بخش صد و هفدهم
پدیده شوم قرن جدید - ۱۱ اردیبهشت ۹۶
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به حمایت مردمی از داعش در میان کشورهای مسلمان و کشورهایی که دارای جمعیت اکثرا مسلمان هستند، اشاره شد. همچنین به حمایت مردمی از داعش در اروپا نیز پرداخته و تحلیلهایی ارائه شد. یک استدلال میگوید آنجا که داعش به راستی حکم میراند به معنای بازتاب مشروعیت یا حمایت مردمی نیست. بلکه کنترل این گروه بر آن منطقه یا از اجبار محض برمیخیزد یا از تسلیم شدن منفعلانه مردم. نباید انتظار طغیان مردمی در برابر سلطه موجود داعش را داشته باشیم.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به حمایت مردمی از داعش در میان کشورهای مسلمان و کشورهایی که دارای جمعیت اکثرا مسلمان هستند، اشاره شد. همچنین به حمایت مردمی از داعش در اروپا نیز پرداخته و تحلیلهایی ارائه شد. یک استدلال میگوید آنجا که داعش به راستی حکم میراند به معنای بازتاب مشروعیت یا حمایت مردمی نیست. بلکه کنترل این گروه بر آن منطقه یا از اجبار محض برمیخیزد یا از تسلیم شدن منفعلانه مردم. نباید انتظار طغیان مردمی در برابر سلطه موجود داعش را داشته باشیم.
۹- بوکوحرام
سرزمین تحت کنترل بوکوحرام در حال کاهش است؛ در حالی که نفوذ این گروه در منطقه دریاچه چاد همچنان قوی است. با وجود از دست دادن زمین از سوی این گروه اما انتظار نمیرود که به این زودیها ناپدید شود. به این دلیل که این منطقه سرزمین اصلی بوکوحرام است و همان جایی است که ریشه در آن دارد و در آنجا زاده شده است؛ اما دارای پایگاه مردمی چشمگیری است. وقتی داعش در نهایت شکست داده شود، بوکوحرام احتمالا حمایت واقعی از این گروه را به کناری خواهد گذاشت، اما برخی اعضایش ممکن است ارتباطاتی را با این گروه به مثابه نشانی از افتخار حفظ کنند. کاهش کنترل سرزمینی بوکوحرام تا حد زیادی بهدلیل «نیروهای ویژه مشترک چندملیتی» رخ داده؛ سازمانی که متشکل از نیروهایی از کشورهای بنین، کامرون، چاد، نیجر و نیجریه است. این نیروی ویژه مدیریت منطقهای «چند کشوری» در حوالی دریاچه چاد را بر عهده دارد جایی که در آن بوکوحرام دست به عملیات میزند [کشورهای حوزه دریاچه چاد عبارتند از کامرون، چاد، نیجر و نیجریه که اصطلاحا این منطقه را منطقه «چهارکشوری» یا «چند کشوری» مینامند]. موفقیت نسبی این نیرو در دفاع از این سرزمینهای مرزی تا حد زیادی به یمن افزایش آموزش، هماهنگی مرزی و نظارت و جاسوسی بهتر بوده است. هماهنگی امنیتی و مدیریت مرزی حیاتی است زیرا بوکوحرام از مرزها استفاده میکند تا تحرک دشمنان را محدود کرده و حملاتی «میان مرزی» انجام دهد.
نگرانی واقعی در توانایی دولت نیجریه برای توازن نیروها میان جناحهای مختلف در شمال و جنوب کشور است. اگر فشار فعلی بر بوکوحرام ادامه یابد این گروه به یک گروه مجرمانه کوچک و محلی تبدیل خواهد شد که نیروهای امنیتی بومی میتوانند مدیریت آن را در دست بگیرند. با این حال، کشمکش و مشکل در تعامل جناحها در دلتای نیجر هم هست. [دلتای نیجر واقع در جنوب شرق نیجریه، منطقهای مرطوب است که وسیعترین جنگل همیشه سبز قاره آفریقا را در خود جای داده و دارای منابع طبیعی بسیار غنی برای فعالیتهای کشاورزی و شیلات است. دلتای نیجر دارای ذخایر غنی نفت نیز هست و 95درصد از درآمدهای صادراتی این کشور و 80 درصد از کل درآمدهای آن از نفت دلتای نیجر تامین میشود]. نیجریه باید میان این دو نیرو توازن ایجاد کند؛ اجازه فعالیت به نیروهای خارجی در داخل قلمرو خود را بدهد یا اندازه و نفرات ارتش خود را افزایش دهد.
