مهندس محمد هاشمی رفسنجانی، عضو پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که جامعه مدرسین و روحانیت مبارز پاسخگوی همه نیازها و مسائل حادث شده در عصر امروز نیستند به همین دلیل در شرایطی که نسل جوان دیدگاه‌های متفاوتی پیدا کرده و جامعه ما دچار تضادهای متفاوت و سوژه‌ای برای مخالفین شده، کسی پاسخی برای آنان ندارد.

او می گوید: بیانیه‌هایی که جامعه مدرسین صادر کرده‌ در چند کتاب چاپ شده اما این بیانیه پاسخگوی مشکلات دینی مردم نبوده بلکه بیانیه سیاسی است در حالی که وظیفه اصلی‌ جامعه مدرسین ورای حزبی گری و سیاسی بازی بوده است؛ جامعه مدرسین مانند یک حزب از یک شخص حمایت و از دیگری انتقاد و او را تخریب می‌کنند در حالی که این توقع از آنها وجود ندارد که به این دست از کارها بپردازند. به همین دلایل در حال حاضر مردم این نهاد را به عنوان یک تشکیلات دینی و حوزوی که مرجع باشد، نمی‌شناسند.

متن گفت و گو با محمد هاشمی رفسنجانی را در ادامه می‌خوانید:

* جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با چه اهدافی تاسیس شد و فلسفه وجودی این نهاد چه بود؟

محمد هاشمی : وقتی رضاخان به قدرت رسید برای تثبیت قدرت خود مبارزه جدی با دین را شروع کرد که از مظاهر آن کشف حجاب، تعطیل کردن روضه‌ها و برخورد با علمای حوزه‌های علمیه بود. بنابراین در زمان حکومت رضاشاه فعالیت روحانیت و حوزه‌ها خصوصا اقشار مذهبی جامعه و نهادهایی که وابسته به مذهب بودند زیر زمینی شد. یا مثلاً در خصوص حجاب برخورد بسیار بدی با مردم صورت می‌گرفت. در آن زمان امکانات به مانند امروز نبود مثلاً در خانه‌ها خیلی کم حمام وجود داشت و موقعی که زن‌ها از خانه خارج می‌شدند پاسبانان در خیابان چادر از سر زنان می‌‌کشیدند. بنابراین امورات مذهبی بیشتر به شکل زیرزمینی در آمد که انجام آن بسیار مشکل بود. روحانیت شیعه در نهضت مشروطه پیروز شد و اصولا روحانیت شیعه همیشه در جریان مبارزات ضد استعمار و ظلم چه در شکل فردی و چه در شکل گروهی پرچمدار بود. وقتی محمدرضا پهلوی روی کار آمد یکسری آزادی‌هایی داده شد مثلاً همین خشونت‌های مذهبی برداشته شد و جریان آزادی مذهب دوباره شکل گرفت؛

