ستون پنجم
یولیا تیموشنکو نخستوزیر سابق اوکراین توافق آتشبس جدید برای اوکراین تقریبا یک سال پس از یورش نیروهای روسیه به کریمه در مینسک به امضا رسید. در این میان، هزاران اوکراینی کشته و صدها هزار نفر دیگر در کشور خودشان آواره شدند. رئیسجمهوری روسیه مصمم بود تا حوزه نفوذ روسیه را که روزگاری در اختیار امپراتوری شوروی بود، احیا کند. وقتی روسیه تلاش میکرد تا اوکراین را به زیر نفوذ خود در آورد من در زندان بودم و امید اندکی برای آزادی داشتم. با این حال، آزادی من طعمی تلخ برایم داشت؛ چراکه حبس من زمانی تمام شد که جنگ علیه کشورم آغاز شد.
یولیا تیموشنکو نخستوزیر سابق اوکراین توافق آتشبس جدید برای اوکراین تقریبا یک سال پس از یورش نیروهای روسیه به کریمه در مینسک به امضا رسید. در این میان، هزاران اوکراینی کشته و صدها هزار نفر دیگر در کشور خودشان آواره شدند. رئیسجمهوری روسیه مصمم بود تا حوزه نفوذ روسیه را که روزگاری در اختیار امپراتوری شوروی بود، احیا کند. وقتی روسیه تلاش میکرد تا اوکراین را به زیر نفوذ خود در آورد من در زندان بودم و امید اندکی برای آزادی داشتم. با این حال، آزادی من طعمی تلخ برایم داشت؛ چراکه حبس من زمانی تمام شد که جنگ علیه کشورم آغاز شد. اکنون و پس از خشونتی که از دوران نازی به بعد در اروپا دیده نشده رهبران آلمان، فرانسه و روسیه گرد هم آمدند تا نقشه راه جدیدی برای صلح در اوکراین ترسیم کنند. امید چندانی به توافق مینسک ۲ ندارم. مردم در بسیاری از مناطق اوکراین به شکل پراکنده بمباران شده و در محاصره هستند و مشتاقند تا به وضعیت عادی بازگردند. زندانیان و گروگانهای جنگی مان هم باید به آغوش خانواده هایشان بازگردند. برای اینکه نیت روسیه برای آتشبس را به محک آزمون بگذاریم باید از این کشور بخواهیم تا «نادیا ساوشنکو»، اولین خلبان زن اوکراینی را آزاد کند. او دو ماه است که در زندانهای روسیه اعتصاب غذا کرده تا اعتراض خود را نسبت به زندانی شدن غیرقانونیاش بیان کند. البته امیدوارم که توافق مینسک ۲ به طول انجامد و در نهایت صلح را برای اوکراین به ارمغان آورد. اما چنین نتیجهای بعید است؛ چراکه این توافق فاقد مکانیزمهای اجرایی مانند اخراج خودکار روسیه از نظام انتقال مالی سوئیفت است که در صورت تخطی این کشور از توافق بتواند به اجرا درآید. صِرفِ اعتماد به «حسن نیت» کرملین درست نیست.
اوکراین و شرکایش باید در صورت زیر پا گذاشتن توافق مینسک۲، یک استراتژی روشن و یک طرح اقدامی را شکل دهند. این باید شامل ارائه کمکهای دفاعی گسترده به نیروهای اوکراینی باشد؛ در مجموع، قدرت باعث پیشگیری است و ضعف عامل تحریک. با وجود وضعیت درهمریخته در کشور، اما اوکراین لایق نقشه راهی برای خروج از «وضعیت خاکستری» فعلی و حرکت به سوی رابطهای یورو- آتلانتیکی است. ما قبلا هزینههای بالایی برای بلندپروازیهای اروپا پرداخت کردهایم و نباید اکنون نادیده گرفته شویم. افزون بر این، اگر شرکای اوکراین در مورد رعایت حکومت قانون جدی هستند باید پروندهای در این باره در دادگاه کیفری بینالمللی در لاهه بگشایند به این دلیل که نیروهای خارجی مرتکب جنایات فجیعی در کشورم شدند. روسیه از زمانی که به کریمه حمله کرد دائما قوانین بینالمللی، منشور سازمان ملل و معاهدات بینالمللی را زیر پا گذاشته است.
