جیمز کِلی؛ «یورک به قلب دفاع نفوذ می‌کنه، این دوایت یورکه که توسط پروتزی سرنگون و متوقف میشه اما کول کار رو تموم میکنه و حالا اون‌ها با سرعت به سمت بارسلونا پیش میرن»

 

همزمان که «کلایو تایلدسلی»  در عصر روز 21 آپریل 1999 در ورزشگاه «دل‌آلپی» با حضور جمعیتی بالغ بر 57 هزار نفر، این کلمات را به زبان می‌آورد، تمام جمعیت حاضر در ورزشگاه به فکر فرو رفتند آنهم در حالی که در درون مستطیل سبز، چشم‌هایشان به بازیکنان سفیدومشکی‌پوشانی دوخته شده بود که آشفتگی و اضطراب درون‌شان موج میزد.

هضم شکست 3 بر 2 یوونتوس در نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا و حذف از رقابت‌ها، یکی از سخت‌ترین لحظات زندگی حرفه‌ای «فیلیپو اینزاگی» محسوب میشد. بیانکونری در بازی رفت توانسته بود در ورزشگاه بزرگ و جهنمی «اولدترافورد» از شاگردان «الکس فرگوسن» یک تساوی یک بر یک کسب کند. دبل رویایی اینزاگی در یازده دقیقه ابتدایی بازی برگشت، دلالت بر صعود بانوی پیر به فینال داشت. اینزاگی بهتر از این نمی‌توانست عمل کند. اما درست زمانی که بازیکنان یووه خود را در فینال می‌دیدند، شیاطین‌سرخ کامبکی تاریخی زدند و بلیت حضور در فینال بارسلون را به دست آوردند.

عصر همان روز، 600 کیلومتر آن طرف‌تر از شمال شرقی شهر تورین و در ورزشگاه «المپیک مونیخ»، مهاجم دیگری آشفته مانده بود. ستاره آخرین درخشش بزرگ دوران سرمربیگری «والری لوبانوفسکی»، یعنی «آندره شوچنکو» ۲۳ ساله، در رسیدن تیم دیناموکیف به مرحله نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا نقشی بسیار کلیدی ایفا کرد. دینامو که با 2 گل در بازی رفت به پیروزی رسیده بود، خود را در «نیوکمپ» می‌دید ولی گل زودهنگام «ماریو باسلر» در دیدار برگشت، رشته رویاهای تیم اوکراینی را پاره کرد.

آن عصر، برای این دو مهاجم بسیار تلخ سپری شد اما بعضاً دو اشتباه، منجر به یک اتفاق درست می‌شود. 4 سال بعد این دو ستاره مجدداً پا به این مرحله از رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا گذاشتند و اینبار خوشبختانه فاصله‌شان با هم به چند متر محدود شده بود، چند متری که در درون مستطیل سبز با یکدیگر داشتند، آنهم  در قالب یکی از کشنده‌ترین زوج‌های هجومی جهان فوتبال.

جالب ماجرا اینکه مراحل رشد و تکامل این دو، به حدی متفاوت بود که هیچکس حتی توصرش را نیز نمی‌کرد. اینزاگی در سال 1973 در شهر پیاچنزا ایتالیا متولد شد، شهری که در 70 کیلومتری جنوب شرق میلان واقع شده. او در آکادمی «سنت نیکولو» کارش را آغاز کرد و در سال 1985 به باشگاه اصلی شهر یعنی تیم «پیاچنزا کالچو» پیوست و در سال 1991 اولین بازی خود را برای این تیم در 18 سالگی انجام داد. فیلیپو بعد از حضور قرضی و درخشان در تیم‌های «آلبینولفه» و «هلاس ورونا» به ورزشگاه «لئوناردو گاریلی» بازگشت و با زدن 15 گل، به تیم‌اش در راه رسیدن به قهرمانی سری B در فصل 95-1994 یاری رساند.