روحانیت شیعه همیشه در جریان مبارزات ضد استعمار و ظلم پرچمدار بود

اما در حوزه‌های علمیه مخصوصا در حوزه علمیه قم که ‌به عنوان یکی از نهادهای عالی روحانی در ایران است آن ملاحظات سابق همچنان وجود داشت. البته بعد از جریان کاشانی و مصدق و ملی شدن صنعت نفت فضای سیاسی تا حدی تغییر کرد فرضا در قم رادیو نبود و یا اگر بود خیلی کم بود تلویزیون که اصلاً وجود نداشت. تقریبا می‌توان گفت قم غیر سیاسی بود و اجازه فعالیت‌ سیاسی کمتر داده می‌شد. شاید مرجعی به قدرت آیت الله بروجردی نداشتیم و مراجع دیگر هم در سایه بودند و به آن معنا سیاسی عمل نمی‌کردند و بیشتر در زمینه وحدت مسلمین و مسائل فقهی کار می‌کردند. از سال ۱۳۳۶ در قم جریان‌های سیاسی و اجتماعی راه افتاد که مهمترین آنها ۲ مورد بود اول نشریه‌ای به نام مکتب اسلام بود که جمعی از فضلا مانند آیت‌الله مکارم و آیت الله سبحانی آن را به راه انداختند. آنها تیپ‌های روشنفکر و دانشگاهی بودند که در قم طلبه شده بودند و با دروس کلاسیک آشنا بودند. آنها که از سوی آیت الله شریعتمداری حمایت می‌شدند و جریان فکری اجتماعی را انداختند که بیشتر جنبه اجتماعی و فرهنگی داشت. در کنار آن یک جریان دیگری به نام مکتب تشیع راه افتاد که عمدتاً شاگردان امام خمینی(ره) مانند مرحوم آیت الله هاشمی، شهید باهنر، مرحوم مهدوی و آیت الله صالحی عضو آن بودند. مکتب تشیع بیشتر سیاسی، اجتماعی و دینی بود مثلاً مباحثی مانند جهان در عصر بعثت را مطرح می‌کردند که کاملا سیاسی بود و با حکومت فعلی برخورد می‌کرد. این دو جریان در کنار هم حرکت کردند که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علمای قم شروع به بیانیه دادن کردند که از جمله آنها امام خمینی(ره) بود البته خودشان نمی‌خواستند و با اصرار شاگردانشان اقدام به رساله نوشتن کردند. از سال ۴۰ که مبارزات حول انجمن‌های ایالتی و ولایتی شروع شد امام خمینی(ره) تندترین و شجاع ترین بیانیه‌ها را می‌دادند که تبدیل به محور مبارزه شدند. در سال ۴۰ مرحوم منتظری، آقای مشکینی و آذری قمی و آیت الله هاشمی تشکیلاتی به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به راه انداختند که اهدافشان در اساسنامه، ساماندهی تشکیلات مبارزات بود؛ اما اهداف دیگری را هم مشخص کردند مثل تبلیغ دین که وقتی این اساسنامه لو می‌رفت و دست ساواک می‌افتاد به عنوان یک گروه مبارز به آن نگاه نکنند بلکه به عنوان یک گروه دینی که فعالیت فرهنگی می‌کنند به آن نگاه شود. بنابراین فلسفه تشکیل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به دلیل فضایی که در کشور از زمان رضا شاه شروع شد، ساماندهی و سازماندهی جریان مبارزاتی در کشور بود.

فلسفه تشکیل جامعه مدرسین ساماندهی و سازماندهی جریان مبارزاتی در کشور بود

بعد از انقلاب آقای هاشمی کمتر به مسائل جامعه مدرسین ‌پرداختند و بیشتر درگیر کارهای اجرایی شدند. اولین مسئولیت ایشان وزارت کشور بود بعد از آن هم رئیس مجلس و بعد هم رئیس جمهور شدند آقای آذری دادستان شدند و آقای منتظری هم قائم مقام امام بودند و آقای مشکینی هم امام جمعه قم شدند. به طور کلی افراد اصلی این نهاد درگیر کارهای اجرایی نظام جمهوری اسلامی شدند، سازمان جامعه مدرسین منحل نشد و افراد دیگری آمدند اما از تاثیرگذاری گروه‌های اولیه کمتر شد.

بعد از انقلاب آقای هاشمی کمتر به مسائل جامعه مدرسین ‌پرداختند و بیشتر درگیر کارهای اجرایی شدند

* فعالیت‌های جامعه مدرسین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مشغول شدن افراد تاثیرگذار آن در کارهای اجرایی، به چه سمتی رفت؟

محمد هاشمی : جامعه مدرسین بعد از پیروزی انقلاب بیشتر به شبه حزب نزدیک شد مثلاً در انتخابات لیست می‌داد یا نامزد معرفی می‌کرد.

