خرید تسلیحاتی ایران از بریتانیا در جنگ تحمیلی+ تصاویر
آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰ با تشدید رقابت میان کشورهای روسیه، انگلستان و آمریکا همراه شد. انگلستان در بازه زمانی ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ و با تلاش بیوقفه کابینههای پس از احمد قوام تا نخستوزیری محمد مصدق به سختی قدرت خود را در ایران تثبیت کرد.
انگلستان در دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰، تمرکز خود را روی گرفتن امتیازات نفتی از ایران گذاشته و کمتر در پی فروش تسلیحات بود، اما بهتدریج، تسلیحات بخش اعظم مناسبات شاه با آمریکا و اروپای غربی گردید. در همین راستا، در این نوشتار خریدهای تسلیحاتی شاه از انگلستان را در مسیری تاریخی پی میگیریم.
از سال ۱۳۳۲- ۱۳۵۰
محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۱۳۳۲ تلاش کرد تا به موازات گسترش روابط خود با آمریکا، روابط خود را با انگلستان نیز بهبود بخشد. بنابراین در ۱۴ آذر ۱۳۳۲ روابط دو کشور با حمایت آمریکا و میانجیگری سوئیس تجدید شد و پس از نخستوزیری حسین علاء که از انگلوفیلهای سنتی بود، گسترش یافت. در این میان، همکاریهای نظامی ـ امنیتی دو کشور بعد از خروج عراق از پیمان «سنتو» در قالب پیمان بغداد شکل گرفت و مناسبات سیاسی ـ نظامی دو کشور به عنوان دو عضو پیمان سنتو به صورت مستمر ادامه یافت.
در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ انگلستان پس از آمریکا و آلمان غربی از عمدهترین صادرکنندگان کالا بهویژه تجهیزات نظامی و کالاهای صنعتی به ایران بود، اما بهتدریج با قبضه کردن قدرت توسط نیروهای طرفدار توسعه صنعتی به رهبری حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۴ جنگ قدرت بین نخبگان سیاسی سنتی طرفدار انگلستان و نخبگان سیاسی طرفدار ایالات متحده آمریکا به نفع گروه دوم خاتمه یافت. این امر البته ناشی از توافق کلی میان آمریکا و انگلستان نیز بود که منافع نفتی، تجاری، نظامی را در ایران پس از قیام ۱۳۴۲ تقسیم کرده بودند.
بااینحال در دهه ۱۳۴۰ ایران و انگلستان در جهت کاهش تنشهای موجود تلاش کردند. هرچند قرارداد جدیدی حاکم بر روابط دو کشور نبود، ولی گسترش روابط آنها محسوستر شد. روابط نظامی بر مبنای پیمان سنتو، خریدهای بزرگ نظامی و تعلیم افسران واحدهای ایرانی در قسمتهای نظامی مرتبط در انگلستان مصادیقی از گسترش این روابط بود.
از سال ۱۳۵۰-۱۳۵۷
انگلستان که پس از جنگ جهانی دوم با مسائل داخلی متعددی مواجه بود، در سال ۱۳۴۶ اعلام کرد قصد خروج نیروهای خود از منطقه شرق سوئز و خلیج فارس را دارد. در این میان، حکومت ایران متمایل بود مسئولیتهای بیشتری در خلیج فارس برعهده بگیرد. در این زمینه مذاکراتی بین دو کشور صورت گرفت. در نهایت با مذاکرات پنهانی انگلستان و آمریکا، ایران و عربستان مسئولیت سیاسی و نظامی خلیج فارس را برعهده گرفتند. بنابراین ایران در راستای تضمین تأمین امنیت خود و منطقه به تحکیم موقعیت نظامی خود پرداخت. از این پس قراردادهای تسلیحاتی و خریدهای نظامی به جز لایفنکی از نظام پهلوی تبدیل شد.
البته شخصی شدن قدرت در ایران و اتکا به ارتش و افزایش درآمدهای نفتی در دهه ۱۳۵۰ بر این امر بیتأثیر نبود؛ چنانکه خریدهای نظامی در دوران حاکمیت پهلوی دوم در حیطه اختیارات شاه و نه دولت قرار داشت. او بود که درباره خرید چه چیزی، ازکجا، چه زمانی و چگونه تصمیم میگرفت و سایرین، مجری تصمیمات شخص شاه بودند.
