انجماد بازارهای جهانی

مترجم: شادی آذری

به ندرت پیش می‌آید که سرمایه‌گذاران زنگ خطر را در بازارهای جهانی به صدا درآورند. سرمایه‌گذارانی که در جریان شکست بانک سرمایه‌گذاری بیراسترنز در ماه مارس امید به بانک جی‌پی‌مورگان چیس بسته بودند، ناامید شدند. متوسط شاخص داوجونز هم‌اکنون ضعیف‌تر از متوسط این شاخص در فصل بهار است. بازار سهام آمریکا در ماه ژوئن بدترین ماه خود را از سال ۲۰۰۲ تاکنون پشت سر گذاشت و هم‌اکنون از اوج خود ۲۰درصد افت یافته است و این تعریف یک‌ بازار خراب است. فقط این نیست. بر اساس داده‌های منتشر شده توسط یک آژانس رتبه‌گذاری به نام استاندارد اندپورز، ارزش بورس‌های جهانی طی ماه جاری تا سه تریلیون دلار کاهش یافته است که علت آن به طور خاص مربوط به افت ۱۰درصدی بازارهای نوظهور است.

علت کاهش ارزش سهام چشم‌انداز چهار عامل دخیل در بورس است: رشد اقتصادی، رشد سود، نرخ بهره و تورم. در حال حاضر، به نظر می‌رسد که دو عامل اول در حال کاهش و دو عامل آخر در حال افزایش‌اند، این بدترین حالت ممکن است.

قیمت‌های رو‌به افزایش نفت و مواد غذایی تورم را بالا برده‌اند. در روز دوم ماه جولای قیمت نفت به رکورد دیگری در حد بشکه‌ای ۱۴/۱۴۴ دلار رسید که علت آن، داده‌ها و اطلاعات

مایوس کننده در مورد ذخایر نفت آمریکا و شایعات در مورد احتمال وقوع درگیری بین اسرائیل و ایران در خلیج‌فارس بود. قیمت‌های بالای کالا‌ها هم به عنوان یک شوک برای کشورهای مصرف‌کننده عمل کردند به این معنا که چیزهایی که این کشورها از خارج می‌خریدند، در مقایسه با چیزهایی که صادر می‌کر‌دند، گران‌تر بودند. این موضوع باعث شد این کشورها فقیرتر شوند.

شش‌ماه گذشته را توان تمرینی تلخ برای تقسیم درد و رنج تلقی کرد. آیا کارگران شاهد آن خواهند بود که دستمزدهایشان کندتر از تورم افزایش می‌یابد؟ آیا شرکت‌ها مجبور خواهند شد برای راضی نگهداشتن کارمندانشان دستمزدهای آنها را بالا ببرند و از حاشیه سود خود بکاهند؟ آیا بانک‌های مرکزی در پی افزایش قیمت کالاها، نرخ واقعی بهره را پایین نگه می‌دارند و با این کار صرفه‌جوها و سپرده‌گذاران را جریمه می‌کنند؟ یا اینکه نرخ بهره و خطر را بالا می‌برند و اقتصاد را به رکود سوق می‌دهند؟ هیچ یک از این گزینه‌ها خوشایند نیست.

همه این شرایط با بحران اعتبارات وخیم‌تر شده است. درست است که نجات بیراسترنز از فروپاشی سیستم مالی آمریکا جلوگیری کرد. توزیع اعتبارات که معیاری است برای مازاد نرخ بهره پرداختی توسط وام‌گیرندگان پرخطرتر، از اوج خود در ماه مارس کمتر شده هر چند که به تازگی دوباره افزایش یافته است.

اما بحران اعتبارات همچنان به مسیر خود در سیستم ادامه می‌دهد. تاثیرات آن را می‌‌توان در کاهش شدید تاییدیه‌های وام مسکن هم در آمریکا و هم بریتانیا مشاهده کرد. به علاوه می‌توان آن را در اطلاعاتی که فدرال رزرو منتشر کرد نیز دید. در این اطلاعات آمده است که وام‌های پرداختی توسط بانک‌ها ظرف سه ماه گذشته کاهش یافته‌اند.

