پنتاگون در عمل توسط یک نظامی اداره میشود نه یک سیاستمدار
سایه بلند ژنرال دمپسی
حسین موسوی: جنگ در کاخ سفید در معرض دید عموم مردم آمریکا قرار گرفته است. زمانی که هیگل بهطور ناگهانی از وزارت دفاع این کشور به بیرون هدایت شد، کارشناسان گفتند جنگ داخلی باعث اخراج وزیر دفاع آمریکا شده است. حالا کمکم پردهها پس زده شده و مشخص شده که جنگ بین دو رئیس در پنتاگون به اخراج هیگل منجر شده است. زمانی که باراک اوباما برای بمباران مواضع داعش تردید داشت، به جای اینکه پنتاگون در این مورد نظر خود را ارائه دهد، نظر نهایی از آن کسی شده که به عنوان رئیس ستاد مشترک شناخته میشود. در واقع این مارتین دمپسی بود که تصمیم نهایی را گرفت و چاک هیگل در اینباره به بازی گرفته نشد.
حسین موسوی: جنگ در کاخ سفید در معرض دید عموم مردم آمریکا قرار گرفته است. زمانی که هیگل بهطور ناگهانی از وزارت دفاع این کشور به بیرون هدایت شد، کارشناسان گفتند جنگ داخلی باعث اخراج وزیر دفاع آمریکا شده است. حالا کمکم پردهها پس زده شده و مشخص شده که جنگ بین دو رئیس در پنتاگون به اخراج هیگل منجر شده است. زمانی که باراک اوباما برای بمباران مواضع داعش تردید داشت، به جای اینکه پنتاگون در این مورد نظر خود را ارائه دهد، نظر نهایی از آن کسی شده که به عنوان رئیس ستاد مشترک شناخته میشود. در واقع این مارتین دمپسی بود که تصمیم نهایی را گرفت و چاک هیگل در اینباره به بازی گرفته نشد. زمانی هم که قرار شد کاخ سفید اعضای کاپیتول هیل را برای حمله به داعش متقاعد کند، کسی که بیشتر از همه تقلا کرد مارتین دمپسی بود و او خود را از چاک هیگل قویتر نشان داد. هیگل همیشه رابطه گرمی با دمپسی داشت و از سال ۲۰۱۱ که بالاترین لباس نظامی ایالات متحده را به تن کرد، ژنرال هرگز عامدا قصد نداشت به رئیس خود خیانت کند و خود در راس امور حاکم شود. اما تصمیم کاخ سفید مبنی بر اخراج ناگهانی چاک هیگل در هفته گذشته نشان داد که اینگونه نبوده و مارتین دمپسی بر راس امور بوده است. گواه این موضوع هم اینکه، ژنرال ۶۲ ساله آمریکایی با کاخ سفید هماهنگی و همخوانی بیشتری دارد و وی بیشتر از وزیر دفاع ایالات متحده مورد اعتماد تصمیمگیران کاخ سفید است.
یکی از مقامات آمریکا با اشاره به این داستان به فارن پالیسی گفت: «زمانی که شما افسر ارشدی را با یک نظامی دریاسالار که بیش از ۴۰ سال تجربه نظامیگری و در تعیین مسائل راهبردی ید طولایی دارد و در عراق نیز برای کشور خدمت کرده است مقایسه میکنید و وی را به این فرد باتجربه ترجیح میدهید این نشان میدهد که بهطور آشکاری در داخل کاخ سفید چالش تصمیمگیری وجود دارد.» زیرا در این معادله، رئیس زیر سایه منشی خود قرار گرفته است.
