انتخاب بریتانیا

گروه بین‌الملل- شادی آذری: مهم نیست در مدرسه به شما چه گفته‌اند، واقعیت این است که همه انتخابات از یک درجه اهمیت برخوردار نیستند. گاهی دولت در خطر از دست دادن قدرت خود قرار می‌گیرد. با وجود این گاهی حتی اگر دولت در این وضعیت هم قرار گیرد، کسی به آن توجه نمی‌کند. اما انتخابات سراسری ششم ماه مه در بریتانیا از این دسته انتخابات نیست. این موضوع از اهمیت بسزایی برخوردار است و علت این اهمیت تنها آن نیست که این روزها احتمال می‌رود حزب حاکم که ۱۳ سال است روی کار است، بازهم در این انتخابات شکست نخورد. بلکه این انتخابات در داخل کشور به آن دلیل از اهمیت برخوردار است که اقتصاد بریتانیا پس از یک دهه و نیم رشد اقتصادی قوی و با ثبات با رکود شدید و بحران اقتصادی در جهانی که زمانی انگلیس بر آن سیطره داشت، اکنون ضربه فنی شده است. بودجه‌‌های عمومی در وضعیت نابسامانی هستند و کسری بودجه این کشور در حد رکورد خود طی دوران پس از جنگ جهانی یعنی ۸/۱۱ درصد تولید ناخالص داخلی است. اوضاع سیاسی بریتانیا هم به‌هم ریخته است. الگوی حزب کارگر جدید که با هدف عدالت اجتماعی و به مدد تبعات کاپیتالیسم بازار آزاد مطرح شد، با بحران مالی سقوط کرد. این وضعیت تشدید شد و آزادی فردی محدود گشت و اکنون معلوم نیست که مردم به دنبال بهبود آن باشند یا نه.

اما انتخابات بریتانیا در خارج از کشور هم اهمیت دارد. بریتانیا در داخل و خارج اتحادیه اروپا تنها کشور مستقل قابل اعتماد برای بازارهای آزاد محسوب می‌شود. این کشور همیشه آماده بوده است به نمایندگی از دیگران عمل کند نه فقط در جنگ سیرالئون یا عراق و افغانستان، بلکه در کمک‌رسانی به فقرای جهان هم وارد عمل می‌شده است. وقتی بانک‌های جهان در مشکلات شدید بحران فرو رفته بودند، بریتانیا سریع‌تر به راه حل مقابله با مشکلات دست یافت و این بخش مهم نوسازی قوانین جهان بود. همیشه برنده باید از یک برتری برخوردار شود. به عنوان مثال تجارت آزاد و بازار آزاد به مثابه دی‌ان‌ای اقتصاد این کشور است. اما برای سایر کشورها چنین نیست. به همین دلیل است که اگر شما متحدانی در اروپا نداشته باشید، نخواهید توانست کار موثری با آن کشورها انجام دهید.

همه این‌ها بحث تفکر عمیق و رادیکالیسم را پیش می‌کشد. اما سال ۲۰۱۰ مانند سال ۱۹۷۹ نیست که در آن محافظه‌کاران هم حزبی مارگارت تاچر به قدرت رسیدند، اتحادیه‌ها را برهم زدند و صنایع دولتی را خصوصی‌سازی کردند. سال ۲۰۱۰ مانند سال ۱۹۹۷ هم نیست که در آن حزب کارگر جدید تونی بلر سوسیالیسم را روی کار آورد و راه سوم را مطرح کرد.

این بار حزب کارگر گوردون براون، حزب محافظه‌کار به رهبری دیوید کامرون و حزب لیبرال دموکرات‌ها به رهبری نیک کلگ آنچنان بخاطر اشتباهات گذشته یکدیگر را شماتت می‌کنند که جایی برای طرح آنچه نیاز است انجام شود، باقی نمانده است. کشوری که ابزارهای کافی را دارد باید شرایط را طوری ترتیب دهد که بتواند اقدامات موثر انجام دهد نه چیزی دیگر. این کشور باید نقایص نظام یارانه‌ای خود را از بین ببرد و جوانان خود را طوری آموزش دهد که بتوانند مشاغل مهم را برعهده گیرند. مهمترین موضوع در رقابت‌های انتخاباتی امسال به کنترل درآوردن بودجه‌های دولت بدون آسیب‌زدن به احیای اقتصادی است. براون ادعا می‌کند که بریتانیا را از رکود خارج ساخته است و اینکه خطر بازگشت بحران چنان قوی است که تغییر مدیریت و تغییر سیاست‌های مالی به‌هیچ وجه اقدامی ایمن نیست. از سوی دیگر کامرون، براون را بخاطر مشکلات مالی فعلی سرزنش می‌کند و ادعا می‌کند خودش به‌طور موثرتری با آن‌ها مقابله می‌کند. لیبرال دموکرات‌ها هم مانند حزب کارگر معتقدند می‌توانند تا تکمیل احیای اقتصادی صبر کنند و سپس هزینه‌ها را کاهش دهند. اما این روزها در موضوعات اقتصادی اوضاع به نفع حزب کارگر پیش می‌رود و کامرون نتوانسته است پیروزی عمده‌ای را برای حزبش به ارمغان آورد. اما آنچه مهم است این است که روند انتخابات علیه احزاب بزرگ و به نفع احزاب کوچک پیش می‌رود. حمایت از احزاب کوچک‌تر رو به افزایش است و رای‌دهندگان دلایل بسیاری دارند تا از نظرات خود دفاع کنند. این بدان معناست که برای اولین بار از سال ۱۹۷۴ تاکنون هیچ نامزدی در دور اول انتخابات برنده نخواهد شد.

نتیجه این انتخابات هرچه که باشد یک رویداد تاریخی را در ماه آینده رقم خواهد زد. کامرون در صورت پیروزی جوانترین نخست‌وزیر بریتانیا از قرن نوزدهم تاکنون خواهد بود. مبارزات سیاسی براون حماسی خواهد شد چون تشکیل اولین پارلمان بزرگ طی چهار دهه به معنای مطرح شدن نوع جدیدی از سیاست‌ها در بریتانیا خواهد بود. هنوز معلوم نیست که کشور با کدام نتیجه انتخاباتی مواجه خواهد شد. اما یک نکته کاملا واضح است: تفکرات وسیع‌تر و عظیم‌تر برای بریتانیا مورد نیاز است.