بخش پنجاه و هفتم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۲۵ تیر ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به یک نظم اقتصادی آسیایی فراگیر اشاره شد که چین و آمریکا باید جزئی از آن باشند. حذف چین از این نظام اقتصادی بهصرفه نیست بلکه آمریکا باید این نظم اقتصادی را با کمک چین پیش ببرد. همچنین به ۷ جزء از توازن باثبات و بلندمدت هم اشاره شد. در فصل جدید راهها و روشهای دستیابی به توازن باثبات و بلندمدت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
همانطور که در فصل ۳ ذکر شد، بدون پذیرش این استدلالها از سوی رهبران سیاسی در آمریکا، چین و سایر پایتختهای مهم آسیایی حتی تصور گذار به محیط توازن قدرت تقریبا غیرممکن خواهد بود.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به یک نظم اقتصادی آسیایی فراگیر اشاره شد که چین و آمریکا باید جزئی از آن باشند. حذف چین از این نظام اقتصادی بهصرفه نیست بلکه آمریکا باید این نظم اقتصادی را با کمک چین پیش ببرد. همچنین به 7 جزء از توازن باثبات و بلندمدت هم اشاره شد. در فصل جدید راهها و روشهای دستیابی به توازن باثبات و بلندمدت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
همانطور که در فصل 3 ذکر شد، بدون پذیرش این استدلالها از سوی رهبران سیاسی در آمریکا، چین و سایر پایتختهای مهم آسیایی حتی تصور گذار به محیط توازن قدرت تقریبا غیرممکن خواهد بود. برعکس، پذیرش این استدلالها به احتمال زیاد موانع چشمگیر برای ایجاد یک توازن قدرت را کمتر دلهرهآور خواهد کرد. در واقع، تلاشها برای اجرای برخی عناصر توازن قدرت - مانند شبهجزیره واحد و عمدتا بیطرف کره- احتمالا زمانی موفقیت بیشتری مییابد که تمام طرفها درک کنند که هر عنصری بخشی از اقدام استراتژیک بزرگتری است که برای هر دو طرف سودمند است. با در نظر داشتن این مسائل در ذهن، این فصل یک مسیر احتمالی برای ساخت نوعی محیط توازن قدرت باثبات را در نظر دارد که در فصلهای قبلی مورد بررسی قرار گرفت که در هر مورد هم تفاوتی میان برداشت حداکثری و حداقلی ترسیم شد. عملی شدن و امکانپذیری هر یک از آنها منوط به میزان تاکیدی است که پکن، واشنگتن و سایر قدرتهای آسیایی مانند ژاپن بر ظهور و آرایشهای خاص خود بهعنوان امری لازم برای ایجاد سطحی مکفی از اطمینان و بازدارندگی امنیتی در محیط توازن قدرت وارد میآورند.
اصول و رهنمودهای حرکت به جلو
ایجاد چنین محیطی - همچون هر محیط بینا دولتی دیگر که مشتمل بر تغییر چشمگیر میشود- باید اصول یا رهنمودهای خاصی را دنبال کند. اول، به رسمیت شناختن منافع مورداستفاده و مزیتهای ایجادشده از سوی تمام طرفها با حرکت در مسیر مورد نظر - در این مورد به سوی ایجاد یک توازن باثبات- ضروری است. چنین شناساییای ازسوی واشنگتن، پکن و سایر قدرتهای مهم آسیایی به شکلگیری سطحی از اعتماد و تمایل به تداوم هرچند موقتی آن کمک فراوانی میکند. این اقدام بدون تردید مهمترین عنصر از کل فرآیند است، چراکه تا حد زیادی مشروط است به اینکه هر طرف به چه میزان چشماندازهای هر اقدام بعدی اتخاذ شده را ارزش مینهد. در اینجا، چالش همانا رسیدن به تعادلی مناسب میان دو بینهایت است: از یکسو، توافق آشکار و پیشبینی در مورد ضرورت ایجاد توازن باثبات متشکل از برخی اشکالی که دارای ویژگی حداقلی یا حداکثری هستند و از سوی دیگر، انجام فرآیندی بیانتها و تعریفنشده از تغییر تدریجی. اولی بسیار بعید و غیرضروری است و دومی احتمالا بهعنوان ابزاری برای پیشگیری از بدتر شدن محیط امنیتی ناکافی است. برخی ناظران استدلال میکنند که برای واشنگتن، پکن و سایر قدرتهای مهم آسیایی ضروری نیست که - خواه آشکار یا ضمنی- بر نیاز به هر نوع محیط توازن قدرت در آسیا پیش از فرآیند گذار توافق کنند. براساس این دیدگاه، بسیاری از عناصر این توازن دوفاکتو مانند اقدامات اعتمادساز (CBMs) و سازوکارهای مدیریت بحران (CMMs)، ائتلاف تقویت شده آمریکا- ژاپن و حتی بخشهایی از ساختار نیروی بازدارنده میتواند به سادگی بهعنوان نتیجه طبیعی نیاز به تقویت اهداف دوگانه «عزم» و «اطمینان دوباره» بروز یابند، در عین حالی که قابلیتها و دسترسیهای چین افزایش مییابد.
