ترس؛ مانع رشد اقتصادی
رابرت شیلر
برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۳
گروه ترجمه: فرانکلین روزولت، رئیسجمهوری سابق آمریکا، در سخنرانی خود در اوج رکود بزرگ به مردم آمریکا گفت: «تنها چیزی که باید از آن بترسیم خود ترس است. » او با استناد به کتاب«سفر خروج» گفت: «ما دچار عذاب حمله ملخها نشدهایم. » (کتاب سفر خروج دومین کتاب از عهد عتیق مسیحیان است که داستان خروج یهودیان از مصر با هدایت حضرت موسی را نقل میکند). هیچ مساله محسوسی علت رکود بزرگ نبود، مشکلی که در تاریخ مارس ۱۹۳۳ایجاد شده بود، ناشی از ذهن مردم بود.
رابرت شیلر
برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۳
گروه ترجمه: فرانکلین روزولت، رئیسجمهوری سابق آمریکا، در سخنرانی خود در اوج رکود بزرگ به مردم آمریکا گفت: «تنها چیزی که باید از آن بترسیم خود ترس است.» او با استناد به کتاب«سفر خروج» گفت: «ما دچار عذاب حمله ملخها نشدهایم.» (کتاب سفر خروج دومین کتاب از عهد عتیق مسیحیان است که داستان خروج یهودیان از مصر با هدایت حضرت موسی را نقل میکند). هیچ مساله محسوسی علت رکود بزرگ نبود، مشکلی که در تاریخ مارس ۱۹۳۳ایجاد شده بود، ناشی از ذهن مردم بود.
امروز نیز پس از گذشت هفت سال از بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸، همین نکته را درباره بسیاری از اقتصادهایی که همچنان ضعیف هستند، میتوان گفت. ترس موجب میشود افراد هزینههای خود را مهار و شرکتها از سرمایهگذاری خودداری کنند. درنتیجه، اقتصاد ضعیف میشود و این مساله ترس آنها را تایید میکند و موجب میشود آنها بازهم هزینهها را مهار کنند. بنابراین رکود عمیقتر میشود و چرخه معیوب ناامیدی شکل میگیرد. گرچه بحران مالی ۲۰۰۸ به پایان رسیده است، اما ما در چرخه احساسی که این بحران بهوجود آورد، گرفتار شدهایم.
این ترس، شبیه ترس ناشی از حضور در صحنه نمایش است. فکر کردن به اضطراب بازی در نمایش، موجب تردید و ازمیان رفتن انگیزه میشود. زمانی که این ترس به واقعیت تبدیل میشود، اضطراب شدیدتر و بازی خراب میشود. زمانی که این چرخه شروع به حرکت میکند، متوقف کردن آن بسیار دشوار میشود.
اصطلاح «حلقه باز خوردی» در دوران رکود بزرگ، در حدود اواخر دهه ۱۹۳۰، در کتابها و اغلب در ارتباط با علم الکترونیک بهکار رفت؛ به این معنی که اگر یک میکروفون در جلوی یک بلندگو قرار داده شود، برخی اختلالات باعث میشود سیستم، صدای ناهنجاری ایجاد کند، زیرا بارها و بارها صدا از بلندگو در میکروفون میپیچد و برمیگردد. پس از آن در سال ۱۹۴۸ اصطلاح «پیشگویی خودانجام» توسط جامعهشناس برجسته، رابرت مورتون، تحت مقالهای با همین عنوان رایج شد. مثال اصلی او در این مقاله رکود بزرگ بود.
اما خاطره رکود بزرگ از یادها رفته است و مردم تصور نمیکنند چنین رویدادی امروزه رخ دهد. مطمئنا آنها فکر میکنند ضعف اقتصادی باید به دلیل مسالهای محسوستر از این چرخه بازخوردی باشد اما اینگونه نیست و بارزترین دلیل، این است که بهرغم نرخ بسیار پایین بهره، سرمایهگذاری هنوز رونق نگرفته است.
درحقیقت، نرخ واقعی بهره (منطبق شده با تورم) در سراسر جهان نزدیک به صفر قرار دارد و این مساله حدود پنج سال است که ادامه دارد. این موضوع بهویژه درمورد اوراق قرضه دولتی درست است، نرخ بهره شرکتی نیز در پایینترین سطح خود قرار دارد.
