کوبای توسعه‌یافته، کوبای عقب‌مانده - ۱۱ اردیبهشت ۹۶

هادی اعلمی‌فریمان
کارشناس آمریکای لاتین

نسل جوان انقلابیون از جمله کاسترو با به‌وجود آوردن تشکیلات حزب کمونیست با مبارزات چریکی و مسلحانه، دیکتاتوری باتیستا را سرنگون کردند که کمک ایالات‌متحده در این سرنگونی نیز تایید شده است. انگیزه اصلی کاسترو چه در زمان مبارزه و چه در زمانی که قدرت را در کوبا به‌دست گرفت «کمک به حل مشکلات مردم» بود، دستور کاری که تقریبا همه انقلابیون آن را در همه جای جهان تکرار می‌کنند. باتیستا میراثی از بی‌سوادی گسترده، نظام فئودالی، فقر و وضعیت بسیار نامطلوب بهداشتی و درمانی را برجا گذاشت.

در موضوع مبارزه با بی‌سوادی نظر کاسترو از ابتدا رویکردی مبتنی بر «نهضت» بود که بتواند با حل آن بقیه مشکلات تا حدودی تخفیف پیدا کند. البته با نگاه به کارنامه رهبر فقید کوبا مانند همه رهبران سیاسی یک دوره درخشان وجود دارد که بسیاری از مشکلاتی که ملت این کشور در آن مقطع با آن دست به گریبان بود تا حدود بسیاری حل شد که اکنون همگان به آن افتخار می‌کنند، رفع بی‌سوادی و خدمات گسترده و عالی پزشکی. اما در مقاطع زمانی متاخرتر کوبا درگیر موضوعاتی دیگر از جمله مداخلات روزافزون ایالات‌متحده شد. مداخله ایالات‌متحده در فضای دوقطبی جنگ سرد موجب شد تا آن کشور صدها طرح براندازی از مسلحانه تا خرابکاری و دسیسه را طراحی و سخت‌ترین و غیرانسانی‌ترین تحریم‌های جهانی را در قبال کوبا اعمال کند. اگر به تاریخچه سابقه موسسات دانشگاهی و اظهارنظر نخبگان حکومتی ایالات‌متحده توجه کنیم عبارت گذار به پسافیدل، تعیین تکلیف کوبا در پساسوسیالیسم بیشترین ادبیات جاری را تشکیل می‌داد که تعدادی از مصادیق جدید آن ذکر شد.

برخی از تحلیلگران معتقدند اگر نظام بین‌الملل در آن بازه زمانی «نظامی دو قطبی» نمی‌بود و مداخله مستقیم نظامی به‌ویژه در خلیج خوک‌ها صورت نمی‌گرفت و دشمنی روزافزون آمریکا در رابطه با این کشور به این شدت ایجاد نمی‌شد، کوبا تمایل شدید به برقراری متصلب‌گونه نظام کمونیستی در داخل و ایجاد روابط نزدیک با اتحاد شوروی پیدا نمی‌کرد. به هرحال روند تاریخ این‌گونه شد تا الگویی از ساختار رادیکال سوسیالیسمی بی‌سرانجام در رسیدن به کمونیسم ایجاد شود. پرولتاریا به قدرت نرسید، تنها نخبگانی تکنوکرات بهره‌مند از مزایای حکومت به قدرت رسیدند که متمرکزترین نظام سیاسی پس از کره‌شمالی را ایجاد کردند. همین نظام متمرکز است زمانی که ناظران و افکار عمومی از بیرون به کوبا نگاه می‌کنند از فقدان ارتباطات رسانه‌ای، نبودن کوچک‌ترین مجوز برای کسب‌وکار خصوصی دچار شگفتی می‌شوند. برای نشان دادن اهمیت وضعیت ناهنجار کسب‌وکار به مطالعه موردی و پژوهشی یلینس مولت کانسپسیون تحت عنوان خوداشتغالی در کوبا: بین غیررسمی بودن و کارآفرینی، نمونه ساخت کفش استناد می‌کنم. او در مطالعه موردی خود که نمونه‌ای عالی برای واکاوی یک اقتصاد غیرمعمول و شگفت آور در ارتباطات اقتصادی و اجتماعی کوبای حاضر است، می‌نویسد: «رشد خوداشتغالی جنبه مهمی در اصلاحات جاری اقتصاد جدید کوبا است.