از سویی نیز احساس نیاز به تسلیحات را دولتهایی چون آمریکا و انگلستان در شاه ایجاد میکردند. حسین فردوست میگوید آمریکاییها و انگلستانیها خرید تسلیحات را به او تحمیل میکردند. محمدرضا پهلوی در سفرهایش به آمریکا و اروپای غربی با نمونه و طرز کار این تسلیحات آشنا میشد و فرمان میداد تا از چه نوع و چه تعداد از این تسلیحات خریداری شود.
پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در انگلستان، مینویسد: «شهریار شفیق پسر اشرف، از مفید نبودن تکنولوژی تسلیحاتی خریداریشده از آمریکا و معضل ماندگاری نیروهای کارآموز ایرانی که به آمریکا میروند در آن کشور میگوید و پیشنهاد میدهد برای تربیت نیروهای دریایی ایران بیشتر از کشور انگلستان استفاده شود. اما نمیدانم این حرفها را به داییاش هم میزند یا خیر؟».
به هر حال شاه، در اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ میل شدیدی به خرید تسلیحات نظامی پیدا کرد. در چنین شرایطی آماده نبودن انگلستان برای صدور تسلیحات مورد نیاز ایران در مبادلات نفتی یکی از مسایل مورد اختلاف دو کشور شد. شاه بر خرید سلاحهای مدرن ساخت انگلستان اصرار داشت اما در دهه ۴۰ شمسی تنها دو قرارداد کم اهمیت درباره برخی موشکهای دریایی منعقد شد.
حتی درخواست ایران برای ایجاد یک کارخانه ساخت تانک در کشور با مخالفت شدید انگلستانیها مواجه شد. در شهریور ۱۳۴۹ کاردار انگلستان به اطلاع علم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی، میرساند انگلستان نمیتواند پیشنهاد شاه مبنی بر معامله پایاپای پانصدمیلیون لیر نفت ظرف ده سال با تجهیزات نظامی و کارخانهای برای ساختن تانک را بپذیرد. علم در خاطرات خود میگوید: «آن قدر از شنیدن این حرف حالم بد شد که کاردار انگلستان را با بینزاکتی مرخص کردم».
اما آغاز سفارت آنتونی پارسونز در ایران، روابط سیاسی و نظامی دو کشور را در سطح مطلوبی پیش برد؛ چنانکه در سالهای ۱۳۵۲-۱۳۵۶، ایران بازار عمده کالاهای انگلستانی به شمار میرفت و سفارت انگلستان در تهران بیش از هر نهاد دیگری در این امر مؤثر بود. به گفته پارسونز، وابستگان نظامی سفارت در ارتش، نیروی هوایی و نیروی دریایی ایران بیشتر به کار فروش تجهیزات نظامی انگلستان به ایران یا اعزام هیئتهایی برای تعلیم استفاده از سلاحهای خریداریشده نقش داشتند و وظایف سیاسی و اطلاعاتی آنان در درجه دوم اهمیت قرار داشت.
چنانکه سرهنگ دیوید آرتور راندال در مقطع زمانی مه ۱۹۷۱ و اکتبر ۱۹۷۲ با دریافت مبلغ ۲۵ هزار پوند رشوه از دو مقام عالیرتبه کمپانی راکال (Racal) دولت ایران را برای خرید تجهیزات رادیویی تانکهای چیفتن به ارزش چهارمیلیون پوند از انگلستان ترغیب کرد. علاوه بر او دیگر مقامات این شرکت همچون جفری الیورت ولبورن، مدیرعامل کمپانی راکال، نیز متهم به دریافت رشوه بودند.
ایران با ورود به جنگ با جنبش ظفار در عمان وارد مذاکره با انگلستان برای خرید تانکهای چیفتن شد و موفق گردید قراردادی برای خرید هشتصد تانک منعقد نماید. این تانکهای ۵۰ تنی با توپ دورزن ۱۲۰ میلیمتری از پرقدرتترین تانکهای جهان بودند. تحویل این تانکها از اوایل سال ۱۳۵۱ آغاز شد و تا پایان سال ۱۳۵۵ ادامه داشت. هزینه آن نیز ۱۵۰ میلیون پوند استرلینگ گردید.
