بخش پنجاه و چهارم
پدیده شوم قرن جدید - ۱۰ بهمن ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به دو نکته اشاره شد. اولین نکته به صفبندی علما در مورد چگونگی و شرایط هدف قرار دادن مردم اشاره داشت. برخی علمای جهادی تبصرههایی در مورد هدف قرار دادن دستههایی از مردم بیان کردند در حالی که برخی دیگر قائل به هیچ اما و اگری نبودند. نکته دوم نیز به یک اصل مهم اشاره کرد: «اگر ارتشهای منظم بر یک جا متمرکز شوند، کنترل خود را از دست خواهند داد. بر عکس، اگر آنها پراکنده شوند، کارآیی خود را از دست میدهند.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به دو نکته اشاره شد. اولین نکته به صفبندی علما در مورد چگونگی و شرایط هدف قرار دادن مردم اشاره داشت. برخی علمای جهادی تبصرههایی در مورد هدف قرار دادن دستههایی از مردم بیان کردند در حالی که برخی دیگر قائل به هیچ اما و اگری نبودند. نکته دوم نیز به یک اصل مهم اشاره کرد: «اگر ارتشهای منظم بر یک جا متمرکز شوند، کنترل خود را از دست خواهند داد. بر عکس، اگر آنها پراکنده شوند، کارآیی خود را از دست میدهند.» نویسنده در بخش قبل و در این بخش این اصل را دو قسمت کرده و به توضیح و تبیین آن میپردازد.
به همین ترتیب، میبینیم که بیشتر کسانی که در مورد نیمه دوم این اصل، جاهل هستند شکست میخورند. این همان چیزی است که برای «جماعت اسلامی» در مصر رخ داد -پیشتر در مقالهای دیگر در مورد آن توضیحاتی دادیم- که آنگاه که در قدرت بودند سعی در پراکندن نیروهای دشمن و متفرق کردن تلاشهایشان در تمام مصر داشتند. اما از آنجا که برخی از اعضای رهبری آن سازمان در استانهای مختلف این فعالیت را بر حسب ضرورتهای مختلف متوقف کردند، رژیم توانست نیروهای خود را در مکانهای محدودی جمع کند و سپس، بار دیگر کنترل اوضاع را به دست گیرد.
* اصول مربوط به نرخ عملیات: اینکه آیا آن عملیات تصاعدی است (یعنی به سرعت زیاد در حال شدت گرفتن است) یا ثابت یا متغیر یا ترکیبی از هر سه.
توضیحات بیشتر: نرخ عملیات فزونی میگیرد تا پیامی زنده و عملی به مردم، تودهها و نیروهای سطح پایین دشمن بفرستد که قدرت مجاهدین در حال افزایش است. تمام این افراد، این اصول را نمیشناسند و شدت یافتن عملیات رد پایی در ذهنشان باقی میگذارد - در مورد تعداد عملیات یا ویژگی بارز عملیات یا گسترش آن یا تمام این موارد- و نشان میدهد که مجاهدین دائما در حال توسعه و پیشروی هستند و دشمن در حال عقبنشینی است و اینکه سرنوشت دشمن، شکست است. این باعث ترغیب مردم شده، امید را در آنها زنده میکند، حمایت دائمی از این جنبش و بدتر شدن خودکار وضعیت را تسهیل میکند. بنابراین، وقتی در مورد عملیاتهایمان برنامهریزی میکنیم، باید با عملیاتهای کوچک شروع کنیم و سپس به عملیاتهای بزرگ برسیم و الخ - حتی اگر از همان ابتدا قادر به انجام عملیاتهای بزرگ باشیم، باز هم باید اول از عملیاتهای کوچک شروع کنیم تا به تدریج به عملیاتهای بزرگ برسیم- درست همانطور که القاعده عملیاتهایی برای مشتعل کردن تقابل ترتیب داد. البته از محاسن زیاد دیگری که از تشدید اقدامات حاصل میشود از جمله پیشرفت جوانان و عادت دادن آنها به تقابل و چیزهای دیگر سخنی نمیگویم.