بعد از بحران دهه 1990 که اقتصاد برنامه‌ریزی شده برای نیازهای کالایی و خدماتی به شکست منجر شد، این فعالیت‌های اقتصادی امری ضروری برای بقا تلقی می‌شود. (به برخی مجوز داده نشد، برخی در درون مدل توسعه سوسیالیستی قبول شدند). امروزه فعالیت‌هایی که از سوی حکومت تشویق یا حتی ممنوع می‌شوند، در استراتژی اقتصادی حکومت جاری ترکیب می‌شوند. به خوداشتغالی که از اوایل دهه 90 شروع شد، به عنوان یک امر شر ضروری نگریسته می‌شود. امروزه این کار از سوی مقامات به‌عنوان راه‌حلی بی‌اعتبار در سوسیالیسم کوبا نگاه می‌شود و همچنین انتظار می‌رود در توسعه اقتصادی ملت هم مشارکت داده شود. عمده مطالعات در این باره حول دو جنبه بوده است: 1- ویژگی‌ها و محدودیت‌های بخش خصوصی در کوبا 2- تاثیر ظهور بخش خصوصی در مشارکت مدنی کوبا. در رژیم سیاسی و سوسیالیسم کوبا حدود نیم میلیون کوبایی- 10درصد مجموع نیروی کار- به‌عنوان خوداشتغالی ثبت‌نام کرده‌اند، گرچه دسترسی به این آمارکماکان محدود است.

در بحث پیش‌رو که ساخت کفش بررسی می‌شود شامل ترکیبی از ثبت‌نام رسمی کارگران با درونمایه غیرقانونی خرید ابزار آن از بازار سیاه است. در این فرآیند که از بحران دهه 90 آغاز شد، سالانه 2 میلیون جفت کفش تولید می‌شود. در کوبا دشوار است که دقیقا مشخص کنیم چه کسی به خوداشتغالی مشغول است. بخشی از تعاریف بین‌المللی نشان می‌دهد که تعریف حکومت از خوداشتغالی با آن تعاریف متفاوت است. (نویسنده ضمن تعریف به معیارهای اشتغال از منظر بین‌المللی و از دیدگاه سازمان بین‌المللی کار می‌پردازد) در یک تعریف کارگران فقیری که واحدهای تولیدی کوچکی دارند و امکانات بهتری از نظر شغلی برای آنها وجود ندارد وحتی ممکن است آنها دیگر مردم یا خانواده را برای کمک به کارها اجیر کنند، این کار به‌عنوان شرکت یا تجارت ثبت نمی‌شود و در بسیاری از موارد آنها مالیات نمی‌پردازند. در این تعریف خوداشتغالی کوبایی شبیه سایر نقاط جهان است و به معنای تلاش برای بقا محسوب می‌شود. لکن در مورد کوبا هدف اصلی از انتخاب این دیدگاه فقدان پیشنهاد شغلی مناسب نبوده است و دلیل درآمدهای پایین در بخش رسمی است. به عبارت دیگر خوداشتغالی کوبایی به‌طور رسمی قابل تشخیص است. آنها به‌عنوان مالیات‌دهنده ثبت می‌شوند ملزم و متعهد به ساماندهی و وابسته به رژیم تامین اجتماعی هستند. مجلس کوبا خوداشتغالی را در 201 طبقه‌بندی رسمی شامل 900 فعالیت محدود کرده است.

بیشتر فعالیت‌ها شامل تولید و فروش غذا با سهم11درصدی از نیروی کار، حمل‌ونقل بخش‌خصوصی به‌ویژه مسافران با10درصد، لیزینگ مسکن و هتل با6درصد و بنگاه‌های ارتباطی با5درصد. خوداشتغالی در کوبا موقعیت شغل رسمی را دارد، برخلاف بسیاری کشورها که کارگران مستقل مالیات نمی‌پردازند یا مزایای تامین اجتماعی ندارند. خوداشتغالی در کوبا رسمی بیان می‌شود، اما تعریفی حاشیه‌ای دارد که مایکل تودارو آن را به‌عنوان شمار بزرگی از فعالیت‌های اقتصادی در سطح پایین و خدمات توصیف می‌کند که با هدف رفاه خانواده یا فردی از فناوری‌های متمرکز و ساده نیروی انسانی استفاده می‌کند. برابر نظر هرناندو سوتو این واکنش خلق شده و خودانگیخته مردم به‌دلیل فقدان توانایی دولت برای تامین نیازهای اساسی مردم است. برخی نویسندگان متذکر می‌شوند که بخش غیررسمی نباید با اقتصاد مخفی آمیخته شود که شامل فعالیت‌های تولید یا فروش کالاها یا خدماتی است که طبیعتا غیرقانونی است.