بحران در روابط تل آویو - واشنگتن
اسرائیل نمیتواند به ایران حمله کند
استفان والت استاد دانشگاه هاروارد تمایلی نداشتم که زیاد در مورد موضوع داغ این هفته یعنی «رسوایی بزدل خواندن» [نتانیاهو] صحبت کنم، زیرا از اهمیت استراتژیکی برخوردار نیست. به سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ برگردیم؛ آن زمان من و جان میرشایمر بحثهایی داشتیم که به نفع اسرائیل و ایالات متحده است که رابطهای معمولی و نه «ویژه» با هم داشته باشند. ویژه به این معنا که ایالات متحده بدون توجه به اینکه اسرائیل چه کاری انجام میدهد از آن حمایت میکند. از زمانی که ما کتاب خود در این مورد را منتشر کردیم هیچ اتفاقی رخ نداد که این نتیجهگیری را به چالش بکشد که چرا هر روز افراد بیشتری نگرانی خود را از لابی اسرائیل و تاثیرات مضر آن بر سیاست ایالات متحده ابراز میکنند.
استفان والت استاد دانشگاه هاروارد تمایلی نداشتم که زیاد در مورد موضوع داغ این هفته یعنی «رسوایی بزدل خواندن» [نتانیاهو] صحبت کنم، زیرا از اهمیت استراتژیکی برخوردار نیست. به سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ برگردیم؛ آن زمان من و جان میرشایمر بحثهایی داشتیم که به نفع اسرائیل و ایالات متحده است که رابطهای معمولی و نه «ویژه» با هم داشته باشند. ویژه به این معنا که ایالات متحده بدون توجه به اینکه اسرائیل چه کاری انجام میدهد از آن حمایت میکند. از زمانی که ما کتاب خود در این مورد را منتشر کردیم هیچ اتفاقی رخ نداد که این نتیجهگیری را به چالش بکشد که چرا هر روز افراد بیشتری نگرانی خود را از لابی اسرائیل و تاثیرات مضر آن بر سیاست ایالات متحده ابراز میکنند. با این حال جنجال اخیر از این منظر که اتفاقات دستگاه سیاست خارجی دو کشور را برملا میکند جالب است. ما درباره یک تغییر سیاست عمده یا چیزی شبیه آن صحبت نمیکنیم؛ بلکه جرقه این رخداد نقل قولی از یکی از مقامات ایالات متحده در مقالهای از آتلانتیک بود که در آن مطالب غیرمتملقانهای را درباره بنیامین نتانیاهو،
نخست وزیر اسرائیل مطرح کرده است. در ابتدای این مقاله نتانیاهو را بزدل خطاب کرده است؛ به این معنا که وی بیش از حد ریسک گریز و ترسو است که اقدام نظامی علیه ایران انجام دهد. این همه آن چیزی است که به وی گفته شده. متاسفانه این تلنگر کوچک نشان میدهد که ما با یک قدرت بزرگ بالغ و یک دولت مشتری قدردان سر و کار نداریم بلکه با گروهی از کودکان نابالغ روبهرو هستیم. اگر این موضوع همانطور که در صدر اخبار آتلانتیک قرار گرفت یک «بحران» در روابط آمریکا و اسرائیل باشد، قطعا یک بحران عجیب و غریب است. لغت «بحران» معمولا به تضاد منافع که خطرات واقعی میآفریند اطلاق میشود؛ همانند بحران جولای که به جنگ جهانی اول منجر شد یا بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲. اما چنین چیزی در مورد اخیر به چشم نمیآید: ایالات متحده کماکان هر ساله به اسرائیل قدرتمند و ثروتمند میلیاردها دلار کمک نظامی و اقتصادی میکند؛ هنوز به آنها برخی از پیشرفتهترین تسلیحات آمریکایی را میفروشد و مقامات آمریکایی کماکان در سازمان ملل و دیگر فرومهای بینالمللی از اسرائیلیها حمایت دیپلماتیک میکنند. ایالات متحده حتی چند ماه قبل در زمان حوادث غزه در حالی که ملاحظات رسمی درباره عقلانی و اخلاقی بودن اقدامات اسرائیل در این جنگ وجود داشت جانب اسرائیل را گرفت. اکنون نیز مقامات کاخ سفید با تاکید بر «مشارکت موثر» بین این دو کشور و رهبران آن کنترل خسارت میکنند.
به جای بحران، تمام آن چیزی که ما اینجا داریم این است که برخی مقامات آمریکا خیلی شبیه نخست وزیر اسرائیل فکر نمیکنند و حداقل یکی از آنها با نیش و کنایه ناراحتی خود را ابراز کرده است. بسیاری از سیاستمداران آمریکایی از جمله بیل کلینتون به دلایل بسیار روشن به شدت نتانیاهو را دوست نداشتند. وی از خود راضی، پرمدعا و گزافهگو است و به حقایق اهمیت نمیدهد و گاهی اوقات با مقامات آمریکایی رفتار تحقیرآمیزی دارد.