مذاکره برای فروش این تانکها تقریبا از سال ۱۳۵۰ آغاز و به صورت معامله تهاتری با نفت صورت گرفت. اما ایران از نظر اقتصادی توانایی تأمین خریدهای نظامی جاهطلبانه خود را نداشت و از سویی نیز تعدادی از امرای نظامی همچون ارتشبد فریدون جم، رئیس وقت ستاد ارتش، با این قراردادها مخالف بودند. حتی برخی منابع دلیل تیرگی روابط محمدرضا پهلوی با جم و استعفای جم را مخالفتهای او با خرید تانکهای انگلستانی میدانند. در هر حال، ایران خرید این تانکها را با تعدادی کم شروع کرد، اما با افزایش قیمت نفت در سال ۱۳۵۲، این خریدها شتاب بیشتری گرفت.
علاوه بر اینها، ایران برای نیروی زمینی خود ۴۰۰ فروند از تانکهای مدل اسکورپیون و خودروهای زرهدار تندرو نوع فوکس از انگلستان خریداری کرد.
پس از تصمیم انگلستان به خروج از خلیج فارس و تبدیل ایران به ستون نظامی در این منطقه، تغییری اساسی در سیاست دفاعی ایران در بخش نیروی دریایی صورت پذیرفت. موقعیت سوقالجیشی، منابع نفتی ایران و خلیج فارس و انحصار بزرگ تسلیحاتی، آمریکا و اروپا را وادار کرد تا به تقویت نیروی دریایی ایران بپردازند. بنابراین چندین پایگاه دریایی احداث شد. نیروی دریایی نیز به انواع تجهیزات نظامی مجهز گردید.
در نخستین گام ارتش ایران چهار کشتی جنگی به قیمت بیستمیلیون پوند استرلینگ و یک کشتی جنگی بزرگ ۲ هزار و۳۰۰ تنی از انگلستان سفارش داد. همچنین ایران در سال ۱۳۵۱ نیز اعلام کرد میخواهد نیروی دریایی را به هاورگرافت تجهیز نماید و ۲ فروند هاورگرافت به ظرفیت ۵۰ تن، با سرعت ۷۰ گره دریایی از انگلستان خریداری کرد. تا سال ۱۳۵۷ این خریدها به ۱۴۰ فروند رسید. همچنین برای تولید موشک راپیر و ساخت موشکهای ضد تانک تاو نیز موافقتنامههایی بین دو کشور امضا گردید.
ایران ورای الزامات خود در قالب پیمان سنتو به دلیل مقابله و رقابت با عراق در پی افزایش توان زرهی خود بود. یکی از گزارشهای وزارت امور خارجه و وزارت دفاع انگلستان در سال ۱۳۵۴ درباره اختلاف ایران و عراق به مقایسه امکانات نظامی دو کشور میپردازد.
طبق این گزارشها عراق ۱۲۲۰ دستگاه تانک سنگین و ایران تنها ۷۶۰ تانک سنگین داشت. بنابراین محمدرضا پهلوی ۴۵۰ دستگاه تانک چیفتن جدید به انگلستان سفارش داد. در واقع انگلستان از رقابت تسلیحاتی میان دو کشور سود میبرد. همچنین در گزارش دیگری میزان خریدهای نظامی ایران از انگلستان در سال ۱۳۵۴ حدود هشتصد میلیون پوند و خریدهای احتمالی در آینده نزدیک پانصدمیلیون پوند ذکر شده است.
بیشترین حجم خریدهای تسلیحاتی ایران از بریتانیا مربوط به ده قرارداد خرید تانکهای چیفتن یکی ۷۶۴ دستگاه و دیگری ۱۵۰۰ دستگاه روی هم به مبلغ ششصدمیلیون پوند بود که تا زمان تهیه گزارش نظامی فوق تنها ۴۷۰ دستگاه تانک چیفتن تحویل ایران شده بود.
