بخش اول
پارادوکسهای یک اتحاد
آنتونی کوردزمن
محقق مرکز مطالعات استراتژیک
ترجمه: محمدحسین باقی
آمریکا و عربستان طی بیشتر دوران پساجنگ سرد شرکایی استراتژیک بودهاند. به عبارت دیگر، طی بیش از ۷۰ سال گذشته یعنی از زمانی که پرزیدنت روزولت با ملک عبدالعزیز روی کشتی «یو. اس. اس. کوینسی» در ۲۰ فوریه ۱۹۴۵ دیدار کردند آمریکا و عربستان در شکل دادن به امنیت منطقهای و امنیت خلیجفارس همکاری نزدیک داشتهاند. این شراکت امروز با توجه به تهدیدات پیچیده ناشی از برخی متغیرها مانند ایران، داعش، جنگ داخلی و تحولات سیاسی البته مهمتر از گذشته است.
آنتونی کوردزمن
محقق مرکز مطالعات استراتژیک
ترجمه: محمدحسین باقی
آمریکا و عربستان طی بیشتر دوران پساجنگ سرد شرکایی استراتژیک بودهاند. به عبارت دیگر، طی بیش از ۷۰ سال گذشته یعنی از زمانی که پرزیدنت روزولت با ملک عبدالعزیز روی کشتی «یو.اس.اس. کوینسی» در ۲۰ فوریه ۱۹۴۵ دیدار کردند آمریکا و عربستان در شکل دادن به امنیت منطقهای و امنیت خلیجفارس همکاری نزدیک داشتهاند. این شراکت امروز با توجه به تهدیدات پیچیده ناشی از برخی متغیرها مانند ایران، داعش، جنگ داخلی و تحولات سیاسی البته مهمتر از گذشته است. در عین حال، این شراکت با مسائل مهمی دست به گریبان است و هر دو طرف باید تعدیل و اصلاحات چشمگیری انجام دهند تا این شراکت را موثرتر و کارآمدتر سازند.
پیوندهایی قوی اما با تنشهایی چشمگیر
عربستان سعودی قویا از آمریکا در برابر شوروی سابق حمایت کرد و هر دو طرف در تقابل با ناصر، از مواضع افغانستان در برابر حمله شوروی به این کشور و در واکنش به بحرانهای عراق و یمن از یکدیگر حمایت کردند. عربستان و آمریکا طی جنگ ۸ ساله عراق- ایران جانب عراق را گرفتند، چرا که ایران تهدید کرده بود صدام را شکست میدهد و سپس وقتی صدام به کویت حمله کرد بار دیگر این دو کشور بهعنوان متحد رو در روی صدام قرار گرفتند. عربستان هم به لحاظ تسلیحاتی و هم آموزشی و حمایتی به آمریکا وابسته است. اکنون مشاوران نظامی آمریکایی در حوزه نیروهای مسلح، گارد ملی و نیروهای امنیتی ضدتروریسم و امنیت داخلی عربستان در وزارت کشور این پادشاهی مستقر هستند. ارزیابیهای دولت آمریکا نشان میدهد که عربستان سعودی طی بازه زمانی ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ رقمی بالغ بر ۸۶ میلیارد دلار سفارش تسلیحاتی جدید داده و از این رقم ۲/ ۶۰ میلیارد دلار آن از آمریکا میآید. با این حال، همواره تنشهایی هم بوده است. پیوندهای آمریکا با اسرائیل و عربستان با فلسطین طی درگیریهای اعراب- اسرائیل و تحریم نفتی در سال ۱۹۷۳ این دو کشور را از هم جدا کرد. انرژی هم باعث «جدایی» و هم «اتحاد» دو کشور شده است: از سویی باعث اتحاد آنها است زمانی که جریان صادرات انرژی به خارج از کشورهای خلیجفارس در معرض تهدید قرار گیرد و باعث جدایی آنها است (تا حدی) زمانی که قیمتهای نفت بالا میرود. سطح همکاریشان نیز بر حسب مرور زمان تغییر یافته است. برای مثال، ایالاتمتحده هنگام خروج بریتانیا از منطقه در دهه ۷۰ سیاست «دو ستونی» را اعلام کرد اما اولویت را به ایران داد و این مساله تا زمان سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ ادامه یافت. عربستان سعودی ابتدا با معاهده کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل مخالفت کرد. حوادث ۱۱ سپتامبر باعث تنش شد تا زمانی که عربستان هم از سوی «القاعده در شبهجزیره عربستان» (AQAP) مورد حمله قرار گرفت و هر دو کشور در مبارزه با تروریسم به شرکایی نزدیک