علی میرزاخانی

نرخ بیکاری بالا در بین اقشار تحصیل‌کرده در مقایسه با نرخ بسیار پایین بیکاری در بین اقشار بیسواد و کم‌سواد از نکات مهمی بود که دو روز پیش در همایش گام نهم اقتصاد ایران از سوی مقام پژوهشی بانک مرکزی مورد تاکید قرار گرفت. پرسش مهمی که در این زمینه مطرح می‌شود، آن است که چرا در عصری که همه اقتصادهای دنیا برای حضور قدرتمندانه در بازار جهانی سعی در جذب نخبگان تحصیل‌کرده دارند و اصولا آنچه در آن سوی آب‌ها مطرح است بیکاری نیروی کار غیرماهر است و نه بر عکس، شاهد روندی متفاوت در اقتصاد ایران هستیم؟

آیا اقتصاد ایران به نیروی کار ماهر و تحصیل‌کرده نیازی ندارد؟ یا اصولا مهارت و تحصیلاتی که در مراکز آموزشی ایران با هزینه‌های بسیار بالا به جوانان کشور ارائه می‌شود، ارتباطی با نیاز اقتصاد ایران ندارد؟

به نظر می‌رسد باید توجه اصلی را معطوف به یافتن پاسخ صحیحی برای پرسش آخری کرد.

نکته‌ای که بارها از سوی کارآفرینان، صاحبان کسب‌وکار و سرمایه‌گذاران ایران مورد تاکید قرار گرفته و از بی‌توجهی نظام آموزشی کشور به نیازهای آنان انتقاد شده است. ولی در عین حال دانشگاه و اقتصاد همچنان به پیمودن راه جداگانه و متفاوت خود ادامه می‌دهند.

ریشه اصلی این مشکل در دولتی بودن نظام آموزش عالی و نیز انحصاری بودن نظام خصوصی آموزش عالی در یک دانشگاه است که باعث شده است حیات و بقای هر دو سیستم، ارتباطی با موفقیت فارغ‌التحصیلان آنها در بازار کار نداشته باشد. در تمام دنیا، رقابت بالا در نظام‌ آموزشی عالی باعث می‌شود فقط دانشگاه‌هایی بتوانند به اوج شکوفایی برسند که فارغ‌التحصیلان موفق در بازار کار اعم از دولتی و خصوصی تربیت کنند و دانشگاه‌هایی که در این مسیر ناکارآمد عمل می‌کنند به دلیل عدم اقبال متقاضیان‌ جدید تحصیل در دانشگاه‌ها به تدریج از گردونه رقابت خارج می‌شوند. اما هر دو نظام دولتی و خصوصی آموزش عالی در ایران نسبت به این تهدید پر برکت که آنها را مجبور به ارتباط تنگاتنگ با اقتصاد و بازار کار می‌کند مصونیت دارند.

متاسفانه بوروکراسی به شدت مقاوم وزارت علوم در دولت قبلی نه تنها استقبالی از شکل‌گیری معدود دانشگاه‌های غیردولتی در کنار حفظ سیستم‌ فعلی به عمل نیاورد بلکه به طرق ایذایی مختلف به پیشواز انصراف آنان رفت. در دولت جدید نیز به‌رغم اینکه برنامه گسترش نظام آموزش عالی غیر دولتی از جمله وعده‌های مهم وزیر علوم در زمان بررسی رای اعتماد بود هنوز گزارشی از میزان تحقق برنامه‌ها ارائه نشده است.

به هر صورت، این زنگ خطر را باید جدی گرفت.

نباید فراموش کرد که نرخ بالای بیکاری در بین تحصیلکردگان و نخبگان علاوه بر اینکه خسران بزرگی برای اقتصاد ملی به شمار می‌رود بلکه می‌تواند در میان مدت به وضعیت نامتعادل اجتماعی نیز دامن بزند و شاید آن زمان برای معالجه دیر شده باشد.