در پایان سال ۱۳۵۳ ایران سفارش خرید پانصد دستگاه از نمونه جدید تانک چیفتن را به انگلستان داد. در صورتی که پیشتر نیز ۴۵۰ دستگاه از همین تانک به ایران تحویل داده شده بود. ایران همچنین خواستار خرید ۲۴۶ وسیله نقلیه تعمیر خودروهای زرهی بود. مبلغ این درخواست ششصدمیلیون پوند تخمین زده شده بود که به اضافه هزینه تجهیزات لازم و لوازم یدکی آن در حدود یک میلیارد پوند میشد.
موتورهای این تانکها با وضعیت محیطی ایران ناسازگار بود. از سوی دیگر، اعتصابات داخلی در کارخانجات نظامی انگلستان منجر به تأخیر در ساخت و تحویل تانکهای چیفتن درخواستی ایران شد. مقامات انگلستانی به دلیل اهمیت راهبردی، نظامی و اقتصادی محمدرضا پهلوی را متقاعد به حفظ این قراداد کردند. در این راستا مدل خاصی از تانک چیفتن بر مبنای شرایط و نیازهای ویژه ایران به نام تانک «شیر» تولید شد و فروش آن به ایران منحصر گردید.
تا سال ۱۳۵۵ به خاطر قیمت بالای نفت، مشکلی در مناسبات نظامی دو کشور پیش نیامد، اما با رکود قیمت نفت در سال ۱۳۵۶، بار دیگر مبادله تهاتری با نفت در قبال خریدهای نظامی جایگزین شد. همچنین ماجرای دستگیری سه افسر انگلستانی که در معاملات تانک چیفتن دخیل بودند و همچنین اتهامات جدی به سر شاپور ریپورتر، دلال سیاسی، نظامی و امنیتی دوجانبه ایران و انگلستان و مشاور شرکت نظامی «میلبنک/ام.تی.اس» پیش آمد.
این محاکمات با اخذ رشوه با حکم خفیف برای سه افسر انگلستانی و لاپوشانی کلی درباره شاپور ریپوتر پایان یافت.
از سویی، انگلستان قرارداد خود را با فروش تانکهای انحصاری ایران به هند نقض کرد. این اختلاف تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
با اوج گرفتن اعتصابات در ایران، مبادله تهاتری در برابر نفت به مشکل برخورد و انگلستان به بهانه مسئله مالی حتی با گرفتن چندصد میلیون از ایران از فروش تانکها به ایران پس از انقلاب خودداری کرد و از دادن تجیهزات، لوازم یدکی، تعمیر و نگهداری تانکهای قبلی نیز سرباز زد. در عوض فروش این تانکها را به عراق و اردن در شرایط جنگی دو کشور در پیش گرفت.
به نظر میرسد با گذشت زمان و بهویژه از اوایل دهه ۱۳۵۰ش، افزایش قیمت نفت و حمایت ویژه آمریکا، اعتمادبهنفس و عطش شاه به خرید تسلیحات را افزایش داد. از این پس بود که آمریکا و کشورهای اروپای غربی یکی از مهمترین بازارهای خود را در زمینه تسلیحات نظامی بهدست آوردند، اما پس از انقلاب اسلامی میل کشورهای غربی به تقویت قدرت ایران کاهش یافت و تقویت قدرتهای رقیب ایران در دستور کار قرار گرفت.
استفاده از تانک چیفتن در جنگ تحمیلی
همچنین بنابر گزارش تاریخ ایرانی، تانک چیفتن دارای یک موتور چند سوخته ال ۶۰ میباشد که توسط لیویلند طراحی شده بود . این موتور بزرگترین نقطه ضعف چیفتن بود. این موتور ۶ سیلندر بود و مشکلات خودش را داشت ازآنجای که چند سوخته بود برای سوزانده برخی سوختها باید دمای داخلی سیلندر به اندازه کافی بالا میرفت و این خودش باعث کاهش عمر موتور و همچنین گرمایی شدید موتور می شد؛ به طوری که تانک تنها میتوانست ۳۰ دقیقه کار کند و بعد خاموش میشد و امکان جابهجایی نداشت.
براساس برخی نقلقولها، این تانک در جنگ ایران و عراق نشان داد مشکل جدی ضعف تحرک دارد و در عملیات نصر چندین عراده تانک بدون حرکت مانده و رها شدند. همچنین مشخص شد زره این تانک قدرت پایینی دارد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.