تبدیل شدند. عربستان سعودی به ایالاتمتحده نسبت به خطرات حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ هشدار داده بود، هرچند این پادشاهی در خفا به آمریکا اجازه داد تا از حریم هوایی این کشور برای عملیات جاسوسی و ارائه تسهیلات بیشتر استفاده کند. از آن زمان، عربستان سعودی دیگر عراق را بهعنوان شریک استراتژیک و دولت حائل در برابر ایران نمینگرد؛ چرا که این کشور در معرض نفوذ فزاینده ایران قرار گرفته است. عربستان همچنین این احساس را دارد که آمریکا نتوانسته در تعامل با اسد و بحران داخلی سوریه با قاطعیت عمل کند. این کشور احساس میکند که آمریکا نه تنها اجازه داده نفوذ ایران در عراق افزایش یابد بلکه در نهایت به توافق هستهای با ایران نیز رضایت داده است. تفاوت در نظامهای دینی، فرهنگی و سیاسی منبع دائمی تنش و سوءتفاهم بوده است. آمریکاییهایی که این پادشاهی را میشناسند سطوح پیشرفت آن را درک میکنند، دوستانی سعودی دارند و زندگی در آنجا را آسان مییابند اما بیشتر آمریکاییها درک محدودی از تاریخ و فرهنگ سعودی و میزان پیشرفتی که این کشور بهدست آورده دارند. تعداد کثیری از سعودیها در آمریکا تحصیل کرده و در آنجا زندگی کردهاند اما بیشتر سعودیها درکی محدود از ایالاتمتحده دارند. برای بیشتر مردم در این دو کشور، واشنگتن و ریاض بر اساس منافع مشترک با یکدیگر پیوند یافتهاند نه درک مشترک.
ساخت یک رابطه قویتر
تمام شراکتها و ائتلافها باید بر این واقعیت بنا شود که هیچ دو کشوری تطابقی کاملا واحد از منافع ندارد، اینکه روابط باید برای موفقیت تکامل یابد و درک مشترک فقط با تلاش دائمی بهدست میآید. این در مورد عربستان و آمریکا کاملا مصداق دارد آن هم در زمانی که اوضاع منطقه آنقدر پیچیده و بیثبات است و روابط میان نیروهایی که محرک این تهدیدات هستند به سرعت در حال تغییر است. روشنتر بگویم، ۱۰ ناحیه وجود دارد که این دو کشور میتوانند سطح همکاری و درک خود را بهبود بخشند:
۱- بهبود درک شراکت استراتژیک آمریکا- عربستان در سطوح سیاسی و عمومی.
۲- بسط درک مشترک از وابستگی در زمینه انرژی، منطق استراتژیک برای شراکت آمریکا- عربستان و سیاست انرژی.
۳- رفتار با ایران به مثابه تهدید امنیتی در منطقه و تهدید امنیتی برای کشورهای حاشیه خلیجفارس.
۴- تعامل با مجموعهای از تهدیدات قومی، فرقهای و تهدیدات ناشی از اسلامگرایان افراطی، درگیریهای فعلی و بیثباتی بلندمدت در سوریه و عراق.
۵- تعامل با تهدیدات ناشی از بحران یمن.
۶- بهبود همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم، مبارزه با شورشگری و مهار افراطگرایی اسلامی.
۷- تعامل با ظهور کردها بهعنوان عنصر مهم در امنیت در سوریه و عراق، ظهور تنشهای جدی کردی- ترکی و توسعه مناطق کردی در سوریه و عراق که میتواند منجر به نزاع میان کردها و اعراب شود.
۸- تعامل با نیروهای وسیعتر بیثباتی منطقهای که منجر به «زمستان عربی» شد؛ مسالهای که میتواند بر قدرتهای مهم منطقهای مانند مصر و لیبی تاثیر بگذارد و اکنون ثبات دولتهای دیگر را تهدید میکند که تا حدودی محرک آن رشد کند اقتصاد جهانی، فشار جمعیتی و تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم کاهش گسترده در درآمدها و قیمتهای نفت است.
۹- تعریفی مناسبتر از روابط و شراکت استراتژیک عربستان/ خلیجفارس با آمریکا.
۱۰- بهبود همکاری در توسعه و هماهنگی میان نیروهای امنیتی، اجرای طرحها و گزینههای تسلیحاتی و برنامههای آموزشی و سایر طرحهای احتمالی (اعم از دوجانبه و براساس اتحاد خلیجفارس/ اعراب).
ارسال نظر