نظراتی که دمپسی در افکار عمومی بیان میکرد به سیاستهای تصمیمگیران کاخ سفید نزدیکی بیشتری داشت. بهویژه زمانی که بحث حمله به خلافت خودخوانده اسلامی مطرح شد این موضوع نمود بیشتری پیدا کرد. خود دمپسی میگوید: «زمانی که بحث حمله شد، به رئیسجمهوری پیشنهاد دادم که مشاوران ما باید در کنار سربازان عراقی علیه نیروهای داعش بجنگند.» برخی اما اعتقاد دارند که دمپسی، پیر پنتاگون را بهدلیل منفعتهای شخصی خود از کاخ سفید بیرون نکرده است. داگ ویلسون، یکی از اعضای سابق وزارت دفاع آمریکا میگوید: او کسی است که رک و راست صحبت میکند و برای کارهای اشتراکی هم هر چه از دستش بر بیاید انجام میدهد و فکر میکنم آخرین چیزی که به ذهن وی برسد این باشد که وی به فکر مغلوب ساختن یک رئیس در جنگ داخلی باشد.
با این وجود، بهرغم اینکه هیگل موفق شده بود وجهه عمومی خوبی برای خود دست و پا کند، به نظر میرسد او با سیاستهای تصمیمگیران ناهماهنگ بوده است. در اینباره باید اذعان کرد که وزیر دفاع جدید هم هرچقدر توانمند باشد مجبور است رابطه خوبی با ژنرال دمپسی و سایر اعضای ستاد مشترک داشته باشد. بسیاری از اعضای ستاد مشترک با کاهش بودجه نظامی به شدت مخالف و از این تصمیم کاخ سفید به شدت ناراحت بودند و برای همین موضوع است که آمریکا برای حمله به داعش مردد بوده است. این موضوع را در نظر بگیرید که چاک هیگل یکی از موافقان سرسخت کاهش بودجه پنتاگون بوده است. شروع بهکار هیگل به انضمام دوره تصدیاش در وزارت دفاع ایالات متحده همواره با جنگ همراه بوده و پایان دورهاش نیز با ناخوشایندی همراه شد. دو تن از افراد نزدیک به هیگل اعتقاد دارند که کاخ سفید به جای اینکه منتقدان داخلیاش را ساکت و آرام کند او را اخراج کردند. در یادداشتی که هیگل در روزنامه والاستریت ژورنال داشت، وی به نقل از سوزان رایس، مشاور امنیت ملی نوشت که سیاستهای کاخ سفید در مقابل سوریه بسیار ضعیف بوده و همچنین در برابر پوتین باید سرسختانهتر برخورد شود.
در بخشی از تنشهای ذاتی که همواره بین رئیس ستاد مشترک با وزیر دفاع وجود دارد، رفتار هیگل درست نقطه مقابل دمپسی بوده است. به عکس وزارت امور خارجه که به عنوان مقام ارشد صحبت میکند و گزارشها را مستقیما به رئیسجمهوری ارائه میکند، حضور دو چهره قدرتمند در داخل پنتاگون، هر کدام با نقشهای مخصوص به خود باعث میشود که بیش از پیش در برابر دیدگان مردم قرار بگیرند و بیشتر به مسائل مربوط به آنها توجه کنند. در شرایطی که وزیر دفاع برای اداره پنتاگون مسوول است و باید تمام کارمندان خود را زیر نظر داشته باشد و سرپرستی آنها را به عهده بگیرد و حتی باید با پرسنل نظامی نیز سر و کله بزند، رئیس ستاد مشترک یک مشاور به تمام معنا به حساب میآید و هیچ مسوولیت اجرایی ندارد و نمیتواند دستوری به نیروهای نظامی بدهد. حتی وی حق ندارد که مسوولیت عملیاتهای روزانه را به عهده بگیرد. این در شرایطی است که رئیس ستاد مشترک حق دارد بهطور قانونی یک گزارش مستقل در مورد نیازهای امنیتی کشور تهیه کند و آن را به کنگره ارائه دهد. تفاوتهای عمدهای که بین دو طرف ماجرا وجود دارد باعث شده است که تعادل در حیطه کاری آنها به هم بخورد و بیش از پیش در برابر دیدگان عموم مردم قرار گیرند. در قضاوت عامه مردم در جنگ بین روسا، روسای ستاد مشترک از محبوبیت بیشتری برخوردار هستند، اما در دوران