روحانی باید دست به تصمیمی از نوع دیگر بزند

دنیای‌اقتصاد- کامران کرمی: گفت‌وگو با یکی از استادان مطرح علم سیاست در ایران کار راحتی نیست؛ اما آنچه سبب شد تا انجام گفت‌وگو با استاد سید حسین سیف‌زاده میسر شود، فروتنی و مهربانی همیشگی و ذاتی این استاد در برخورد با دانشجویان است. برخوردی پدرانه، نه از موضع استاد و شاگردی که در طول نزدیک به سه دهه باعث شده تا او محبوبیتی مثال زدنی پیدا کند. او در معرفی خود چنین عنوان کرد: با هر اعتقاد و سلیقه، معلمی بودم در دانشگاه تهران که به اقتضای کم لطفی بعضی از عزیزان به بازنشستگی زودرس مفتخر شدم و در نتیجه فعلا در کالج راکویل در مریلند در آمریکا همکاری پاره وقت دارم. بسیاری از هم‌میهنان اهل سیاست و علم در ایران با تجربیات آموزشی-پژوهشی اینجانب کمابیش آشنا هستند. با این مقدمه درخصوص سیاست خارجی، پرونده هسته‌ای و تحریم‌های اقتصادی به گفت‌وگو با پروفسور سیف‌زاده نشسته‌ایم. انتخاب دکترحسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری موج مثبتی را در عرصه بین‌المللی به دنبال داشته است. با توجه به این وضعیت، به نظر حضرت‌عالی آیا سیاست خارجی دولت یازدهم مسیر متفاوتی را طی خواهد کرد و در بستر جدیدی به کنش خواهد پرداخت؟ به اعتقاد من هیچ‌کس در هیچ زمانی نمی‌تواند بیرون از یک فضای زیستاری کار کند. با وجود این اعتقادشناختی، تصورم این است که تفاوت محسوسی در سیاست خارجی ایران به‌وجود خواهد آمد. تجربه ۳۵ ساله جمهوری اسلامی نیز موید این اظهارنظر است. دیدید که نوجوانی جمهوری اسلامی (دهه ۱۳۶۰) طی ۱۶ سال طعم انداخت تا اینکه گروه‌های تندرو به حاشیه رفته با تدبیر رویاگرایی توده‌ها موجب برجسته شدن سیاست خارجی تقابلی شدند. به نظرم اولا، انتخاب مفهوم اعتدال نشانه گذر از دگرسازی دو دوران عملگرایی و اصلاح طلبی است. ثانیا تجربه ۲۴ ساله مرکز تحقیقات استراتژیک و مدیریت طولانی آقای دکتر روحانی بر آن به احتمال زیاد دستاوردهای بسیاری خواهد داشت. بیان این مطلب از زبان کسی است که به لحاظ آرمانگرایی‌اش مجبور به ترک این موسسه شد. اما امروزه با تحلیل زیستاری، تصورم این است که هر آرمانگرایی باید با واقعیات جامعه تعامل داشته باشد. به این لحاظ من تحلیل زیستاری را مطرح کرده‌ام. با این تحلیل، تصورم این است که آمدن آقای روحانی با گروه‌های زبده‌ای که در این مرکز وجود دارد، می‌تواند در درون فضای زیستاری جمهوری اسلامی، تفاوت ایجاد کند. تحولاتی که در ذهن آقای رفسنجانی ایجاد شده و کاملا متفاوت با گذشته دور و نزدیک شده و پیوستن آقای خاتمی به جمع حامیان آقای روحانی، امیدها را افزایش می‌دهد. البته کسانی هستند که معتقدند تصور حکومت ممکن است حاوی محدودیت‌های نگرشی شود. حال باید دید که آقای روحانی تا چه حد واقع‌گرایی خود را با آرمانگرایی فعال می‌کند. به علاوه، آقای روحانی چگونه می‌تواند در داخل نظام، برنامه اکثریت را با اقلیت، جناحی-حکومتی را با ملی، ملی را با اسلامی و جهانی تلفیق کند. تا چه میزان عنصر فرد در سیاست خارجی ایران، تعیین‌کننده سیاست‌های تنظیمی است؟ مروری بر اظهار نظر همه بلندپایگان در تقدم تصمیم‌گیری فرهمندانه بر تصمیم‌سازی متخصصانه آفتی است که ممکن است دامن مجریه آقای روحانی را بگیرد. گرچه سابقه طولانی بر مرکز تحقیقات استراتژیک نعمتی است که هیچ‌یک از روسای جمهوری از آن بهره‌مند نبوده‌اند، اما فضای زیستاری قبیلگی در ایران این خوف را ایجاد می‌کند. البته بدون هر شائبه‌ای، به نظرم می‌رسد که مشاهده پنج دوره رای‌دهی مردم مسوولان را به سوی پاسخگویی به خواسته مردم کشانده است. تصورم این است که تحمیل مسوولیت از پایین در دو انتخاب خاتمی و انتخاب روحانی در این تحول زیستاری مسوولان نقش داشته باشد. سیاست خارجی دولت جدید با چه مکانیسم‌هایی می‌تواند از فضای مثبت به وجود آمده در عرصه بین‌المللی بیشترین استفاده را ببرد؟ من تصورم این است که با زیستار و روایت‌های سنتی، کشتی سیاست آقای روحانی همانند کشتی مدیریت آقای رفسنجانی و خاتمی توفیقی نخواهد یافت. با پیشگیری از دگرسازی‌ها، آقای روحانی باید عزم خود را راسخ (نه جزم کنند) و به قول حافظ، دست به تصمیمی از نوع دیگر بزند: بر سر آنم که گر زدست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید برای عبور از بحران در داخل و خارج، آقای روحانی هم باید خود را از جهان‌شمولیت سنتی‌ها و هم جهان‌ ستیزی بنیادگرایان افراطی نجات دهند. در کتاب خود تحت عنوان «سیاست خارجی ایران» راهی عملی ارائه کرده‌ام. مطالعات اخیر مرا به تحلیل زیستاری خاصی رسانده که معطوف به مصالحه مشفقانه دین‌مداران است. اگر آقای روحانی بخواهند کاری اساسی کند، لازم است ایران را از چاهی که در جهانگرایی چالشگر برای این کشور کنده‌اند، نجات دهد. ایران ناخواسته دراین دام افتاده است. از نکبت این دام، رقبای پشت سر ایران (کره جنوبی و ترکیه) بدون نفت جای خود را در دنیا تثبیت کرده‌اند و ایران انقلابی هنوز در راستای آرزوی «دنیای بی آمریکا» و «منطقه بی‌اسرائیل» هزینه‌های هنگفت می‌دهد. از منظر زیستاری، رویکرد مصالحه مشفقانه جدید من، راه زیر را به مثابه مکمل نظری نگاهم در کتاب سیاست خارجی ایران ارائه کرده است که می‌تواند با استناد به آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم، جهان وطنی دینی را جایگزین جهان شمولیت سنتی کند و جماعت‌گرایی امتی یا ملی را جایگزین قبیله گرایی دینی یا ملی نماید. به رغم اعتدال‌گرایی، متاسفانه کمتر دیده‌ام کسانی که با مرکز کار می‌کنند مایل باشند به واشکافی و تبار شناسی دو دیدگاه پرداخته و اجتهادی نو ارائه دهند. به اقتضای فقدان این روایت نو و فقدان امکان زیستاری نو، احتمال حل بنیادی مسائل سیاست خارجی ایران کم می‌شود. خطر این است که با ادامه روایت سنتی، جهانگرایی ایرانی جایگزین جهان وطن‌گرایی حقوق بشری و جماعت‌گرایی امتی/ملی شود. این چالش اگر حل نشود، تغییرات در سیاست خارجی در حد تحولات زمان آقای خاتمی متوقف خواهد شد. در همین رابطه، زمانی جناب آقای خاتمی به اینجانب درخصوص سیاست معطوف به دین اشاره‌ای داشتند. در آن موقع، به ایشان عرض شد «سیاست ملطوف با دین» صحیح‌تر می‌نماید، تا معطوف به دین. جذبه روحانی و بلاغت کلامی دین نیاز به دستگاه سیاسی ندارد. نمی‌دانم در زمان جناب دکتر روحانی، چه تصمیمی در این خصوص اتخاذ می‌شود؟ اولین ضرورت اندیشیدن رندانه نسبت به فضای زیستاری ایرانی، داشتن تعریفی از انسان از منظر ایرانی است. تعریف یونانی حوزه‌ها و غربی دانشگاه برخاسته از فضای پنداری متفاوت است. در این راستا، تعریف زیر را از انسان ارائه داده‌ام: انسان شونده‌ای است دائما درگیر تناقض در انتخاب، گه در کمند توجیه، گه در کمین رهایی. آیا آقای روحانی در کمند توجیه «تئوری توطئه» گیر خواهد افتاد. دوم ارائه هویت زیستاری است. آقای روحانی با همراهی آقایان رفسنجانی- خاتمی-ناطق نوری و همکاری مسوولان عالیرتبه نظام و همیاری ناراضیان لازم است راهی برای حل مسائل