کتاب روش علم، هفته آینده منتشر می‌شود

کتاب روش علم، تالیف دکتر محمد طبیبیان هفته آینده منتشر می‌شود. دربخش‌هایی از این کتاب آمده است: بیش از چهار صد سال پیش در سال ۱۶۰۵ میلادی فیلسوف انگلیسی فرانسیس بیکن در کتاب پیشرفت دانش این شعار تاریخی را مطرح کرد که علم قدرت است. آنچه از قدرت مورد نظر وی بود آن توان و اقتداری است که امکان بهبود زندگی انسان‌ها را فراهم کند. وی یکی از اولین فلاسفه‌ای است که فلسفه خود را در جهت استفاده از علم برای بهبود زندگی بشر تنظیم کرد. در واقع نیز چنین قدرتی که بتواند زندگی ابنای بشر را بهبود بخشد فقط در سایه علم و توسعه آن فراهم می‌آید. اهمیت این نکته نه در شعارگونه بودن آن، بلکه در این است که بیکن کتاب‌های متعددی در شرح و بسط توجیه این شعار و روش‌های دستیابی به آن نوشت. چنان‌که حتی برای خویش این هدف غیرممکن را تعریف کرد که تمام معارف عصر خود را بر مبانی جدیدی باز نویسی کرده و از نو پی افکند. آنچه درباره کتاب‌ها و نوشته‌های بیکن قابل توجه است این است که گرچه وی اولین کسی نبود که شعار فوق را مطرح نمود، لیکن اولین کسی بود که آغاز عصر خرد را اعلام کرد. این عصر در تاریخ به عنوان «عصر روشنگری و روی آوری به روش‌های عقلی» ثبت شده است. گرچه در فلسفه بیکن مطالب جدید چندانی یافت نمی‌شود لیکن وی همان کاری را کرد که معمولا فلاسفه انجام می‌دهند. یعنی زبان عصر و دوران خود شد و آنچه را که در جو و حال و هوای تاریخی و فرهنگی اروپا بعد از دوره رنسانس وجود داشت، تنظیم کرد و به رشته تحریر درآورد و چون چراغی بر سر راه دانشمندان و متفکران دوران خود قرار داد. دورانی که شاهد ظهور افرادی چون کپلر، گالیله و دکارت در حیطه تفکر علوم طبیعی و ریاضی و همچنین ظهور افرادی چون توماس هابز، جان لاک و جرمی بنتام در حیطه تفکرات اجتماعی بود.

در مورد نقش فرانسیس بیکن این نکته قابل ذکر است که وی اولین جمع‌بندی در مورد روش جدید علمی را تنظیم و مطرح کرد. گرچه باید توجه داشت که اروپا قبلا دوران رنسانس را پشت سر گذاشته بود و دانشمندانی مانند کپرنیک روش‌های فرسوده تفکر، تعقل و پژوهش را کنار زده بودند و از روش‌های جدیدی استفاده می‌کردند، لیکن این فرانسیس بیکن است که اولین بار روش‌های شناخته شده قیاس ارسطویی را که از غرب آفریقا مجددا به اروپا رسیده بود و در مکتب مدرسه‌ای‌ها و کلیسای اروپا روش رسمی محسوب می‌شد، رسما از میدان تفکر بیرون راند و برانداخت و به جای آن روش دیگری را مطرح کرد. اجزای اصلی این روش جدید عبارت بودند از: طرح فرضیه، انجام مشاهده و آزمایش و جمع‌آوری اطلاعات و دسته‌بندی آن و آزمون فرض براساس مشاهده و اطلاعات و رد کردن و کنار گذاشتن فرضیاتی که با مشاهدات قابل تایید نیستند. طبق این روش پس از این مرحله باید، با استفاده از نتایج جمع‌آوری شده اصولی را استنتاج کنند سپس براساس آنها آزمایش‌های جدیدی انجام دهند و این اصول را بر اساس آزمایش و تجربه تقویت یا رد کنند و کنار گذارند. به این نحو فرانسیس بیکن روش جدید دستیابی به «حقیقت» را که کاربرد آن از مدت‌ها قبل به طور پراکنده آغاز شده بود، تدوین کرد و به آن رسمیت بخشید. روش‌های سنتی به‌طور خلاصه بر اساس آموزش‌های ارسطو استوار بود. کمال مطلوب در روش ارسطو روش «قیاس» بود. این روش ناکارآمدی خود را تا آن زمان نشان داده بود، چون سبب شده بود طی قرون و اعصار استفاده از مشاهده و آزمون در کسب دانش مورد بی‌توجهی قرار گیرد. بیکن نیز مانند بسیاری از پیشینیان خود، تلاش داشت تا تسلط ارسطو را بر روش‌اندیشه بر‌اندازد.