در چنین موقعیتی، برای دولتهایی که ساخت پروژهای، مثلا ساخت یک بزرگراه جدید را بررسی میکنند، اکنون زمان ایدهآل انجام این کار است. اگر ساخت بزرگراه یک میلیارد دلار هزینه داشته باشد و سود خالص سالانه آن برای جامعه ۲۰ میلیون دلار باشد، با درنظر گرفتن نرخ بهره بلندمدت ۳ درصدی، ساخت این پروژه غیرعملی است، زیرا هزینه بهره از سود بیشتر خواهد بود. اما اگر نرخ بهره بلندمدت یک درصد باشد، دولت میتواند استقراض کند و این بزرگراه را بسازد.
این در شرایطی است که از نیاز ما به داشتن بزرگراههای بهتر کاسته نمیشود، بلکه برعکس با توجه به رشد جمعیت نیاز برای سرمایهگذاری افزایش هم مییابد. بنابراین چرا شاهد رونق ساخت و ساز بزرگراهها نیستیم؟
اشتیاق کم مردم برای پذیرفتن ریسک اقتصادی فقط به دلیل ترس محض نیست. این مساله ممکن است از مشاهده ترس دیگران، یا تصور وجود مشکل در فضای کسبوکار، یا فقدان انگیزه ناشی شده باشد.
باید به این مساله توجه کرد که آمریکا در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ سریعترین رشد اقتصادی خود را از سال ۱۹۲۹ تجربه کرد. در این دو دهه دولت به شدت روی سیستم بزرگراههای میان ایالتی سرمایهگذاری کرد. زمانی که این سیستم تکمیل شد، امکان سفر در سراسر ایالات متحده و دستیابی به قطبهای بازرگانی این کشور فراهم شد.
احتمالا سیستم بزرگراه ملی از قدرت انگیزهبخشی بیشتری نسبت به آنچه که روزولت تلاش میکرد با آن آمریکا را از رکود بزرگ خارج کند، برخوردار بود. برای مثال تحت برنامه روزولت با عنوان «سپاه مردمی حفاظت محیط زیست»، مردان جوان برای پاکسازی طبیعت و کاشتن درخت به خدمت گرفته میشدند. این کار برای مردان جوان یک تجربه خوب و احتمالا یک تجربه یادگیری بود. اما این برنامه انگیزه بزرگی برای آینده ایجاد نمیکرد و به همین دلیل طرح «نیو دیل» روزولت نتوانست به بیماری اقتصادی آمریکا پایان دهد. (نیودیل به برنامه اجتماعی و اقتصادی روزولت برای خارج کردن آمریکا از رکود بزرگ اطلاق میشود.)
در مقابل، نمایان شدن قدرت نسبی اقتصاد آمریکا احتمالا منعکسکننده برخی از مشوقهای اخیر است. انقلاب نفت شیل که منشأ آن در آمریکاست، به کاهش قیمت انرژی کمک کرده و وابستگی آمریکا به نفت خارجی را از میان برده است. به همین ترتیب، پیشرفت سریع ارتباطات در سالهای اخیر، مانند پیشرفتهای انجام گرفته در حوزه گوشیهای هوشمند و نرمافزار و سختافزار تبلتها، بازتاب نوآوریهایی است که در آمریکا بومی شدهاند. از سوی دیگر، هزینههای بیشتر دولت، رشد اقتصادی را بیشتر تحریک و همچون سیستم بزرگراههای میان ایالتی انگیزه ایجاد میکند. این مساله درست نیست که دولتها ذاتا قادر به برانگیختن قدرت تخیل مردم نیستند. اما برای این کار اقدامات کوچک موثر نیست و اقدامی بزرگ و انقلابی لازم است. برنامههای اکتشافات فضایی برخوردار از بودجه دولتی در سراسر جهان انگیزههای عمیق ایجاد کردهاند. البته این دانشمندان و نه دولتمردان بودهاند که این برنامهها را به پیش بردهاند. اما چنین برنامههایی چه از بودجه دولتی برخوردار باشند و یا نباشند، به لحاظ روانی تحول ایجاد کردهاند. مردم در این برنامهها چشمانداز آیندهای عظیمتر را میبینند و این مساله موجب کاهش ترس میشود. ترسی که همچون زمان روزولت، مانع اصلی پیشرفت اقتصادی است.
ارسال نظر