ما در این یکسال درسهای زیادی از خودمان و از غرب و روسیه آموختیم. ما از سختیهای کشورمان یک اتحاد ملی جدید و غیر قابل گسست و نیز یک عزم جدید برای اصلاحات تمام عیار اقتصادی، دولتی و اجتماعی یاد گرفتیم چرا که استقلال ما به آن بسته است. اگر دست به اصلاحات نزنیم، به بردگی گرفته میشویم. البته زلزلهای که روسیه در اوکراین به وجود آورد خطگسلهای خطرناکی در تمام اروپا به وجود آورده است. پوتین در اوکراین ابزاری یافته که به آن وسیله میتواند اروپا را سردرگم و دچار شکاف سازد. باور سیاسی او ساده است: اگر بتواند تفرقه بیندازد میتواند حکومت کند؛ این یعنی همان عبارت معروف «تفرقهبینداز و حکومت کن».
در واقع، طی سال گذشته ما در اوکراین با بیاعتقادی به تلاشهای اروپا مینگریستیم. پس از سقوط هواپیمای مالزیایی که ۲۹۸ نفر در آن کشته شدند و از فراز مناطق شورشی پرواز میکرد، به نظر میرسد که آمریکا و اتحادیه اروپا هنوز در مورد وضع تحریمهای جدید بر روسیه مردد هستند. اولین خط گسلی که روسیه نشان داد را میتوان در میان بلوکهای اروپایی سابق شوروی دید. برخی، همانند لهستان و کشورهای حوزه بالتیک، مکرر اقدامات روسیه را تقبیح کرده و خواستار پاسخی سخت شدهاند؛ اما در سایر کشورهای منطقه، رهبران برای موضعگیری در مورد یورش روسیه به کریمه و الحاق این جزیره به روسیه یا بهانهجویی کردهاند یا استدلال میکنند که تقابل با روسیه قدرتمند بسیار سخت است. در برخی کشورها هم احساس شادی از این اقدام روسها نمود داشت. سپس شاهد چیزی شبیه به «ستون سیاسی پنجم» روسیه در اروپا بودیم. احزاب ضد اروپایی در این قاره- هم چپ و هم راست- ملیگرایی اقتدارگرایانه پوتین را به مثابه الگویی برای رژیمهای غیرلیبرال خود تلقی کردهاند؛ رژیمهایی که این احزاب به دنبال تاسیس آن در اروپا در صورت انحلال اتحادیه اروپا هستند.
در واقع، کرملین در حال تغذیه مالی بسیاری از این احزاب است. لنین یک بار گفته بود«سرمایهداران طنابهایی را میفروشند که روزی با آن اعدام خواهند شد». امروز اما دولتهای اروپایی ظاهرا مشتاق به نظر میرسند که به پوتین اجازه خرید آرایی را بدهد که به واسطه آن میتواند اتحادیه اروپا را ویران کند. کرملین حامیان دیگری هم دارد از جمله رهبران شرکتهایی که میخواهند تجارتشان با روسیه به حالت طبیعی بازگردد و دانشگاهیانی که مدافع اتحاد شوروی بودند و - ۲۵ سال پس از فروپاشیاش - به دنبال فرصتی برای دفاع از آن هستند. نظرسنجیها میگوید که اقلیت چشمگیری از اروپاییها موافق لفاظیهای پوتین و موافق استراتژی او برای ایجاد شکاف در اروپا بوده و به نظر میرسد ناتو هم در این زمینه پیشگام است.
بگذارید آشکار بگویم. آنچه در اوکراین - و نه تحولات مالی در رابطه با اروپا و یونان- رخ میدهد در نهایت این مساله را به محک آزمون خواهد گذاشت که آیا وحدت اروپا ادامه مییابد یا خیر. خطوط گسل که در حال فراتر رفتن از اوکراین است در حال تضعیف ارزشهای اساسی است که پیشرفت، موفقیت و صلح پساجنگ در اروپا را سبب شده است. ناتوانی در حمایت از آن ارزشها در اوکراین باعث فراتر رفتن این گسلها خواهد شد. باید اوکراین را به قطب اقتصادی و یک الگوی موفق اقتصادی تبدیل کنیم که برای تمام اوکراینیها جذاب باشد؛ همانطور که برلین غربی برای ساکنان شرقی جذاب بود و یک الگو برای ساکنان آلمان شرقی تلقی میشد. خوشبختانه یا متاسفانه، روسیه همسایه اوکراین است و پیوندهایی با این کشور دارد. یک اوکراین موفق با ارائه آلترناتیوی به روسها میتواند باعث تغییر روسیه هم بشود. زمان آن فرا رسیده تا هم اروپا و هم رهبران اوکراین به این مهم دست یابند.
ارسال نظر