ریاستجمهوری جورج بوش دوم، دونالد رامسفلد تنها وزیر دفاعی بود که همه نگاهها به وی ختم شده بود و بیشتر از ژنرال نیروی هوایی، ریچارد مهیر به عنوان رئیس ستاد مشترک در مرکز توجهها قرار گرفته بود، البته نقطه مقابل این موضوع هم وجود دارد و داستان آن به دوران ریاستجمهوری جورج بوش پدر باز میگردد. درگیری ژنرال کالین پاول و دیک چنی نیز تکرار این موضوع است که دو رئیس نمیتوانند با هم کنار بیایند. در ظاهر دیک چنی گفته بود که ژنرال پاول حامی حمله به عراق است و او نیز مایل است که نیروی دریایی و هوایی در جنگ اول خلیجفارس به عراق حمله کند، اما بعدها در کتاب «فرماندهان» نوشته باب وودوارد مشخص شد که پاول حامی این تصمیم نبوده و از این کار چنی به شدت آزرده شده است. در تازهترین بحثی که در این خصوص به وجود آمده، میشود به نقش ژنرال دمپسی اشاره کرد که نقش هیگل را در کاپیتول هیل دزدیده بود و به جای وی با اعضای کنگره صحبت میکرد. وزیر دفاع هم در بیشتر زمانی که هر دو برای مجاب کردن اعضای کنگره در آنجا حضور داشتند ساکت نشسته بود. موضوعی که باعث شد حتی انتقاد سناتور جان مککین، رئیس کمیته نیروهای مسلح سنا را در پی داشته باشد، اما این موضوع حتی نتوانست ژنرال دمپسی را متوقف کند و او نقش اصلی را در متقاعد کردن کنگره برعهده داشت. سال گذشته جان مککین تلاش کرد که مانع ریاست دوباره دمپسی در ستاد مشترک ایالات متحده شود، اما نتوانست. دوره دمپسی در ستاد مشترک در سپتامبر سال ۲۰۱۵ (شهریور ۹۴) تمام میشود. با این وجود مککین همچنان از منتقدان اصلی دمپسی است. زمانی که باراک اوباما تصمیم گرفت که برای آزادی «بووی برگدال» سرباز آمریکایی که در دستان طالبان اسیر شده بود با زندانیان گوانتانامو دست به معاوضه بزند، دمپسی تنها کسی بود که تمام قد از سیاست باراک اوباما دفاع کرد. مککین اعتقاد دارد که مشاورههای دمپسی در این معاوضه بیتاثیر نبوده است.
این معاوضه در ایالات متحده منتقدان بسیاری داشت. زیرا برخی اعتقاد داشتند که برگدال پست خود را ترک کرده بود و این دسته اعتقاد دارند که وی توسط طالبان تخلیه اطلاعاتی شده است. مککین میگوید دمپسی یکی از بدترین روسای ستاد مشترکی بوده که طی این سالها دیده است. به نظر وی رفتار او در مقابل افکار عمومی به شدت غیرقابل قبول است و حمایت دمپسی از موضوع آزادی برگدال تنها یکی از این رفتارهای غیرقابل قبول وی به حساب میآید. برخی اعتقاد دارند هر کسی که هیگل را از وزارت دفاع اخراج کرد با چالشهای دور و نزدیکی مواجه خواهد شد. مهمترین چالش نیز همکاری وزیر دفاع بعدی با دمپسی خواهد بود.
برای این وزارتخانه تاکنون نامهای زیادی مطرح شده است. در یکی از این گزینهها به نام جک رید، سناتور دموکرات اشاره شده است. یک نظامی سابق که بلافاصله اعلام کرد علاقهمند نیست که مسوولیت این پست را به عهده بگیرد. پس از او نیز نام مایکل فلورنی مطرح شده که هماینک در مرکز «امنیت ملی آمریکای جدید» مشغول بهکار است، البته در لیستی که ممکن است از آن یک نام بیرون بیاید نامهای اشتون کارتر، یکی از نمایندگان سابق پنتاگون و جن جانسون در امنیت ملی آمریکا دیده شده است. وزیر دفاع بعدی هرکسی که باشد باید با چالشهای سنگینی روبهرو شود. از جمله نگهداری سربازان در افغانستان و جنگ در عراق و سوریه برای نابودی گروه خلافت خودخوانده اسلامی.
ارسال نظر