نخستین اقدام ماندگار در حرکت عاشورا
هجرت یکی از مهمترین اصول در اسلام است و مهاجرت یکی از ارزشهاست. وقتی ما نمیتوانیم در یک محیطی که هستیم کارمان را انجام دهیم، حرکت کنیم و جایی دیگر کارمان را انجام دهیم. لذا امام حسین حرکت و مهاجرت کرد و بعد هم سختیهای مهاجرت را تحمل نمود. به ایشان سفارش کردند که وقتی میروی راه برای تو سخت خواهد شد. مردمی که دعوت کردند دارای این ویژگی و سابقه تاریخی هستند و تو خود میدانی که با پدرت امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن (ع) چگونه رفتار کردند.
اباعبدالله با تمام سختیهایی که میدانست تحمل کرد و سختیها را به جان خرید تا جایی که همه هستی خود را از دست داد. این کسی که هدف و ایده بزرگی دارد، حرکت برای خدا و دیگر انسانها را هم حرکت میدهد و خودهادی و رهنمون و پیشروی آنها میشود و سختیها را به جان میخرد؛ بنابراین بعد از مهاجرت مسئله جهاد امام حسین مطرح است.
یک نوع جهاد همان است که همه مردم به آن توجه دارند و به معنای جنگیدن با دشمن است؛ اما جهاد در اولین مرحله یعنی اینکه انسان با تمایلات خود بجنگد. امام حسین مانند دیگر انسانهاست و تمایلات انسانی دارد و علاقهمند به خانواده و فرزند است و آسایش و امنیت خانواده و بهره بری از امکانات این جهان را میخواهد؛ اما کسی که هدف دارد و میخواهد حرکت کند و هجرت هم کرده است، کوشش و تلاش و جهاد با نفس خود میکند که بزرگترین جهاد و به تعبیر پیامبر جهاد اکبر است؛ و آن را به انسانها میآموزد.
مکتب عاشورا هجرت کردن از یک موقعیت به موقعیت برتر و بهتر را میآموزاند. مکتب عاشورا میگوید که اگر انسان میخواهد به موقعیت برتر در هجرت برسد، باید تلاش و کوشش کند. اولین مرحله کوشش این است که با آنچه تمایلات درونی است درگیر شود و آنها را تحت تأثیر قرار دهد و از بین ببرد و میل و خواستهاش فراتر از تمایلات شخصی و نفسانی باشد. مسئله دیگر اینکه این حرکت کردن آسیبهای فراوانی دارد و کمترین آن اینکه امام حسین در جریان کربلا به رنجهای جسمانی درست یافت که نظیر آن نیست. ما در سخنرانیهای عاشورا بیان میکنیم که امام حسین و فرزندانش ویارانش چقدر دچار مشکلات شدند. اولین مشکل اینکه خانواده میخواهند زندگی کنند ولو چند روز در یک صحرا و با امکانات محدودی چادر زدهاند و اولین چیز و کمتر تقاضای آنها این است که آب میخواهند. لذا آب که اولین چیزی که حیات بشری به آن متکی است را به روی آنها میبندند.
و آن نوع آب را به روی انسانها میبندند که شاعر میگوید:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد / فریاد العطش ز بیابان کربلا
دشمنان بهنوعی امنیت را بر او تنگ میکنند که خانواده ایشان نگاه میکنند و میبینند که حداقل جمعیتی که در برابر آنها ایستاده است ۱۸ هزار نفر است و آنها فقط ۷۲ نفر هستند. این چه اضطراب نفسانی و روحانی برای انسان پیش میآورد؟ چه اضطرابی در بچهها وزنها ایجادشده است؟ امام حسین هم به خانواده و فرزندانش علاقهمند است و آنها را دوست دارد و به آنها عشق میورزد. هرچقدر ایمان و خلوص و صفای باطن انسان بیشتر باشد اظهار تعلق به هستی هم بیشتر میشود؛ یعنی آنقدر که پیامبر جهان و انسانها را دوست میدارد، دیگر انسانها نمیتوانند تصور کنند. امام رضا (ع) به خانواده علاقه داشتند و امیرالمؤمنین و دیگر امامان هم همینطور بودند. یک امام عالم و آگاه به تمام حقایق عالم و انسانی که هستی در اختیار مقام ولایت تکوینی اوست.
این انسان نسبت تعلقش به این جهان زیاد است و انسانها و موجودات این جهان را دوست میدارد. نمونه آن این است که وقتی امام حسین (ع) در بین راه مکه تا کربلا میآمدند، لشگر هزارنفری و تشنه حر جلوی آنها را گرفت. امام گفتند که همه آنها را سیراب کنید و به اسبها و حیوانات آنها هم آب بدهید تا اذیت و آزار نبینند. این از رأفت امام است. حالا ببینید که نسبت به خانواده چگونه است. این پدری که میبیند بچهها چقدر مضطرب هستند و نگران فردا و پسفردای آنهاست، چه حالی دارد؛ زیرا میداند که این موجودات انسانیت خود را زیر پا گذاشتهاند. لذا امام حسین میایستد و جهاد میکند.
