بیکاری فارغالتحصیلان تهدیدی برای امنیت ملی کشور
یاسین سعیدی
کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
در سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی آمده است؛ «ایران باید به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تاکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل دست یابد. »
بیشک دست یافتن به چنین جایگاهی با دارا بودن آموزش عالی باکیفیت امکانپذیر است؛ اما در حال حاضر چیزی که شاهد آن هستیم احاطه آموزش عالی توسط طیف وسیعی از چالشها است که ازجمله مهمترین این چالشها بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی است.
یاسین سعیدی
کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
در سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی آمده است؛ «ایران باید به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تاکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل دست یابد.»
بیشک دست یافتن به چنین جایگاهی با دارا بودن آموزش عالی باکیفیت امکانپذیر است؛ اما در حال حاضر چیزی که شاهد آن هستیم احاطه آموزش عالی توسط طیف وسیعی از چالشها است که ازجمله مهمترین این چالشها بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی است. با توجه به اینکه دست یافتن به اشتغال کامل در سند بیستساله بهوضوح اشارهشده است، به نظر میرسد بررسی این چالش و ارائه راهکارهایی برای مقابله با این چالش امری اجتنابناپذیر است.
بیکاری فارغالتحصیلان آموزش عالی یکی از مهمترین چالشهایی است که دانشگاهها و موسسات آموزش عالی اغلب کشورهای جهان با آن درگیر هستند. هر جامعهای برای آموزش افراد خود هزینههای سنگینی میپردازد و اگر این افراد شغل متناسب با مهارتهای خود را پیدا نکنند، نهتنها منجر به هدر رفتن سرمایههای عظیم انسانی کشور میشود، بلکه اثرات زیانبار زیادی بر جا خواهد گذاشت. میتوان مساله اشتغال دانشآموختگان آموزش عالی را طی سالهای اخیر در ایران بهعنوان یکی از چالشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در زمره مهمترین تهدیدهای امنیت و توسعه ملی مطرح کرد؛ چراکه دانشجویان و دانشآموختگان، به اشتغال بهعنوان موضوعی تعیینکننده برای سراسر زندگی نگاه میکنند. بررسیها نشان میدهد ایران با دارا بودن جمعیت جوان، در حال حاضر با درصد بالایی از بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی روبهرو است. در این زمینه تحقیقات نشان میدهد بیکاری فارغالتحصیلان طی ۷ سال (۸۷-۸۰)، در ایران دو برابر شده است. بهطوریکه از ۳/ ۱۰ درصد به ۷/ ۲۰ درصد رسیده است. همچنین بر اساس گزارش مرکز آمار ایران از روند کار و اشتغال به تفکیک وضعیت تحصیلی نشان میدهد شاغلان تحصیلکرده در مدت یادشده از ۳/ ۱۰ درصد به ۹/ ۱۳ درصد رسیده است. همچنین به گزارش بانک جهانی، در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران ۶/ ۱۹ درصد بوده است، اما در حال حاضر بیکاری فارغالتحصیلان در سال ۱۳۹۴ بالغبر ۴۲ درصد است.
مطابق بررسیها، رشتههای حملونقل، تربیتمعلم و علوم تربیتی، بهداشت و خدمات ایمنی هر یک به ترتیب با بیکاری 9/ 3/ ، 7/ 7/ ، 8/ . و 9/ 8/ درصد از وضعیت مناسبی برخوردار هستند و مابقی رشتهها درصد بالایی از بیکاری فارغالتحصیلان را به خود اختصاص دادهاند. همچنین بیکاری فارغالتحصیلان از سال 1355 با نرخ بیکاری 6/ 3 درصد به 42 درصد در سال 1394 افزایشیافته و به یکی از معضلات اصلی نهتنها در سطح آموزش عالی بلکه در کل جامعه شده است.
بهطورکلی مهمترین دلایل بیکاری فارغالتحصیلان در کشور را میتوان در چهار گروه سیاستها و برنامهریزیهای غلط مسوولان برای اشتغال دانشآموختگان، ضعف ارتباط میان آموزش و اشتغال، عدم تطابق میان محتوای برخی دروس دانشگاهی با نیازهای واقعی جامعه و بازار کار و پایین بودن رشد اقتصادی قرارداد.بیکاری دانشآموختگان یک دانشگاه میتواند موقعیت اجتماعی و درجه اعتبار آن را تا حدود زیادی پایین آورد. بنابراین با توجه به رابطه غیرمستقیم تحصیلات و اشتغال در کشورهای درحالتوسعه و نرخ بالای بیکاری در کل جامعه و بالاخص در بین دانشآموختگان آموزش عالی، موضوع اشتغال آنان باید همواره موردبررسی دقیق و مسوولان و برنامهریزان قرار گیرد و راههای افزایش اشتغال دانشآموختگان مورد کاوش قرار گیرد و در سیاستگذاریها، برنامهریزیها و تصمیمگیریها ملحوظ شود، تا با افزایش اشتغال این قشر، علاوهبر استفاده بهینه از تخصص بهدستآمده، به افزایش شاخصهای توسعه انسانی و درنهایت پایداری در توسعه نائل آمد. تحقق این امر مهم میتواند در سایه راهکارهای واقعبینانه به وقوع بپیوندد. اعم این راهکارها را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- دانشگاهها و موسسات آموزش عالی باید تلاش کنند برنامههای خود را هرچه موثرتر با نیازهای جامعه، دستگاههای دولتی و بخش صنعت پیوند دهند و دانشجویان را به روشهای گوناگون با فرصتهای شغلی در بخشهای مختلف دولتی و خصوصی آشنا کنند.
۲- آشنا ساختن دانشجویان با موقعیتها و فرصتهای شغلی بیشتر. مانند پرورش تواناییهای حرفهای ویژه دانشجویان (ازجمله، آموزش کامپیوتر، زبان خارجه، بهرهگیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات و...)، برگزاری سمینارها و کارگاههای آموزشی در زمینه شناخت مشاغل.
3- شناخت و تحلیل بازار کار بهمنزله ایجاد ارتباطی اثربخش میان دانشگاهها و بازار کار، فراهم کردن تسهیلات لازم از سوی دانشگاهها برای اشتغال پارهوقت دانشجویان، ایجاد شبکههای رسمی و غیررسمی از بازار کار در دانشگاهها و انعطافپذیر کردن برنامههای آموزشی و درسی.
۴- تطابق کامل میان محتوای دروس دانشگاهی با نیازهای واقعی دانشجویان، جامعه و بهخصوص بازار کار.
ارسال نظر