جامعه مدرسین بعد از پیروزی انقلاب بیشتر به شبه حزب نزدیک شد

جامعه مدرسین بعد از انقلاب اسم حزب نداشت اما عملاً هم جامعه مدرسین و هم جامعه روحانیت مبارز در تهران بیشتر در قالب حزب فعالیت کردند در حالی که اسمشان چیز دیگری بود. جامعه مدرسین عملاً فعالیت حزبی‌ انجام داد درحالی که فعالیت‌های دینی و فقهی ضرورت بیشتری داشت.

جامعه مدرسین عملا فعالیت حزبی‌ انجام داد درحالی که فعالیت‌های دینی و فقهی ضرورت بیشتری داشت

وقتی که جمهوری اسلامی تشکیل شد حوزه‌ها باید به عنوان مرجع تطبیق یا پاسخگویی به مسائل حادث در کشور فعالیت می‌کردند. ما دو فقه سنتی و پویا داریم که فقه پویا باید پاسخگوی مسائل حادث در هر زمان باشد و مانند فقط سنتی نیست که مربوط به زمان مشخصی است. اما جاذبه کارهای سیاسی، حزبی و تشکیلاتی به نظر می‌رسد بیشتر از قضیه پرداختن به مسائل جدی فقهی است که بتواند پاسخگوی مسائل روز باشد. اما به این مسایل توجه نشد و ما امروز می‌بینیم که در یکسری از مسائل وحدت نظر نداریم درحالی که روحانیت باید پاسخگو باشد. متاسفانه شاهد چندصدایی در جامعه هستیم مثلا در خصوص کنسرت و موسیقی شاهد این هستیم که در شهر یا روستایی اجرای موسیقی تکفیر می‌شود اما در جای دیگر یک روحانی نه تنها اجرای موسیقی را تشویق می‌کند بلکه خود هم در آن شرکت می‌کند.

شاهد چندصدایی در جامعه هستیم

این تفاوت دیدگاه در پاسخگویی به مسائل روز به این دلیل است که حوزه یا جامعه مدرسین که بعد از پیروزی انقلاب باید به این مسائل می‌پرداخت سراغ آن نرفت. آقایان می‌گویند اختلاف امت رحمت است اما این علما در مسائل اساسی باید وحدت نظر داشته باشند.

علما در مسائل اساسی باید وحدت نظر داشته باشند

من به آقای هاشمی پیشنهاد دادم که فقه حکومتی را تدریس کنند. برایشان استدلال کردیم که از ابتدای انقلاب در بسیاری از مسائل حضور داشتید از وزارت کشور و ریاست جمهوری گرفته تا مجلس بودید. ایشان فقط دو سمت ریاست قوه قضاییه و جایگاه رهبری را نداشتند اما مسایلی که معمولا مبتلا به رهبر بود را پاسخ می‌دادند. ما به ایشان پیشنهاد دادیم که فقه حکومتی را تدریس کنید و در ترکیبی هم که پیشنهاد دادیم گفتیم فقه حکومتی به معنای این نیست که به طلبه‌ها درس دهید بلکه چند تن از مسئولین اجرایی اعم از وزرا و معاونین، چند نفر از اساتید دانشگاه و چند تن از فضلای حوزه علمیه قم به عنوان شاگردان شما باشند، شما درس دهید و این افراد هم تطبیق دهند. ایشان هم قبول کردند چند بار هم تا تشکیل کلاس پیش ‌رفتیم اما آیت الله هاشمی باز هم نپذیرفتند؛ فکر کنم سه یا چهار سال پیش بود که رهبری گفتند روی فقه حکومتی کار کنند اما متوجه نشدیم چیزی حاصل شد یا نه. به نظر من جامعه مدرسین و روحانیت مبارز پاسخگوی همه نیازها و مسائل حادث شده در عصر امروز نیستند به همین دلیل می‌بینیم نسل جوان دیدگاه‌های متفاوتی پیدا کرده و جامعه ما دچار تضادهای متفاوت و سوژه‌ای برای مخالفین شده که کسی پاسخی برای آن ندارد و من بخشی از آن را متوجه جامعه مدرسین می‌دانم.

