اوباما قابل شکست است
سرمقالهنویس اکونومیست بر این باور است که اوباما قدرتمند است، اما جمهوریخواهان میتوانند او را شکست دهند
طرح روی جلد این هفته اکونومیست
سرمقالهنویس اکونومیست بر این باور است که اوباما قدرتمند است، اما جمهوریخواهان میتوانند او را شکست دهند احسان ابطحی
هفته آینده جمهوریخواهان اولین مناظرات انتخابات درون حزبی را برگزار خواهند کرد تا در نهایت یکی از آنان به عنوان نامزد این حزب در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده و رقابت با باراک اوباما، این غول سیاست آمریکا، انتخاب شود. اوباما اما در موضع قدرت قرار دارد، حزب متبوع او یعنی حزب دموکرات، قدرتمندانه از رییسجمهوری حمایت میکند و فضایی کمنظیر برای او ایجاد کردهاست.
با این همه اوباما همچنان آسیبپذیر است. نتایج یک نظرسنجی که هفته گذشته منتشر شد، نشان میدهد که او رقابت بسیار تنگاتنگی با میت رامنی، فرماندار پیشین ایالت ماساچوست و نامزد احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۲ میلادی خواهد داشت. اقتصاد پرتلاطم و راکد ایالاتمتحده به هر کسی بخت پیروزی دادهاست. اما پرسش اینجاست که آیا جمهوریخواهان فردی را دارند که شخصیت و ایدههایی داشته باشد که بتواند با اوباما مبارزه کند؟ بهترین راه برای برگزاری یک انتخابات رقابتی و بهترین مساله برای آمریکاییها این است که رایدهندگان مجبور باشند تا با گزینههایی دشوار مواجه شوند.
به طور معمول فردی که در قدرت حضور دارد و قرار است به عنوان نامزد در انتخابات آینده شرکت کند، از رقیب خود پیش است. در شرایطی که جمهوریخواهان قرار است سال آینده میلادی را صرف رقابت و مبارزه با یکدیگر کنند، اوباما در کمال آرامش و در حالی که هیچ رقیبی در حزب خود ندارد، میتواند منابع و توانمندیهایش را مدیریت کند. میزان کسانی که عملکرد اوباما را تایید میکنند حدود ۵۰ درصد است که این آماری بهتر از آمار بیل کلینتون، رییسجمهوری پیشین ایالاتمتحده در سال ۱۹۹۵ میلادی یعنی یک سال پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۹۹۶ میلادی است، انتخاباتی که او در آن به راحتی و با قدرت هرچه تمامتر، باب دال، نامزد وقت جمهوریخواهان را شکست داد.
با وجود آنکه انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۹۹۶ میلادی میتواند اوباما را دلگرم کند، اما انتخابات سال ۱۹۹۲ میلادی هم میتواند به نگرانی او منجر شود. در آن سال جورج بوش پدر قصد داشت بار دیگر به عنوان رییسجمهوری انتخاب شود اما از بیل کلینتون شکست خورد. دلیل اصلی این شکست هم اقتصاد ضعیف و راکد ایالاتمتحده در آن زمان بود. اکنون روند احیای اقتصادی آمریکا از روند احیای اقتصادی سال ۱۹۹۲ هم کندتر است. رشد اقتصادی در سه ماهه اول سال جاری میلادی ضعیف و تنها ۸/۱ درصد است. بیکاری افزایش یافته و به ۱/۹ درصد رسیده است. نرخ اشتغالزایی نمیتواند پاسخگوی جمعیتی باشد که وارد بازار کار میشوند. تعداد آمریکاییهایی که فکر میکنند کشورشان در مسیر نادرستی قرار دارد دو برابر کسانی است که خلاف این موضوع میاندیشند.
بسیاری از ایالتهایی که همواره در انتخابات سرنوشتساز هستند، ایالتهایی هستند که خشمگینتر و ناراضیتر از دیگرانند. ایالتهای فلوریدا، میشیگان و اوهایو که آرای سرگردانی دارند و سرنوشت انتخابات را تعیین میکنند، در انتخابات میاندورهای سال ۲۰۱۰ میلادی به نفع جمهوریخواهان رای دادند و باعث شدند تا مجلس نمایندگان ایالاتمتحده در اختیار این حزب قرار بگیرد.
در سال ۲۰۰۸ میلادی اوباما با شعار تغییر به میدان رقابتها آمد. این بار اما او باید تلاش کند تا اتهام کندی بیش از حد روند احیای اقتصادی را از خود دور کند. برخی از وعدههای او مانند وعدههایش در زمینه تغییرات آبوهوایی، مهاجرت و زندان گوانتانامو هم عملی نشدهاست. اکنون نامزد جمهوریخواهان باید این توانایی را داشته باشد تا به این دو پرسش اقتصادی پاسخ دهد. اول اینکه چگونه میتوان اشتغال بیشتری ایجاد کرد و دوم آنکه برای کاهش کسری بودجه چه باید کرد.
جمهوریخواهان در زمینه ایجاد اشتغال اقدامی انجام ندادهاند و تمرکز خود را بر روی چگونگی کاهش کسری بودجه قرار دادهاند. اما همه میدانند که کاهش هزینهها که مد نظر جمهوریخواهان برای کاهش کسری بودجه است، کافی نیست و مالیاتها مطابق آنچه اوباما هم بر آن تاکید میکند باید به تدریج افزایش یابد. نامزد آینده جمهوریخواهان باید صادقانه این موضوع را بپذیرد. در بیشتر انتخابات وعده دادن در زمینههای سخت همیشه تاکتیک موفقی نیست، اما این بار آمریکاییها میدانند که کشورشان با معضلات مالی بسیار بزرگی مواجه است. اگر زمانی برای عملگرایی و واقعگرایی محافظهکارانه وجود داشته باشد، این زمان همین حالاست. اوباما هم شاید این موضوع را بداند.
ارسال نظر