در همین حین، شوچنکو نخستین تجربیات خود را در تیم نخست دیناموکیف سپری می‌کرد، تیمی که از 10 سالگی در آن حضور داشت. آندره ابتدا در روستای ورکیفشاینا و سپس در کیف بزرگ شد. در سال 1986 و پس از فاجعه هسته‌ای«چرنوبیل»، شوچنکو و خواهرش محل زندگی خود را به سمت بنادر شرقی ترک کردند. اواخر همان سال، آندره در رسیدن به دانشگاه ورزشی کیف ناکام ماند اما پس از درخشش در تورنمنت جوانان، با دینامو قراردادی 2 ساله به امضا رساند و یک فصل بعد، جایگاه‌اش را در ترکیب اصلی دینامو به دست آورد. استعداد بی‌بدیل‌اش دلیل مهمی برای لوبانوفسکی افسانه‌ای بود تا پس از شش سال به سرزمین مادریش برگردد و در سال 1997 هدایت دیناموکیف را بر عهده بگیرد. شوچنکو زیر نظر «سرهنگ» شکوفا شد و در طول 2 فصل،  66 بار تور دروازه حریفان را به لرزه درآورد و همین باعث شد که باشگاه‌های زیادی برای جذب او پشت در باشگاه دینامو صف بکشند.

شاید در تمام آن سال‌ها شوچنکو نیز خود را برای تشکیل یک زوج فوق‌العاده با اینزاگی آماده می‌کرد. در این بین فراموش نکنید که راه رسید پیپو به آندره، راهی پر فراز و نشیب بود. اینزاگی پس از درخشش در سری B، لباس پارما را بر تن کرد اما نتوانست انتظارات را برآورده کند و به این ترتیب ماجرای او و پارما خاتمه یافت و پیپو راهی آتالانتا شد و در 33 بازی لیگ، 24 بار توپ را به قعر دروازه حریفان فرستاد و ضمن کسب عنوان «آقای گلی»، عنوان بهترین بازیکن جوان فصل 97-1996 را نیز به خود اختصاص داد. این موفقیت‌ها کافی بود تا سفیدومشکی‌پوشان تورین برای جذب‌اش دست به کار شوند.

حضور در یووه رویایی می‌گذشت و پیپو با ثبت 89 گل برای بانوی پیر، یکی از مهره‌های تاثیرگذار تیم محسوب میشد و مزد زحمات‌اش را نیز با کسب اسکودتو در سال 1998 دریافت کرد اما در سال 2000، با جذب دیوید ترزگه، توازن قدرت بهم ریخت و این اینزاگی بود که در تابستان بار سفر بست. مقصد؟ میلان! جایی که سرانجام به وصال رویایی او و شوچنکو رنگ حقیقت پاشیده شد، وصالی که آنها را برای همیشه به تاریخ سنجاق کرد.

البته تا پیش از حضور پیپو در ترکیب روسونری، شوچنکو تاج پادشاهی را در سن‌سیرو بر روی سر گذاشته بود. او در طول 2 فصل نخست حضورش در ترکیب سیاه‌وقرمزپوشان میلانی، 63 بار تور دروازه رقیبان را به لرزه درآورده بود و به نخستین بازیکن غیر ایتالیایی پس از پلاتینی در سال 1983 تبدیل شد که موفق می‌شود در نخستین فصل حضورش در سری‌آ، آقای گل ایتالیا شود. همانطور که می‌دانید تا قبل از پیوستن اینزاگی به میلان، شوچنکو با «اولیور بیرهوف» در پیکان خط حمله روسونری، حریفان را به زحمت می‌انداخت اما با جدایی مرد آلمانی و جانشینی اینزاگی، میلان به جهنم سوزانی برای بزرگان اروپا تبدیل شد.

پربیراه نیست اگر پیپو را «یک قاتل بالفطره با سرعت خوب» خطاب کنیم، قاتلی که به قدرتش در شکستن لایه‌های خطوط دفاعی حریف و جایگیری‌های هوشمندانه جهت شلیک تیر خلاص شهرت داشت. بد نیست بدانید که «الکس فرگوسن» معتقد بود که «پیپو در آفساید متولد شده است.» این گفته نشان از تاثیرگذاری بالای نفوذهای اینزاگی بر روی ذهن یکی از بزرگان تاریخ فوتبال دارد.

شوچنکو اما تکنیک بهتری داشت و از توپ‌های مرده نهایت بهره را می‌برد و قدرت تمام‌کنندگی بالا و فیزیک مناسبی داشت. در این بین نباید روی این حقیقت مهم چشم بست که این زوج توسط هافبک‌های بزرگی نیز تغذیه می‌شدند؛ پیرلو، سیدورف، روی کاستا و کاکا! ستاره‌هایی که سهمی بزرگ و غیرقابل انکار در درخشش این زوج قاتل ایفا کردند.