گزینه سوم کمتر محتمل است: نخبگان سیاسی نیجریه ترجیح میدهند ارتش کوچک باشد زیرا دارای سابقهای طولانی در سرنگون کردن دولتها است. با این حال، ضعیف نگه داشتن ارتش هم منجر به وضعیتهایی میشود که اکنون در دلتای نیجر به چشم میخورد؛ جایی که دزدی دریایی در حال افزایش است و گروههایی مانند «انتقام جویان دلتا» فشار میآورند تا پول، حقوق و امتیازاتشان رعایت شود. این موجب گسترش ارتش تا این مناطق میشود زیرا با تهدیدات جداگانهای دست و پنجه نرم میکند و باعث میشود ارتش [که عمدا ضعیف نگه داشته شده است] و کشور در یک نقطه مخاطره آمیزی قرار گیرد. ضعف و شکاف در «قلمرو» و «کنترل امنیتی» اجازه فعالیت به شبکههای مجرمانه و گروههای تروریستی مانند القاعده در مغرب اسلامی (AQIM) را میدهد. بوکوحرام شدت و مرگبار بودن حملات خود را افزایش داده است. برای مثال، حملات بوکوحرام هماهنگتر از داعش است؛ بمبها و جلیقههای انتحاری بهتر و مجهزتری دارد و کاری را انجام داده که داعش بهدنبال فهم آن است: استفاده از زنان انتحاری، در واقع روشهای این گروه برای اقناع زنان برای انجام داوطلبانه ماموریتهای انتحاری ظاهرا فراتر از چیزی است که داعش توانایی یا اراده و میل آن را داشته باشد. این ماهیت خشونتآمیز بوکوحرام در قیاس با گروههای دیگر را برجسته میکند.
لیبی
این اعتقاد وجود دارد که غرب در برابر داعش دارای یک فرصت استراتژیک در لیبی است. «سرت» نماد توسعه داعش به سرزمینهای دیگر به شمار میرود. این گروه از لیبی با ایجاد ائتلاف و پراکندن هستهها در تمام آفریقا و ساحل استفاده میکند. از میان بردن داعش در سرت و در لیبی بزرگترین ضربه به این گروه خواهد بود. ائتلاف ضد داعش نیز بر این باور است که عقب راندن و تاراندن داعش از لیبی فرصتی برای قطع یا کاهش عضوگیریها یا حمایت از داعش در عراق و سوریه فراهم میآورد. جدا از این، اسناد به بیرون درز شده داعش نشان از شبکههایی میدهد که داعش برای عضوگیری برقرار کرده بود. این اسناد همچنین حمایت این شبکهها از حملات گرگهای تنها، مسیرهای مبارزان خارجی، آموزش آنها و اطلاعات دیگر را نشان میداد. این اسناد توانسته دست ائتلاف را برای شکست داعش باز بگذارد. اگر داعش از لیبی اخراج شود یا شکست داده شود، زیرشاخهها یا اقمارش مانند بوکوحرام از آن جدا خواهند شد. در این صورت داعش حمایت مورد نیاز خود را از دست خواهد داد. بیپولی و کاهش عضوگیری هم باعث میشود داعش مرکزی نتواند خود را تامین کند. یک استدلال دیگر هم وجود دارد. «پاول کوبوگ»، از موسسه Narrative Strategies میگوید: اگر موفق به شکست نظامی داعش هم بشویم اما نبرد با ایدئولوژی اسلامی افراطی را واگذار خواهم کرد زیرا پیروان این اندیشه این نبرد را «جنگ مقدس» مینگرند. دکتر «آجیت معان»، رئیس این موسسه، بر این باور است که اگر نتوانیم داعش را به لحاظ فیزیکی و ایدئولوژیکی شکست دهیم و نتوانیم دوران گذار به ثبات را طی کنیم، یک سازمان افراطی جایگزین سازمانی دیگر خواهد شد مگر اینکه بتوانیم مشکلات مشروع مردم را هم مورد بررسی قرار دهیم، اما این نیز زمان زیادی طول میکشد. یکی از چارههای کار در برنامهریزی و هماهنگی برای «پیروزی استراتژیک» و ترغیب مردم به اینکه داعش رو به پایان است، این است که شرایطی فراهم کنیم که وقتی یک سازمان حذف شد، سازمانی دیگر نتواند آن خلأ را پرکند.
ارسال نظر