مزایای توافق هستهای
دکتر بهمن عیاررضایی توافق هستهای ایران و ۱+۵ موسوم به بیانیه سوئیس یا بیانیه لوزان در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ را میتوان گام تازهای در روند مذاکرات هستهای عنوان کرد. در روزهای اخیر تفاسیر متفاوتی از این بیانیه صورت گرفته است. درواقع میتوان گفت که بیانیه سوئیس الزامآور نیست؛ ولی دارای آثار حقوقی و سیاسی در سطح بینالمللی است، یعنی هر طرفی آن را نقض کند بهعنوان کشور نقضکننده در سطح جهانی معرفی میشود که آثار منفی سیاسی زیانباری را در پی دارد. درخصوص تفاسیر طرفین نیز میتوان گفت که هیچ دعوا و اختلافی که بخواهد از طریق تفاهم و توافق و بدون فشار یک طرف حل شود، وجود ندارد که دو طرف بدون کاهش انتظارات و عقبنشینی به نتیجه برسند.
دکتر بهمن عیاررضایی توافق هستهای ایران و ۱+۵ موسوم به بیانیه سوئیس یا بیانیه لوزان در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ را میتوان گام تازهای در روند مذاکرات هستهای عنوان کرد. در روزهای اخیر تفاسیر متفاوتی از این بیانیه صورت گرفته است. درواقع میتوان گفت که بیانیه سوئیس الزامآور نیست؛ ولی دارای آثار حقوقی و سیاسی در سطح بینالمللی است، یعنی هر طرفی آن را نقض کند بهعنوان کشور نقضکننده در سطح جهانی معرفی میشود که آثار منفی سیاسی زیانباری را در پی دارد. درخصوص تفاسیر طرفین نیز میتوان گفت که هیچ دعوا و اختلافی که بخواهد از طریق تفاهم و توافق و بدون فشار یک طرف حل شود، وجود ندارد که دو طرف بدون کاهش انتظارات و عقبنشینی به نتیجه برسند. بهعنوان مثال توافق امضا شده در جنگ جهانی اول بهدلیل فشارهایی که به طرف بازنده جنگ اعمال شد، منجر به جنگ جهانی دوم شد. پس در بیانیه مشترک و با تفاهمنامهای که بدون فشار و تحمیل صادر شده باشد، خواستههای تعدیلشدهای وجود خواهد داشت که مخالفت تندروهای طرفین را دربرخواهد داشت. اما اگر بخواهیم از یک منظر دیگر نگاه کنیم در واقع اختلاف در تفاسیر ناشی از اهداف دو طرف و تایید بر بخشی از بیانیه و نادیده گرفتن امتیازات طرف مقابل بهخاطر تعدیل مخالفان داخلی است و در واقع دوطرف با اهداف جداگانه به یک بیانیه مشترک رسیدند.
اهداف طرف مقابل:
مهمترین هدف طرف مقابل از بین بردن امکان رسیدن ایران به سلاح هستهای از طریق کاهش سانتریفیوژها، کاهش غلظت غنیسازی و مقدار آن، امضای پروتکل الحاقی، نظارتهای مستمر، کنترل و محدود کردن پژوهش و تحقیقات. اگر فتوای رهبر معظم انقلاب را مدنظر قرار دهیم آنها در واقع به چیزی رسیدند که ایران دنبال آن نبوده است؛ اما بهخاطر رسیدن به حقوق خود، ایران از خط قرمزهای آن عبور کرده تا آنها را وادار کند غنیسازی را به رسمیت بشناسند.
اهداف عمده ایران:
به رسمیت شناختن غنیسازی ایران، ادامه تحقیقات و پژوهشهای هستهای، تعطیل نکردن فردو و رآکتور آب سنگین اراک، لغو تحریمهای ظالمانه که ملت را هدف قرار داده بود، از بین بردن معماری تحریمها و اجماع بینالملل. اگر به قبل از این مذاکرات برگردیم، آنها حاضر نبودند هیچکدام از اهداف ایران را بپذیرند و انهدام و تهدید نظامی تاسیسات هستهای ایران را خواستار بودند. با این فرض، اگر مقایسهای انجام بگیرد، آمریکا به خواستههایی رسیده است که ایران از اول به دنبال آن نبوده است، در مقابل اما ایران به خواستههایی رسیده است که واقعا به دنبال آن بوده است و آنها با مقاومت ایران تن به این بیانیه دادهاند. اما باید بدانیم که فعلا در مورد یک بیانیه صحبت میکنیم، سه مرحله دیگر آن یعنی تبدیل به توافق، تایید شورای امنیت و تایید داخلی دو کشور و همچنین اجرای آن باقیمانده است که یک پروسه طولانی است و بدون در نظر گرفتن همه مراحل، قضاوت و بازخوانی نیت طرفین را سخت خواهد کرد؛ اما بدبینی ایران به غرب باعث شده که تندروها با مخالفت یا با تردید به این بیانیه نگاه کنند.
از سوی دیگر، این تفاهم هستهای دارای مزایای فراوانی است که به دلیل اهمیت به چند مورد اشاره میشود.
بعد سرمایهگذاری و هزینههای آن
۱- هزینه سرمایهگذاری را کاهش میدهد.
۲- ریسک سرمایهگذاری را کم میکند.
۳- هزینه خرید محصولات مصرفی خارجی را کاهش میدهد.
۴- بخش خصوصی- عمومی و دولتی با استفاده از منابع مالی خارجی تحت عنوان فاینانس- یوزانس- ریفاینانس هزینههای مالی را به شدت کاهش میدهند. امروز بانکها میانگین بالای ۲۵ درصد هزینههای را در سال به وامگیرندگان تحمیل میکنند که جوابگوی تولید نیست. بهعنوان مثال وقتی ما با شرکت مگاموتور قبل از تحریمها همکاری داشتیم متوجه شدیم که هزینه مالی شرکت خیلی بالا است؛ بنابراین با هماهنگی مدیرعامل و معاون مالی شرکت، ریفاینانس را جایگزین تامین مالی داخلی کردیم که حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد هزینههای مالی را کاهش دادیم. همچنین در زمانی که در یکی از شرکتهای فولاد بهعنوان رئیس هیاتمدیره مشغول خدمت بودم، با تامین شمش فولاد از طریق فاینانس و یوزانس، هزینههای مالی شرکت را به حدود ۲ درصد رساندیم. اگر همین مقدار پول را از بانکهای ایران میگرفتیم باید آن موقع۱۷ تا ۱۸ درصد سود مشارکت میپرداختیم.
۵- انتقال دانش و تکنولوژی نو.
۶- انتخاب داوطلبانه کالا و تکنولوژی به جای تحمیل کالاهای بیکیفیت همراه با تنوع فروشندگان و خریداران.
۷- قطع دست واسطهها و فرصتطلبها و کاسبان تحریم.
۸- امکان فعال کردن بخش سرمایهگذاری خارجی در حوزه نفت و گاز بهخصوص در حوزههای مشترک که مورد تایید وزیر نفت رسیده و جزو مطالبات مردم است خواهد بود.
۹- یکی از تاثیرات دیگر آن در مبادله پول است. هماکنون تجار ایران بهطور متوسط بین ۷ تا ۱۲ درصد هزینه در مبادلات پولی پرداخت میکنند، اگر فرض بگیریم که مبادلات ۱۰۰ میلیارد دلاری داشته باشیم و ۷ درصد آن به کشور بازگردد ۷ میلیارد دلار به کشور در همین یک زمینه برخواهد گشت.
فارغ از موارد یاد شده، میتوان به ابعاد دیگری از تاثیرات قابل تصور توافق هستهای اشاره کرد که عبارتند از:
۱- افزایش اشتغال و کاهش بیکاری
۲- کاهش نرخ رشد تورم
۳- افزایش درآمد مالیاتی ناشی از افزایش درآمدهای کشور
۴- افزایش ظرفیت کارخانههای کشور با تامین نقدینگی و قطعات یدکی و امکان نوسازی
در این قسمت ساختار اقتصادی- فضای کسبوکار- تکنولوژی- مدیریت نیز حائز اهمیت است.
در کل ما نباید زیاد خوشبین باشیم؛ چرا که به شرایط قبل از تحریمها بازخواهیم گشت، اما بخش بزرگی از مشکلات داخلی ما حل نخواهد شد.
مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد عبارتند از:
۱- مشکل در ساختارهای نرمافزاری و سختافزاری که از نظام مالی و بانکی گرفته تا فضای کسبوکار و زیرساختهای اقتصادی و صنعتی و زیربنایی وجود دارد.
۲- کشور دچار مشکلات رفتاری است، برخوردهایی که در گذشته با مدیریتهای توانمند شده است، بخشی از مشکلات است که انواع مختلفی از آن را مثل مصرف بالای انرژی میتوان مثال زد.
۳- بعد مشکلات مدیریتی، کاهش تصمیمگیری شجاعانه، کاهش علم مدیریتی در مدیران کشور، عدم شایستهسالاری و عدم انتخاب درست مدیران.
۴- مشکلات معانی که نمیتوانیم تعریف مشترک از یک مشکل ارائه کنیم و این امر باعث میشود مشکلات کشور حل نشود.
اگر به این چهار مشکل توجه و راه حل ارائه نکنیم و در یک سیستم درست توسعهای قرار نگیریم، نباید از رفع تحریمها انتظار مضاعف توسعه و رشد داشته باشیم و باید بدانیم بدون داشتن سیستمهای درست و صحیح داخلی نمیتوانیم به توسعه اقتصادی برسیم، توسعه مدیون سیستم است.
ارسال نظر