اینزاگی در اولین فصل حضورش در سن‌سیرو، 16 بار پایش به گلزنی باز شد و شوچنکو 17 بار. هرچند این تعداد گل آمار فوق‌العاده‌ای برای‌شان به حساب نمی‌آمد ولی با همین تعداد گل نیز آنها در میان گلزنان برتر باشگاه قرار گرفتند. روسونری در آن فصل به عنوانی بهتری از چهارمی دست نیافت و در نیمه‌نهایی لیگ اروپا نیز از دور رقابت‌ها کنار رفت تا فصلی ناکام در تاریخ‌شان ثبت شود اما این ناکامی مقدمه‌ای بود برای درخششی تاریخی.

در فصل بعد، زوج پیپو و آندره، از تمام تیم‌های حاضر در سری‌آ به صورت انفرادی انتقام گرفتند و در لیگ قهرمانان اروپا نیز همه حریفان را از لب تیغ گذراندند؛ از جمله منچستریونایتد در سال 2003 که توسط اینزاگی در اولدترافورد به صلیب کشیده شد. جالب‌تر اینکه در بازی فینال آن سال، میلان و یوونتوس در دیداری تمام ایتالیایی برابر هم صف‌آرایی کردند و بانوی پیر به لطف درخشش «جانلوئیجی بوفون» بازی را به ضربات پنالتی کشاند. لحظاتی سخت و پر استرس برای هواداران دو تیم. بعید است میلانی‌ها گل شوچنکو را فراموش کنند، گلی که به شکلی بحث‌برانگیز مردود اعلام شد، با این حال آندره باز هم زهر خود را ریخت و با به ثمر رساندن پنالتی‌اش، باعث شد تا میلان بر بام فوتبال اروپا تکیه بزند و صاحب جدید تاج و تخت لقب بگیرد.

مرد اوکراینی در بازی رفت فینال کوپا ایتالیا نیز برابر گرگ‌های رم گلزنی کرد و در بازی برگشت نیز اینزاگی دروازه جالوروسی را گشود  و به این ترتیب میلان در مجموع با نتیجه 6 بر 3 پیروز و فاتح کوپا ایتالیا شد. این نخستین جامی بود که این زوج در سن‌سیرو بالای سر بردند و این آغازی بود بر دوران طلایی و شکوه‌مند روسونری با کارلو آنچلوتی.

در فصل بعد شوچنکو برای دومین بار عنوان آقای گل ایتالیا را به خود اختصاص داد و با 24 گل در رسیدن میلان به قهرمانی در سری‌آ آنهم بعد از 5 سال، نقشی پررنگ ایفا کرد. این پایان کار نبود و آندره امضای خود را پای صعود تاریخی میلان به فینال مشهور استانبول نیز به ثبت رساند و به همین دلیل نیز برنده توپ طلای سال شد. اما آن فینال، بازی شوچنکو نبود. در حالی که مسابقه به نتیجه 3 بر 3 پیگیری میشد، شوچنکو در محوطه شش قدم، در کمال ناباوری و حیرت فوتبال‌دوستان، توپ را به صورت «جرزی دودک» کوبید و در گلزنی ناکام ماند.

گرچه اینزاگی در طول آن دو فصل به دلیل مصدومیت‌های مداوم از ناحیه قوزک پا، تنها در 25 دیدار میلان در سری‌آ به میدان رفت ولی سرانجام در فصل 06-2005 با رهایی کامل از بند مصدومیت و بازگشت به فرم ایده‌آل، به یاری تیم‌اش شتافت و در کنار زوج رویایی‌اش به حدی خوش درخشید که نام‌اش برای همیشه با حروف طلایی در تاریخ باشگاه ماندگار شد.