جامعه مدرسین و روحانیت مبارز پاسخگوی همه نیازها و مسائل حادث شده در عصر امروز نیستند

* بنابراین می‌توان ورود نهادهای سیاسی و حوزوی به فعالیت‌های حزبی را از عوامل اصلی فاصله آنان از اهداف اولیه خود دانست؟

محمد هاشمی : ما در کشور، حزب به معنای واقعی نداریم. حزب جمهوری اسلامی که تشکیل شد ۱۲ میلیون نفر در آن ثبت‌نام کردند و امام اجازه تشکیل حزب را دادند ولی کمتر از دو سال که از فعالیت حزب گذشت امام دستور دادند که فتیله حزب را پایین بکشند زیرا اختلافاتی در جامعه پیدا شد که امام خمینی(ره) احساس کردند که کشور از این لحاظ لطمه می‌خورد. زیرا این گروه‌ها به جای پرداختن به وظیفه اصلی خود که پاسخگویی در مسائل دینی بود به کارهای حزبی پرداختند. اسلام فقط مربوط به جامعه ایرانی و حوزه‌های علمیه نیست ما ادعای جهانی داریم و اسلام دینی جهانی است مخصوصا زمانی که از فلسفه انتظار سخن می‌گوییم که منجی‌ای خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند لازمه‌اش این است که به مسائل جهانی پاسخگو باشیم اما فاصله‌ی زیادی داریم. مردم می‌خواهند انتخاب کنند و می‌خواهند که این انتخابشان با آگاهی باشد اما متأسفانه به دلیل گرفتاری‌ها و مشاغلی که وجود داشت این زمینه فراهم نشد. همچنین ما یک روز با جنگ مواجه بودیم و یک روز با تروریسم و روز دیگر با تحریم‌ها. یعنی جمهوری اسلامی همیشه با یک مشکلی مواجه بوده که او را به عکس العمل وا ‌داشته است به همین دلیل نهادهای مذهبی ما که باید پاسخگوی بودند نتوانستند به این مهم بپردازند.

جمهوری اسلامی همیشه با یک مشکلی مواجه بود که او را به عکس العمل وامی‌داشت

ما با مسائل مختلفی مثل بحث حجاب، کنسرت و حضور زنان در ورزشگاه و موسیقی مواجه هستیم. من که خودم در صدا و سیما بودم خدمت مراجع مختلفی می‌رسیدم و با آنها در مورد موسیقی صحبت می‌کردم از آنها می پرسیدم که موسیقی یعنی چی؟ بعضی از علما خودکاری برمی‌داشتند و به میز می‌زدند و می‌گفتند صوتی که از این ضربه‌ها بلند می‌شود موسیقی و حرام است عده‌ای هم می‌گفتند وقتی نماز می‌خوانید اگر می‌خواهید به خدا نزدیک شوید موسیقی ملایمی پخش کنید که شما را به خدا نزدیک کند؛ یعنی اختلاف دیدگاه از کجا تا کجاست! مرحوم علامه حلی یک کتاب به نام “مختلف الشیعه” دارد که مجموعه اختلافات از شیخ طوسی تا دوره خودش را در سه جلد جمع آوری کرده است. اما اکنون اگر کسی بخواهد این اختلافات را بنویسد بسیار بیشتر خواهد بود. علمای ما باید به فکر عوام باشند.