نیمهای که به انتشار نیرو مربوط است و در اصل گذشته به آن اشاره کردیم مخالف با اصل تصاعدی شدن عملیات نیست. میتوانیم با عملیاتهای کوچک در بخشهایی بزرگ از زمین در مناطق دورافتاده شروع کنیم. پس از مدتی، میتوانیم عملیاتهایی انجام دهیم که بزرگتر بوده و سپس میتوانیم فاصله میان نقاط دورافتاده را کاهش دهیم. این تصاعدی شدن عملیاتها میتواند برای مراحل خاص باشد، سپس به سرعتی ثابت برسد یا بر حسب برنامهها متغیر شود. عملیاتهایی که به شکل «موجی» هستند برای گروههایی مناسب است که پایگاههای نظامی و مواضع دفاعیشان رسوخناپذیر است اما دور از منطقه عملیات هستند. به همین ترتیب، این نوع عملیاتها برای گروههایی مناسب است که میخواهند پیامی به دشمن بفرستند که امواج ترس و پرداخت هزینه به خاطر اقداماتش هرگز پایان نمیپذیرد و اینکه توقف عملیاتها برای یک دوره زمانی به این معنا نیست که توقفها دائمی است بهگونهای که دشمن هر کاری دلش بخواهد میتواند با مسلمانان انجام دهد. آنها میخواهند بگویند که ما در حال آمادهسازی برای موج دیگری از عملیاتهایی هستیم که قلب آنها [دشمن] را مملو از ترس خواهد کرد و این ترس پایانی نخواهد داشت و این ترس بر سر دشمن میچرخد تا شر خود را علیه مسلمین متوقف سازد یا تا جایی آن را به حداقل برساند که خدا حکم به آن داده است. به اعتقاد من، این «روش موجی» برای بیشتر گروهها در کشورهای ثانویه و غیر اصلی که در بالا به آن اشاره کردیم مناسب است.
همچنین از قواعد و اصول ضروری اصلی است که بهعنوان یک استراتژی کلی و نیز برای برنامهریزی برای عملیاتهای کوچک نیز مفید است. این اصل میگوید: «ضربه خود را با نهایت قدرت و به آسیبپذیرترین نقاط دشمن وارد آورید.» ولی چگونه فرماندهی عالی (القیاده العلیا) سابق بر این جوانان شبهجزیره عربستان را بهعنوان نیروی وارد آورنده ضربه تلقی میکرد اما خود شبهجزیره را به خاطر مولفههایی که در بررسیهای قبلی و بر اساس حوادث عظیم سپتامبر ذکر شد، انتخاب نکرد. با این حال، پس از حوادث عظیم سپتامبر تغییری در این مولفهها به وجود آمد و شبهجزیره به یکی از ولایتهای منتخب تبدیل شد. ما حتی میگوییم که رهبری بر آن اولویت داد، زیرا دشمن درونیاش- یعنی رژیم آلسعود- به بسیاری از رژیمهایی شبیه است که هنگامی که مجاهدین در ضعف قرار میگیرند به دشمن آنها تبدیل میشوند.
در مورد انطباق این اصل هنگام برنامهریزی برای عملیاتهای کوچک در اینجا مثالی هست: یک گروه فعال که شامل 10 نفر میشود با یک عملیات بسیار ساده مواجه میشود- البته عملیاتی که شهادت در آن نیست- و این عملیات فقط به یک یا دو نفر نیاز دارد. این گروه گاهی حتی یک یا دو مجاهد را برای یک عملیات بزرگ اعزام میدارد. با این حال، اگر این گروه تمام نیروهایش را (به اذن خدا) با هدف قتل عام و به وحشت انداختن دشمن به این عملیات ایمن بفرستد، وقتی مردم و روزنامهها در مورد این واقعه سخن میگویند، مردم و دشمن تصور خواهند کرد که عملیاتهای آینده متمرکزتر خواهند بود و از یک افزایش عددی مناسب برخوردارند که موجب افزایش شهرت مجاهدین در رسانهها شده و قلبها را از مخالفت با آنها بازمیدارد. با این حال، این اصل تنها پس از مطالعهای کامل از احتمالات و مزایا و ضعفهای آن قابلیت انجام مییابد. محدود کردن نفرات به آنچه (برای انجام عملیات) کافی است، بهطور کلی اولویت دارد.
ارسال نظر