری کند. در اقتصاد دخالت کند و مطلوبها را به سرانجام رساند و وقتی آرمانهایش در مقام عمل قرار گرفت و اگر صادق باشد، میماند که کاش همان مهندس میبود.
عقل دکارتی چه مهندسان بدانند و چه ندانند، پارادایم غالب علوم فنی است و این خطری فاجعهآمیز برای اقتصاد است. عقلی که امروز پیروان چپ خود را دارد و اتفاقا چپها به واسطه همین عقل دکارتی، فاجعههای بسیاری در اقتصاد به وجود آوردهاند.
بیتردید عقل دکارتی پاسخگوی توانمند مسائل مهندسی است و عقل کانتی پاسخی است مقتضی برای اقتصاد و علوم اجتماعی. ناکارآمدی عقل کانتی در علوم فنی غیرقابل انکار است که با عقل کانتی نمیتوان مهندسی بود خلاق و مستعد راهها و روشهای جدید برای دخالت در طبیعت. این خطر میتواند همراه با عدم درک ماهیت «سوبژکتویستی» علوم اجتماعی همراه باشد. دانشپژوه علوم فنی همواره با پدیدههایی سروکار دارد که فارغ از ذهن شناسنده او است، در حالی که نمادها و ابزارهای اقتصادی و حتی فرآیند عمل آنها در اقتصاد برآمده از خصلت «ذهنگرایی» است.
مفاهیم قیمت، هزینه فرصت، ارزش و ... مفاهیمی هستند که برای هر فرد با ذهن خاص خود علامتهای مختلف دارد و به واسطه همین ترکیب موضوع شناخت و ذهن برای هر فرد شناسنده است که سیاستگذاری اقتصادی به امری کاملا حساس بدل میشود، زیرا سیاستگذار میداند قیمتی که او درک میکند، بیتردید با قیمتی که افراد دیگر درک میکنند متفاوت است و چه بسا سیاستهای وی منجر به وضعیتی شود که در ذهن جمعی عموم، مطلوب نیست و چه بسا اقدام به سیاستی کند و بنابر ذهن خویش علائمی را تولید کند که این علائم برای ذهن افراد دیگر معنای دیگری اعاده کند و آنان واکنشی غیرقابل انتظار سیاستگذار را عملی سازند و این یعنی شکست سیاست.
اما این گزارهها برای یک ذهن فنی ناشناخته است.
به طور خلاصه ذهن مهندسی شده کاملا در مقابل ذهن یک اقتصاد خوانده است و تمامی دغدغههای این ذهن فنی شده به سیاستگذاری و دخالت ختم خواهد شد. ذهنی که میانگارد اقتصاد چون یک رابطه سنجی است و یا در مدلهای تعادلی خرد و کلان مقابل جمع است و میتوان در نمودارها دخالت و تعادلی دلخواه را به وجود آورد.
با این وجود نمیتوان انکار کرد که در زیرشاخههای اقتصاد و برای کمک به صنایع و برای برنامهریزیهای محدود نیاز به اقتصاد و آن فن خاص است، امری که سازمان مدیریت از سالهایی دور به واسطه اندیشمندانش بدان واقف شد.
ارسال نظر