اکنون بانک‌ها به دلیل آنکه مجبورند مقادیر زیادی سرمایه جذب کنند تا ترازنامه‌های خود را قوت بخشند، محتاطانه‌تر عمل می‌کنند. بنا به اعلام مرکز مشاوره‌ای ابسلوت استراتژی، در دسترس بودن اعتبارات در اروپا هم برای مصرف‌کنندگان و هم برای شرکت‌ها هم‌اکنون در پایین‌ترین حد خود از سال ۲۰۰۳ تاکنون قرار دارد. مشکل بازارهای مالی این است که چرخه خوبی که قیمت دارایی‌ها را در اواسط این دهه بالا برد، ممکن است به چرخه‌ای خطرناک تبدیل شود. بانک‌ها در ازای دارایی‌هایی که مهم‌ترین آنها مسکن است، پول وام می‌دهند. وقتی ارزش مسکن بالا می‌رود این مابه‌ازا به لحاظ ارزشی بالا می‌رود و بانک‌ها علاقه‌مند به پرداخت وام بیشتر می‌شوند و این خریداران را قادر می‌سازد که قیمت‌ها را حتی بالاتر ببرند، اما وقتی بانک‌ها پرداخت وام را متوقف می‌کنند، خریداران قادر به خرید این دارایی‌ها نیستند. برخی از سرمایه‌گذاران مجبور می‌شوند وام‌های خود را بفروشند. ارزش این دارایی‌ها کاهش می‌یابد و این باعث می‌شود بانک‌ها حتی تمایل کمتری به پرداخت وام داشته باشند.

بازارها به حال انجماد درمی‌آیند، چون نه خریداران و نه فروشندگان از اعتماد لازم برای کسب و کار برخوردار نیستند. وقتی قیمت مسکن در آمریکا، انگلیس، ایرلند و اسپانیا کاهش می‌یابد، بر ثروتمند شدن افراد تاثیر می‌گذارد. جورج ماگنوس، یک استراتژیست مرکز یوبی‌اس مثال‌های فنلاند و سوئد را در اوایل دهه ۹۰ میلادی یادآوری می‌کند. وقتی قیمت مسکن در آن زمان سقوط کرد، پس‌اندازهای شخصی ۱۲ تا ۱۴درصد افزایش یافت. چنین روندی در آمریکا یا انگلیس می‌تواند بر تقاضای مصرف‌کنندگان تاثیر منفی گذارد و در پی آن تولید ناخالص داخلی ظرف چند سال آینده از آن تاثیر بگیرد. البته تاکنون بیشتر این تاثیر بر تمایلات مصرف‌کنندگان بوده تا بر فروش واقعی خرده‌فروشان، اگرچه که خرده‌فروشان مستقل (مانند مارکس اند اسپنسر انگلیس) از این شرایط رنج می‌برند. در شرایطی که مصرف‌کنندگان تحت فشارند و بانک‌ها تمایلی به پرداخت وام ندارند، چرا شرکت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ شاید آنها هنوز صادرات را به عنوان مفری برای رشد اقتصادی بیابند، اما این مفر هم فقط برای برخی از شرکت‌ها در بعضی کشورها، کارساز است، نه برای شرکت‌ها در کل کشورهای جهان.

به نظر می‌رسد یک دوران تاریکی طولانی مدت برای بورس‌های جهان آغاز شده است. در چنین شرایطی بهترین کاری که سرمایه‌گذاران می‌توانند بکنند این است که امیدوار بمانند سرانجام اتفاقی روی خواهد داد. شاید کاهش قیمت‌های نفت چاره‌ساز باشد.

منبع:اکنومیست