شوچنکو در مرحله یک‌هشتم نهایی در 2 دیدار رفت و برگشت برابر بایرن مونیخ، گلزنی کرد، اینزاگی نیز در بازی برگشت دبل کرد تا میلان در مجموع 5 بر 2 باوارایی‌های را در هم بشکند و بلیت صعود به مرحله یک‌چهارم رو اوکی کند، مرحله‌ای که طرف دیگرش لیون بود. در بازی رفت، دو تیم به تساوی بدون گل رضایت دادند و این کار شاگردان آنچلوتی را در بازی برگشت کمی سخت کرد. با این حال جادوی اینزاگی چیزی نبود که بتوان روی آن چشم بست و پیپو در بازی برگشت خیلی زود روسونری را روی ارسال کلارنس سیدورف پیش انداخت تا میلانی‌ها شروع به رویاپردازی کنند. عمر این رویا تنها 6 دقیقه بود و گلزنی محمدو دیارا کار را به تساوی کشاند تا چهره تیم صعودکننده تغییر کند. دل در دل میلانی نبود و هر دقیقه و هر ثانیه بازی برای آنها پر از استرس و نگرانی و همراه با کابوس حذف پیگیری میشد تا اینکه در دقیقه 88، آندره شوچنکو ضربه‌ای به سمت دروازه «گرگوری کوپه» روانه کرد، توپ با بدشانسی محض به هر دو تیر عمودی خورد و روی خط ماند، نگاه میلیون‌ها نفر به توپ دوخته شده بود و اینزاگی همچون سوپرمن زودتر از هر بازیکن دیگری خود را به توپ رساند و کار را تمام کرد! این پایان کار نبود و در اوقات تلف شده بازی، شوچنکو هم گلزنی کرد تا کار یکسره شود. اما در نیمه‌نهایی رویا بزرگ رنگ باخت و این بارسلونا بود که به لطف تک گل «لودویگ ژولی» در بازی رفت، به فینال پاریس صعود کرد. تنها التیام روسونری‌ها، کسب عنوان آقای گلی آن فصل از رقابت‌ها توسط شوچنکو با 9 گل محسوب میشد. کسب این عنوان، باعث شد که مالک متمول چلسی، پیشنهادی نجومی به او ارائه کند و و این پایانی بود بر همکاری زوج آندره و پیپو.

شوچنکو و اینزاگی در تابستان 2006 همدیگر را در یک‌چهارم نهایی جام‌جهانی دیدار کردند که هم‌تیمی‌های پیپو با 3 گل شوچنکو و یارانش را شکست داده و راهی خانه کردند. بعد از جام‌جهانی 2006، شوچنکو پیراهن میلان را از تن خارج و به لندن نقل مکان کرد، آنهم با شکستن رکورد نقل‌وانتقالات به مبلغ 31 میلیون پوند. انتقالی که البته به فاجعه‌ای بزرگ تبدیل شد؛ 22 گل در 77 بازی! البته فراموش نکنید که ژوزه مورینیو به دلیل اینکه آبراموویچ بدون مشورت با او، این انتقال را نهایی کرده بود، هیچگاه به طور کامل به آندره میدان نداد و ستاره بزرگ اوکرانی را به افول کشاند.

اینزاگی اما در میلان ماند و در فینال لیگ قهرمانان اروپا 2007، نام خود را به عنوان زننده هر دو گل میلان مقابل لیورپول به ثبت رساند و جام قهرمانی را بالای سر برد. در ادامه در سال 2011 یک بار دیگر نیز اسکودتو را فتح کرد. با این حال در پس ذهن همه هواداران میلان، همچنان روزهای درخشان میلان همراه پیپو و آندره رژه می‌رفت و به همین دلیل بود که پس از انتشار خبر انتقال قرضی شوچنکو به میلان در فصل 09-2008، هواداران این تیم میدان‌های اصلی شهر را به محل جشن و پایکوبی‌شان تبدیل کردند، غافل از اینکه روزهای اوج شوا به پایان رسیده بود و در 26 بازی تنها 2 بار موفق به گلزنی شد.

ستاره در پایان فصل به تیم نخست خود بازگشت و پس از 3 سال حضور در ترکیب دیناموکیف در سال 2012 با به ثمر رساندن 23 گل در 55 بازی (در لیگ)، کفش‌های خود را برای همیشه به دیوار آویخت. نکته قابل توجه اینکه اینزاگی نیز در همان سال اعلام بازنشستگی کرد تا دو ستاره بزرگ، هر دو با هم مستطیل سبز را ترک کنند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.