آغاز اجرای پروژه C از سوی آمریکا
در واقع، چیزی برای مذاکره بیشتر باقی نمانده است. آنچه باقیمانده تصمیمگیری بر سر یک سلسله پارامترهای خاص درون توافق است که دو طرف عموما آن را پرانتز میخوانند. اینجاست که دیگر مذاکره بیشتر لازم نیست، بلکه تصمیم لازم است. از یک منظر، این اقدام نامتعارف - اگر رخ بدهد- به این معناست که طرفین پذیرفتهاند مذاکرات شکست خورده است و امکان رسیدن به یک توافق قابل امضا وجود ندارد. تحت این شرایط یک شیوه کم و بیش موثر این است که با انتشار متنهایی که به گفته سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه تا بیش از 90 درصد تکمیل شده، این مساله را روشن کنند که دقیقا تا کجا پیش رفتهاند، در چه مسائلی توافق وجود دارد و مهم تر از آن، دقیقا اختلاف بر سر چه مواردی منجر به شکست مذاکرات شده است. به تعبیر مذاکراتی، این امر روشی است برای «توافق نکردن» با این ملاحظه که بتوان گفت مذاکرات پیشرفتهای جدی داشته و بنابراین میتوان به آن زمان بیشتر داد. اگرچه ممکن است خرید زمان برای گفتوگوهای بیشتر یکی از اهداف این اقدام باشد؛ اما هدف اصلی بسیار بزرگتر است.
انتشار متنهای نوشته شده بدون امضا و اجرای آنها، در واقع مذاکرات هستهای را به یک پروژه رسانهای و عملیات روانی تبدیل میکند که مخاطب آن دیگر افکار عمومی است نه دیپلماتها. اگربه یاد بیاوریم که دیپلماتها تا امروز تا چه حد درباره انتشار محتوای مذاکرات تحفظ داشتهاند، موضوع جالب تر میشود. چرا جنبه محرمانه مذاکرات باید یک شبه از میان برود و همه چیز آشکار شود؟ چرا آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است یک پروژه مذاکراتی را بدل به یک پروژه رسانهای بکنند؟ نکته بسیار مهمی در اینجا نهفته است. از همان روز اول نیز باور بسیاری -از جمله نگارنده- این بود که این مذاکرات بیش از آنکه مذاکرات هستهای باشد، مذاکراتی است برای مدیریت محاسبات افکار عمومی در ایران و هدف آن، قبل از آنکه تغییر در برنامه هستهای ایران باشد، تغییر در معادله سیاست داخلی در ایران است. احتمالا چیزی که آمریکاییها به آن اندیشیدهاند اجرای یک پروژه C روی افکار عمومی ایران است (پروژه A، مذاکرات رسمی و ملحقات آن و پروژه B، تلاش برای تحمیل یک توافق بد به ایران از طریق دستکاری پارامترهای اقتصادی و منطقهای پس از تمدید توافق ژنو بوده است.)
۱- انتشار پیش نویس برجام با همه ضمایم آن.
۲- بزرگنمایی جنبههای مثبت آن برای ایران با تمرکز بر مساله تحریمها.
۳- اصرار بر اینکه پافشاری ایران روی چند مساله خاص منجر به شکست مذاکرات و محروم شدن مردم ایران از ثمرات اقتصادی ناشی از توافق شده است.
۴- بسیج جریان غربگرا در ایران به منظور ایجاد فشار اجتماعی با هدف بالا بردن هزینههای عدم توافق برای نظام.
در پروژه C از نیات حقیقی آمریکاییها در پروژه مذاکرات هستهای پردهبرداری خواهد شد. این فاز آخر بازی است. آمریکاییها که تاکنون با مفروض گرفتن مطالبه اجتماعی در ایران، درصدد امتیازگیری درون اتاق مذاکرات بودند، اکنون ناامید از این مساله، به تحریک افکار عمومی ایران علیه مواضع مذاکراتی نظام میاندیشند.
رسالت بزرگ تیم مذاکرهکننده هستهای آن روز آغاز خواهد شد. روزی که آمریکاییها خواهند گفت ایران به دلایل غیرمنطقی یک توافق خوب را نپذیرفته، این بیش از هر کس مسوولیت تیم مذاکرهکننده است که برای افکار عمومی توضیح بدهد نه توافق خوبی در کار بوده و نه نظام تصمیم غیرمنطقی گرفته است. بهترین راه هم این است که تیم مذاکرهکننده پرانتزهای متن نهایی را از دید خود پر کند و نتیجه را به افکار عمومی عرضه کند تا روشن شود که این آمریکا بوده که به دلایل غیرمنطقی و زیاده خواهانه راه رسیدن به یک توافق را سد کرده است.
نبرد در حوزه افکار عمومی قلب این منازعه است و به زودی از راه خواهد رسید.
ارسال نظر