علمای ما باید به فکر عوام باشند

افرادی که مسلمان هستند به کدام یک از این مسائل گوش کنند موسیقی بگذارند تا به خدا نزدیک شوند یا درکل موسیقی حرام است! اوایل انقلاب برخی حتی سرود اول خبر را حرام می‌دانستند و وقتی می‌خواستند خبر گوش کنند ابتدا صدای تلویزیون را قطع می‌کردند. یک زمان است که علما فقط خودشان هستند که می‌توانند با هم بسازند اما یک وقت است که بحث عوام مطرح است و اینکه چه راهی بروند. واقعا جامعه ما از نظر احساس مذهبی در دنیا بی نظیر است.

جامعه ما از نظر احساس مذهبی در دنیا بی نظیر است

احساس مذهبی در کشور ما حتی قبل از انقلاب هم وجود داشت و بعد از انقلاب به مراتب بیشتر شد. شور عاشورا و اربعین در ایران و عراق و ماه رمضان و شهادت حضرت علی(ع) ناشی از احساس مذهبی است. ما در زمینه مذهب با ۳ مساله مواجه هستیم احساس، دانش و تحلیل. در احساس مذهبی فوق العاده هستیم اما جامعه ما در دانش مذهبی اطلاعات بسیار پایینی دارد.

جامعه ما در دانش مذهبی اطلاعات بسیار پایینی دارد

رادیو معارف را وقتی در ماشین هستم گوش می‌دهم سوالاتی که مردم مطرح می‌کنند واقعا خنده دار است؛ حال اینکه بخواهند تحلیل داشته باشند و دنیا را قانع کنند بحث دیگری است. الان در دنیا دو جریان وجود دارد که توجه جدی روی آن وجود دارد یکی بحث اسلام و مکتب تشیع و دیگر لیبرالیسم است. لیبرالیسم بین کمونیسم و سرمایه داری جایگاهی برای خود درست کرده است و بسیاری از جوانان به آن روی آوردند. روحانیت ما که متولی هستند باید بتوانند پاسخ لیبرالیسم را با استدلال بدهند تا جوانان را قانع کنند و نه با شعار و نه با زور نمی‌توان جوابی به مردم داد. این کار منطق می‌خواهد تا جوانان، دانشمندان، مردان و زنان با سواد و بی سواد قانع شوند.

با شعار و زور نمی‌توان جوابی به مردم داد

* در این مورد اخیراً با یک اتفاق مواجه شدیم و آن رفتن تعداد محدودی از زنان با پوشش مردانه به ورزشگاه بود، نظرتان در رابطه با موسیقی و رفتن به زنان به ورزشگاه چیست؟ به نظرتان باید از ورود زنان به ورزشگاه جلوگیری شود یا جایگاه مناسبی برای حضور آنان فراهم گردد؟

هاشمی: در اینجا دو بحث سیاسی و دینی مطرح است و من از موضع دینی نمی‌توانم پاسخ دهم و فقط از نظر سیاسی می‌توانم تحلیل کنم. من در صدا و سیما حضور داشتم و با امام(ره) هم در ارتباط بودم خیلی از مسائل مانند موسیقی، فیلم، سریال و به تصویر کشیدن چهره ائمه را با ایشان مطرح می‌کردم اما برای جامعه قانع کننده نبود. آن کسی که مذهبی بود ‌می‌گفت که در غذای من خورده شیشه ریختید و کسی هم که از قشر غیر مذهبی بود این مقدار برایش کافی نبود. ما هم گفتیم که به فتوای امام عمل می‌کنیم و به فتوای دیگران نمی‌توانیم عمل کنیم. ما پاسخ ندادیم که مثلاً به این دلیل استدلال می‌کنیم اما امام یک جمله فرمودند که می‌توانستیم بسیار روی آن کار کنیم. امام موسیقی که رادیویی ما پخش می‌کرد را گوش می‌کردند اما می‌فرمودند “همین موسیقی را اگر رادیویی عربستان یا کشور دیگری پخش کند حرام است”. امام در اینجا از احکام ثانویه استفاده‌کردند حالا آقایان چقدر مسائل روز مره‌ی مردم را با آن تطبیق دادند؟! یعنی امام یک معیار گذاشتند اما تنها یک جمله بود که همان جا ماند و حوزه به سراغ آن نرفت. مثلا اگر ۵۰ درصد جمعیت کشور خانم‌ها هستند و مثل آقایان علاقمند به ورزش هستند آیا نمی‌تواند جزو همان احکام ثانویه باشد که می‌گوید شرایط را برای آنها فراهم کنیم؟ آیا ما این را تبیین کردیم که اهل کتاب که در ایران هستند در کجا می‌توانند طبق اعتقادات خود عمل کنند و در کجا نمی‌توانند؟