مشکل این دیدگاه- همانطور که در مقاله «فراسوی برتری آمریکا در غرب پاسیفیک» ذکر شد- این است که تلاشهای بیانتها برای اطمینانبخشی و بازدارندگی به احتمال زیاد منجر به تلاشهای بیثباتکننده برای محک زدن و پرداختن به مسائل مربوط به مناقشات جدی میشود، در زمانی که حضور منطقهای و قدرت ظاهری چین به پای حضور و قدرت آمریکا رسیده است. کاستن از شدت این گرایشها به ناگزیر مستلزم چیزی بیش از تعدیلات حاشیهای و گیجکننده است. سیگنالهای ماندگارتر و قابل اعتمادتر حلوفصل و محدودیت ضروری است که این به نوبه خود مستلزم درک هدف بزرگتر و استراتژیک مربوطه است؛ یک محیط واقعا متوازن که تا حد قابلتوجهی بر مجموعهای از ادراکات باثبات ساخته میشود.
دوم، اولویت کلی برای حرکت تدریجی - در برابر دستیابی به توافقات مهم یا چانهزنی بزرگ بهصورت اقدام فوری - لازم است. این بهخصوص وقتی مهم است که طرفهای مربوطه بیاعتمادی قابلتوجهی بههم دارند، بسیاری از منافع متضاد وجود دارد و تغییرات موردنیازی (که هنوز کارگر است) که باید انجام گیرد قابلتوجه هستند. تمام این ویژگیها در ارتباط چین- آمریکا وجود دارد. بیشتر ادبیات مربوط به ایجاد محیطهای امنیتی پایدار مدافع تغییر تدریجی در ارتباط میان قدرتهای خصم بر سر رسیدن به چانهزنی بزرگ بهصورت اقدام فوری است. «هو وون جئونگ» در مقاله «درک ستیزها و تحلیل ستیزها» استدلال میکند که در مسیرهای متفاوت برای حرکت از یک ارتباط خصمآمیز به ارتباطی همساز «در یک وضعیت غیربحرانی، تغییرات تدریجی و نه ناگهانی با یک افق زمانی طولانیتر ممکن است برای از میان بردن خصومت بر یک اساس دائمی طبیعی باشد. بسیاری از اقدامات کوچکی که بهصورت تدریجی اتخاذ میشود، تاثیری جمعی در اعتمادسازی نهایی دارد.»
علاوه بر این، تغییرات تدریجی مرجح است زیرا اینکه هر تغییری به چه میزان بر مولفهها و توازنهای دیگر در سیستم تاثیر میگذارد مشخص نیست؛ پیامد هر تغییری میتواند اگر به تدریج انجام شود با دقت بیشتری ارزیابی شود و تغییرات تدریجی طرفهای مربوطه را به تغییرات آنقدر بزرگی متعهد نمیسازند که عقبنشینی از آنها غیرممکن باشد، اگر آن تغییرات عواقب ناخواستهای ایجاد کنند. در عین حال، چالش عمده در اجرای این تغییرات همانا تصمیمگیری در مورد این مساله است که تا چه میزان یا اندازه این تغییر در فلان بازه زمانی مناسبتر است. اگرچه هر یک از آن 7 مولفه مربوط به توازن قدرت باثبات حداقلی یا حداکثری در آسیا میتواند به مثابه گامی تدریجی بهسوی آن هدف نهایی تلقی شود، هریک از این 7 مورد میتواند تشکیلدهنده تغییر مهمی باشد که در بیشتر موارد مستلزم یکسری از گامهای افزایشی تابعه است که باید محقق شود.
ارسال نظر