این ایده که نتانیاهو بزدلی است که جرات اقدام نظامی علیه ایران ندارد، بنا بر این فرض است که اقدام نظامی گزینه نخست اسرائیل در تقابل با ایران بوده است. در حقیقت نتانیاهو همیشه در قبال ایران بلوف زده است، چرا که اسرائیل فاقد ظرفیت نظامی کافی برای انجام یک حمله مهم استراتژیک علیه تاسیسات هستهای ایران بوده است. قطعا نیروی هوایی اسرائیل میتواند آسیبهایی را به تاسیسات هستهای ایران وارد کند، اما هواپیما و تجهیزات سنگرشکن کافی برای نابود کردن همه ظرفیت تاسیسات هستهای ایران را ندارد.
شرایط فعلی به هیچ وجه شبیه حمله سال ۱۹۸۱ اسرائیل به رآکتور هستهای اوسیراک عراق یا حتی حمله سال ۲۰۰۷ آن به سایت رآکتور سوریه نیست. اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران شاید بتواند این کشور را برای چند ماه یا شاید یک سال از برنامه پیشرفته هستهای اش دور کند، اما باعث خواهد شد ایران تمام سعی خود را به کار برد که این اقدام را تلافی کند. به همین دلیل است که یکی از اعضای برجسته سازمان امنیت ملی اسرائیل علنا نگرانی خود را درباره تهدیدات پوچ نتانیاهو علیه ایران ابراز کرد. تعداد کمی از اسرائیلیها اعتقاد دارند که حملهای از سوی اسرائیل ایالات متحده را برای اتمام کار وارد میدان خواهد کرد، اما این کار بسیار خطرناک است و بوش و اوباما هر دو علنا اعلام کردند که دست به چنین قماری نخواهند زد.
خلاصه تصمیم نتانیاهو برای عدم حمله نظامی به ایران
نشان دهنده ترسو بودن (یا «بزدل» بودن) وی نیست بلکه یک تصمیم استراتژیک منطقی است. صحبت از جنگ با ایران که از سوی اسرائیلی بیان میشود با این نیت است که اذهان را از موضوع شهرکنشینیها منحرف کند و کماکان ایران را به عنوان دشمن شماره یک نگه داشته و ایالات متحده را متقاعد کند تا تحریمهای سختتری را به امید دستیابی به توافقی بهتر با ایران بر سر برنامه هستهایاش علیه این کشور وضع کند. با این حال حمله نظامی هرگز یک احتمال جدی نبوده است. جار و جنجال نتانیاهو شاید بتواند روزنامهنگارانی مانند گلدبرگ را فریب دهد، اما تحلیلگران منطقی نباید گرفتار این حواشی شوند. این اتفاق کوچک یعنی بزدل خواندن نتانیاهو موید تاثیرات ناسالم «روابط ویژه» بر رابطه آمریکا و اسرائیل است. حقیقت ناراحت کننده این است که مقامات آمریکا هنوز نمیتوانند علنا آنچه درباره رفتار اسرائیل در ذهن دارند یا اعتقاد واقعی خود را درباره نفس روابط این دو دولت بیان کنند. سطحیترین انتقاد به معنای دعوت خودکار سوءاستفاده از آن از سوی لابی اسرائیل در آمریکا است و البته هر کسی که میخواهد به جایگاه بالایی در سیاست خارجی دست یابد کماکان مجبور است اظهاراتی شرمآور داشته باشد یا هرگونه انتقاد قبلی را انکار کند. فقط کافی است از سامانتا پاور و چاک هیگل سوال کند که این فرآیند چگونه کار میکند. در حقیقت این مقامات آمریکایی هستند که در این گونه موارد فاقد شجاعت هستند نه نتانیاهو.
اهمیتی ندارد که سیاستمداران آمریکا در سخنرانیهای خود در کنفرانس سالانه آیپک چه میگویند، چرا که این اتفاق به ما یادآوری میکند که هیچ دو کشوری منافع یکسانی ندارند. ایالات متحده خواهان یک راه حل دو کشوری در موضوع اسرائیل-فلسطین است و همچنین به دنبال تنشزدایی معناداری با ایران است در حالی که دولت نتانیاهو با هر دو موضوع مخالف است و این اختلاف احتمالا در طول زمان آشکارتر خواهد شد.
این اتفاق همچنین به ما نشان میدهد که مقامات ارشد ایالات متحده تا چه اندازه تمایل دارند که اسرائیل را به خاطر رفتارش تحت فشار قرار دهند. یک قدرت بزرگ بالغ که داعیه رهبری جهانی دارد باید دقیقا چنین کاری انجام دهد، اما مقامات آمریکا به وضوح از انجام آن سر باز میزنند، چرا که تحت نفوذ سیاسی آیپک و دیگر گروههای لابی اسرائیلی در آمریکا قرار دارند.
منبع: فارن پالیسی / دیپلماسی ایرانی
ارسال نظر