رفتن زنان به ورزشگاه‌ها می‌تواند جزو احکام ثانویه باشد

یا هر کسی که به کشور ما آمد باید روسری سرش کنیم به طوری که از پشت موهایش پیدا باشد؟! اینها مسایلی است که باید پاسخ داده شود. متخصصین دینی و حوزوی ما می‌توانند بقیه مسائل که مشابه این قضیه است را حل کنند و پاسخ روشنی به جامعه دهند و همه را مثل خود ندانند چون مردم نیازهای مختلفی دارند و می‌خواهند زندگی کنند و در جامعه تعامل داشته باشند.

* معتقدید جامعه مدرسین هم از مردم و هم از حاکمیت فاصله گرفته است؟

محمد هاشمی : هم از مردم و هم از فلسفه وجودی خود فاصله گرفته است.

جامعه مدرسین هم از مردم و هم از فلسفه وجودی خود فاصله گرفته است

* طبق تفاهم‌نامه اگر هر دولتی مثلا با جامعه مدرسین یا حوزه ارتباطی از نوع فقه حکومتی و اجتماعی داشت، اکنون باید بسیاری از مسائل بعد از چهل سال حل می‌شد و یا وحدت رویه ایجاد می‌شد که جوانان و مردم دچار سردرگمی در مسائل اجتماعی نشوند. می‌توان این نتیجه را گرفت که نهادهای سیاسی حوزوی باید از فعالیت‌های حزبی فاصله بگیرند تا بتوانند به مردم نزدیک شوند؟

محمد هاشمی : بله باید فاصله بگیرند تا بتوانند مسائل را حل کنند وقتی حزب سیاسی‌ای یکسری موانع و مشکلات دارد به قول معروف باید یکسری از خطوط قرمز را رعایت کنند. این جمله آقای محمدی گیلانی برای من یک درس است ایشان در تلویزیون مسایل احکام را مطرح می‌کردند. در برخی از موارد به او می گفتم این حرفی که شما می‌زنید در جمع ۵۰ یا ۱۰۰ نفره حوزه خوب است اما اینکه از تلویزیون برای عموم مردم می‌گویید درست نیست. ایشان گفتند اینها احکام دین است و “لا حیای فی الدین”. گفتم پس اجازه می‌دهید که برخی از این احکام را تصویری کنیم که مردم بهتر بفهمند؟. گفتند “نه آقا بد است”. گفتم اگر بد است پس چرا آن را مطرح می‌کنید؟ گفتند چشم مطرح نمی‌کنم. حزب سیاسی ناچار است یکسری خطوط را رعایت کند ولی آن عالم دینی که باید پاسخ دینی به مشکلات دهد خط قرمز ندارد.

حزب سیاسی ناچار است یکسری خطوط را رعایت کند ولی آن عالم دینی که باید پاسخ دینی به مشکلات دهد خط قرمز ندارد

وقتی که به عنوان یک حزب سیاسی محسوب می شویم باید خط قرمز رعایت کنیم و گرفتار رعایت خط قرمز می‌شویم و نهایتا از کار اصلی خود باز می‌مانیم که عامل اصلی مشکلات اساسی ما این است. کشور مشکلات زیادی دارد و از جاهایی ناشی می‌شود که خیلی‌ها نمی‌توانند حرفی بزنند.