امام حسین (ع) روز عاشورا هم میایستد و تمام عزیزانش را به جنگ میفرستد. حبیب بن مظاهر از یاران و اصحاب پیامبر بود. چند نفر دیگر هم از اصحاب پیامبر در کربلا بودند که انسانهای برجستهای به لحاظ معرفتی بودند. امام حسین میبینند که آنها مانند برگ خزان روی زمین میریزند. به تعبیر تاریخ وقتی اوج مصیبت را بیان میکنند میگویند آنها قطعهقطعه شدند. امام حسین نگاه میکند جوانی مانند علیاکبر و قاسم بن حسن و خردسالی مانند عبدالله بن حسن را که ۱۰ ساله است را به شهادت میرسانند و یا بچه شیرخواره به شهادت میرسد و به صغیر و کبیر رحم نمیکنند. امام حسین همه اینها را به جان میخرد و این مصیبتها را درراه خدا تحمل میکند و توصیه ایشان این است که میگوید؛ حالا که هجرت کردی و مجاهدت دارید، اینجا باید صبر و مقاومت کنید و دستور مقاومت میدهد. میگویند مقاومت و صبر کنید ای بزرگزادگان و انسانهای باکرامت و انسانهای گرامی داشته شده در تاریخ بشریت، مقاومت کنید و مکتب این را میگوید که در مسیر اعتقادی حرکت و تلاش کردن لازم است.
اگر موقعیت ثابت اجازه نمیدهد هجرت کردن و در این هجرت جهاد داشتن و مبارزه با تمایلات و کسانی که سد راه تو هستند و در این راه از هر چه داری باید بگذری و بایستی و مقاومت کنی و عقب نکشی و جا نزنی و ترس و وحشت و اضطراب به تو راه ندهد و در این مسیر عزت و انسانیت خودت را بدان. میخواهم تو را بخرم. به چه چیز خودت را ای انسان میخواهی بفروشی؟ به یک جرعهای آب و یا وعدهغذا و آینده و مقام و پول؟ این تعبیر بر تارک تاریخ میدرخشد که فرمودند؛ هیهات منا الذله؛ یعنی هرگز، ما عزیز و محترم و باشخصیت هستیم.
یک شیعه با باور اینکه امام حسین امام سوم اوست و حجت خدا بر اوست و رفتار و کردار او برای انسانها حجت است و درسهای بسیار متعددی بهعنوان یک مکتب از عاشورای امام حسین میگیرد. اگر شیعه هم نباشد یک انسان مسلمانی است و بازهم میتواند درس بگیرد؛ زیرا اینچنین نیست که برادران ما در اهل سنت نسبت به خاندان پیامبر علاقهمند نباشند. آنها هم نهایت احترام را میگذارند و برای آنها هم دردناک است که در برههای از تاریخ کسی که خود را بهعنوان خلیفه پیامبر و جانشین پیامبر جا زده است با پسر پیامبر چنین رفتاری میکند. قابل توجیه نیست و قبول نمیکنند لذا آنها همدرس میگیرند. چون اگر منبع دینی و مرجع دینی اهل سنت بدانیم چه کسانی هستند چه کسی برتر از ولی خدا و حجت خدا و کسی که در دامن پیامبر بزرگشده و پیامبر فرموده است که من از حسین و حسین از من است. لذا چه کسی بهتر از امام حسین که از او پیروی کنند و از او درس بیاموزند. امام حسین میآموزد که انسان برای هدفی که دارد باید بایستد و مقاومت کند.
حالا اگر شیعه و مسلمان هم نباشند و فقط انسان باشند، درس آنها این است که انسان برای هدفی که دارد بایستد و مهاجرت کندو مقاومت کند. ما میگوییم انسانهایی بودند که در تاریخ از هر چه داشتند گذشتند و به هدفشان رسیدند و این امر تجربهشدهای است و این درسی برای انسانهاست. لذا این است که عزت بشری و کرامت انسانها بسیار مهم است؛ زیرا امام حسین در روز عاشورا به سیاهپوستان هم احترام میگذاشتند و مانند جوانان هاشمی که از خانوادههای برتر بودند میدانستند و یکی از آنها را آزاد میکنند و میگویند که برود؛ اما او میایستد و به شهادت میرسد و امام حسین هم مانند فرزندش او را در آغوش میگیرد و احترام میکند. لذا بشر امروز میتواند استفاده کند و اینکه میتواند استفاده کند که خودش ارزش دارد و زیر بار ذلت نرود و ذلیل و خار نشود و این درسی است که انسانها میتوانند از عاشورا بگیرند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر