حسن طایی معاون اشتغال وزارت کار بیش از یکسال از آغاز به کار دولت یازدهم می‌گذرد و در این مدت برای برخی از مشکلات اساسی اقتصاد ایران مانند رکود و تورم، نسخه‌ای نتیجه بخش از سوی تیم اقتصادی دولت پیچیده شده است. اشتغال یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش‌روست که حل آن تلاش نهادهای فرا دولتی یا حاکمیتی را می‌طلبد. حل مشکل بیکاری و ایجاد اشتغال موضوعی است که از نظر دولت مانند نسخه خروج از رکود، باید در میان جامعه نخبگان و صاحب‌نظران به بحث گذاشته شود تا این موضوع به بحثی اجتماعی تبدیل شود. از این رو از تمامی کارشناسان و صاحب‌نظران درخواست می‌شود تا با ارائه نظرات کارشناسی خود از طریق دنیای اقتصاد دولت را در خصوص اتخاذ تصمیم‌های موثر در امر ایجاد اشتغال یاری کنند. تنوع خارق‌العاده مواردی که یک شخص را به عنوان فقیر در جوامع و فرهنگ‌ها مطرح می‌کند، چنان است که به طور کلی می‌توان همه افراد جامعه را به‌نوعی فقیر خواند. در زبان پارسی حدود چهل واژه وجود دارد که با پسوند «بی» شروع می‌شود: بی‌نوایی، بی‌چیزی، بی‌کسی، بی‌کاری‌، بی‌اخلاق، بی‌سوادی، بی‌چارگی و... واژگانی هستند که هریک به نوعی برای بیان نشانه‌های متداول مساله فقر به کار گرفته می‌شوند. یکی از وجوه مشترک بین تمام برداشت‌های موجود درباره فقر، تصور نبود یا کمبود است، که درحقیقت نسبی بودن این مفهوم را نشان می‌دهد. امروزه جامعه بشری با برداشت‌های فراوان و واژه‌های بی‌شماری برای توصیف این وجه از زندگی آدمیان روبه‌رو است. بدیهی است در مقابل برداشت‌ها و تعابیر گوناگون برای واژه فقر راه‌حل‌های فراوانی نیز برای مقابله با وجوه متعدد این معضل (مانند بیکاری و اشتغال) از سوی مکاتب، مدارس اندیشه‌ای، نهادها، دولت‌ها و کارشناسان ارائه می‌شود. «فقر(بیکاری) آفت یک طبقه نیست، بلای همه جامعه است. / رنج فقر(بیکاری) رنج یک فقیر(بیکار) نیست، ویرانی یک اجتماع است./ احتضار طولانی فقیر(بیکار) است که مرگ حاد توانگر را به دنبال می‌آورد. / فقر(بیکاری) بدترین دشمن نظم و قانون است. / فقر(بیکاری) نیز، همانند جهل، شبی تاریک است که الزاما می‌باید سپیده‌ای بامدادی (اشتغال) در پی داشته باشد. با این وصف باید گفت که چه ابعادی از مساله فقر در ایران امروز بیشتر نمایان است؟ یا اینکه کدام جلوه از فقر در ایران امروز نمایان‌تر است؟ کدام‌یک از مشکلات کشور برای ما حیاتی‌تر است؟ راستی چگونه چالش‌های موجود پدیدار شده‌اند؟ کدام «روش‌ها یا دیدمان‌های غلط فکری» منتهی به ایجاد این مشکلات برای مردم شده‌اند؟ این مشکلات از درون کدام نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری سرچشمه گرفته است؟ منتها باید توجه داشت که برای برخورد با این معضلات و چالش‌های اجتماعی برآمده از آن «نمی‌توانیم مشکلات‌مان را با تکیه بر همان «روش تفکری» که در زمان خلق آن مشکلات به‌کار برده‌ایم، حل کنیم.» (آلبرت انیشتین) در دنیای امروز بیکاری یکی از جلوه‌های فقر اجتماعی و اقتصادی است، در مقابل «اشتغال و جوهر کار» در وجود آدمی شاید بزرگ‌ترین موهبت و دارایی یک انسان تلقی شود. به عبارت دیگر تهیدست کسی نیست که دستان تهی داشته باشد، بلکه کسی است که دستان بی‌ابزار داشته باشد. خواه این ابزار پتک باشد خواه ماوس رایانه. مهم این است که انسان با ابزار می‌تواند در عرصه اقتصاد و اجتماع کنشگری فعال و قابل باشد. برای اینکه انسان‌ها دارای ابزار برای ابراز حیات باشند، یعنی بیکار نباشند و شغل داشته باشند، باید بدانیم که اشتغال محصول یک سیستم است. اشتغال به هیچ‌وجه نمی‌تواند خروجی یک سیاست اقتصادی باشد بلکه مجموعه‌ای از سیاست‌ها در چارچوب یک نظام منسجم فکری و اجرایی می‌تواند اشتغال برای آحاد جامعه به ارمغان آورد. بنابر این قبل از هر چیز باید توجه داشته باشیم که اشتغال محصول یا خروجی یک سیستم یا نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. این سیستم حداقل حاصل به هم پیوستن چندین جریان به هم وابسته تحول است که در یک فرآیند یادگیری متقابل و همه‌جانبه می‌تواند کشنده فقر و آفت بیکاری باشد. به نظر ما این جریان‌های تحول عبارتند از: (۱) آموزش، مهارت، تخصص و دانایی، (۲) سرمایه‌گذاری، رشد و تولید، (۳) محیط مناسب کسب‌وکار، (۴) فضای مساعد و امن سرمایه‌گذاری؛ (۵) وجود تقاضا و بازار مناسب، بازاریابی و فروش محصولات، جریان تجارت خارجی دوسویه (۶) فرهنگ مناسب و بهره‌وری نیروی کار، ریسک‌پذیری و تهور و (۷) نظام اداری تسهیل‌گر و کارآمد است. نیک می‌دانید که هرگاه در اقتصادی کوچک‌ترین خللی در فرآیند هریک از این جریان‌های تحولی پیش آید، امر اشتغالزایی دچار خدشه می‌شود. حال سوال اساسی این است که در چند سال اخیر کدام یک از این فرآیندها بی‌مساله و در حالت عادی قرار داشته است؟ بدون شک پاسخ این است که هیچ‌کدام در شرایط عادی و مساعد برای تولید و اشتغال نبوده است. هنگامی که به آمار متغیرهای کلان اقتصادی ۱۰ سال قبل توجه شود، ملاحظه خواهد شد که میزان رشد متغیر اساسی سرمایه‌گذاری و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص به قیمت ثابت کمتر از رشد تولید ناخالص داخلی بوده است. مقایسه روند رشد این دو متغیر برای تحلیلگران اقتصادی بسیار پر معنا و کلید پاسخ برای تعداد زیادی از جریان‌های اقتصادی است. قدر مسلم در اقتصادی که جریان سرمایه‌گذاری دچار کندی و اختلال شود، نمی‌توان انتظار داشت که رشد تولید، اشتغال و بهره‌وری در وضعیت مطلوبی قرار گیرد. در مورد تمامی جریان‌های فوق می‌توان مثال‌ها و شواهد بسیاری را یادآوری کرد که زمینه‌های ایجاد اشتغال و بهبود بازار کار وجود ندارد، در مقابل مجموعه‌ای از علائم از نظام یا سیستم مذکور وجود دارد که همگی حاکی از ضداشتغال بودن آنها است.