* با این تفاسیر تاثیرگذاری جامعه مدرسین بر جریانات سیاسی را بعد از انقلاب چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هاشمی: به آن معنا تاثیرگذاری نداشته است. البته دوگانه است مثلاً در زمینه مسائل حوزوی و دینی نمی‌دانم چه کار کرده است. بیانیه‌هایی که جامعه مدرسین صادر کرده‌ در چند کتاب چاپ شده اما این بیانیه پاسخگوی مشکلات دینی مردم نبوده بلکه بیانیه سیاسی است در حالی که کارهای آن این نبود و وظیفه اصلی‌ چیز دیگری بود. در حال حاضر مردم این نهاد را به عنوان یک تشکیلات دینی و حوزوی که مرجع باشد، نمی‌شناسند.

بیانیه های جامعه مدرسین پاسخگوی مشکلات دینی مردم نیست

آخرین باری که خیلی اسمشان مطرح شد زمان فوت حضرت امام بود که جلسه‌ای برگزار کردند و یکسری از اسامی را به عنوان مجتهد جامع الشرایط به مردم معرفی کردند و بعد از آن هیچ فعالیت موثری دیده نشده و اگر هم هست در حوزه محدودی است. همایش و سمینارهای زیادی دارند ولی در راستای آن وظیفه اصلی نیست. بنابراین مثل یک حزب از یک شخص حمایت می‌کنند از دیگری انتقاد و او را تخریب می‌کنند در حالی که این توقع از آنها وجود ندارد که به این کارها بپردازند.

بالاخره تشخیص آنها اینگونه بوده ولی آن ثمره ای که باید برای جامعه اسلامی داشته باشند را ندارند. آنها طبق اساسنامه خودشان هم رفتار نمی‌کنند درحالیکه ما یک تفکر جهانی داریم و می‌خواهیم آن را به جهان عرضه کنیم اما این مسأله الزاماتی دارد و این توقع از علما که جزو متولیان این امر هستند وجود دارد که به این مسائل بپردازند و تکلیف آن را روشن کنند.

* علما و مسوولین را به گفت گو تشویق می‌کنید؟

هاشمی: بله دقیقاً همین است. من می‌گویم آقایان محترم شما در محدوده قم و بیت خود نیستید و وظیفه و نقش شما جهانی است بالاخره ما این همه راجع به امام زمان(عج) و فلسفه انتظار صحبت می‌کنیم و دعا می‌کنیم و می‌گوییم “یا اباصالح بیا” در حالی که باید زمینه را فراهم کنیم که این زمینه باید توسط علما فراهم شود و پاسخ مسائل روز داده شود. هانتینگتون وقتی کتابی را با عنوان جنگ تمدن‌ها نوشت در آنجا دو مسأله را عنوان کرد که این جنگ تمدن‌ها امروز بین تمدن مسیحی و تمدن اسلامی است. بعد از آن کلیسای انجیلی که حدود۷۰ میلیون عضو داشت و مخالف صهیونیسم بودند بیانیه داد و گفت که الان مسیحیت با مسلمانان جنگ دارد پس ما بین خودمان یعنی بین مسیحی‌ها و یهودی‌ها نباید جنگ داشته باشیم. به یکباره کلیسای انجیلی از سال ۱۹۹۷ پشت جریان صهیونیستی ایستاد. مثلا بوش که هفت کشور مسلمان را محور شرارت قرار می‌دهد منشاء آن کتاب هانتینگتون است. لیبرالیسم را در مقابل اسلام و تشیع درست کردند و با آن می‌جنگند و جنگ ما که قرار بود جنگ تمدن‌ها باشد به جنگ درون تمدنی تبدیل شده است. داعش را درست کردند که در سوریه بجنگد که نتیجه آن کشته شدن تعداد زیادی مسلمان در یمن، سوریه، عراق، لبنان و افغانستان است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.