ملی از یکسو و دموکراتیک-حقوق بشری از سوی دیگر پیدا کنند. بدون این دو راه حل، کارها در مرحله اجمال باقی خواهد ماند. تعویق مسائل اخیر بر حدت عواقب ناشی از آن خواهد افزود. تا کی نیروی ایرانی باید صرف دگر ستیزی شود، تا کشورسازی و رفاه و سعادت مردم. در هفته‌های اخیر سه نامه توصیه از سوی مقامات سیاسی سابق و کنونی آمریکا در حمایت از انتخاب روحانی و استفاده از فرصت به وجود آمده برای گفت‌وگوهای مستقیم بین ایران و آمریکا به دولت اوباما ارائه شده است. آیا این توصیه‌ها می‌تواند استراتژی دولت ایالات متحده در قبال ایران را تغییر دهد یا تعدیل کند؟ در سال ۲۰۰۲ و در مقاله منتشر شده در فصلنامه مطالعات خاورمیانه، اشاره داشتم که خوف دارم حمایت‌ها از آقای خاتمی به خطری برای مدیریت ایشان تبدیل شود. از این خطر خوف دارم. یکی از دشواری‌های سیاست خارجی دولت روحانی در پرونده هسته‌ای است، با توجه به افزایش دامنه تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی از یکسو و نگاه مثبت بین‌المللی به حسن روحانی از سوی دیگر، مسیر پرونده هسته‌ای به چه سمتی هدایت خواهد شد؟ مساله هسته‌ای ایران، گروگانِ تقابل ایران با جهانگرایی لیبرالی آمریکا و منطقه‌گرایی امنیتی اسرائیل است. اگر راه نظری که در فوق گفتم در ایران برجسته شود، اقناع جامعه جهانی نسبت به صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای آسان‌تر خواهد بود. آیا تغییر تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای می‌تواند یکی از راه‌های چندگانه برای نزدیک شدن به یک توافق احتمالی باشد؟ مذاکره‌کنندگان قَدَری در ایران داریم. متاسفانه این مذاکره‌کنندگان آماج تهمت‌های بسیار قرار گرفته‌اند. به نظرم اگر از این افراد استفاده شود، با فضای مثبتی که در خارج پدید آمده و همکاری سازنده‌ای که بین اصولگرایان معتدل، عملگرایان پرتجربه و اصلاح طلبان پرجاذبه در حمایت از آقای روحانی صورت گرفته است؛ کار، خیلی راحت تر از گذشته پیش خواهد رفت. البته جلب اعتماد ایرانیان ناراضی نیز مهم است. متاسفانه عربستانی‌ها به تازگی بیش از گذشته علیه ایران سمپاشی می‌کنند. چشم‌انداز تحریم‌های اقتصادی چگونه خواهد بود؟ آیا روی کار آمدن اعتدال در سیاست خارجی می‌تواند منجر به اختلاف در افزایش تحریم‌های آینده میان اتحادیه اروپا و آمریکا شود و شاهد کاهش تحریم‌ها باشیم؟ به نظرم، ایران قدرتی عمده است و نه یک قدرت بزرگ یا ابرقدرت. قدرت‌های عمده نمی‌توانند موجب اختلاف اساسی بین قدرت‌های جهانی شوند. بر اساس گزارش بانک جهانی و به گزارش بازار خبر ایران مورخ ۲۰ دی ۱۳۹۱، تولید ناخالص ملی ایران در ۲۰۱۲، حدود ۵۰۰ میلیار دلار بوده است. این در حالی است که تولید ناخالص آمریکا و اروپا هر کدام سی و چند برابر این رقم است. چطور می‌شود که آنان منافع بزرگ خود را فدای منافع با ایران کنند. آیا روسیه و چین چنین کردند که غرب لیبرال کند. در آمریکا و اروپا، تصمیم‌سازی سنجیده موجب اتخاذ تصمیم می‌شود. اما این تصمیم‌سازی بیشتر سیاسی و کثرت‌گرایانه است، تا ملی گرایانه. همانطور که رسیدن به تصمیم برای ایجاد تحریم، سخت و زمانبر بوده است، رسیدن به تصمیم برای رفع تحریم هم آسان نیست. حضرتعالی به عنوان یکی از استادان مطرح در حوزه سیاست خارجی ایران که سال‌ها به تدریس در این حوزه مشغول بوده‌اید و متون متعددی را تولید کرده‌اید، چه پیشنهادهایی به دولت روحانی برای بهبود عملکرد در سیاست خارجی دارید؟ بهره‌مندی آقای دکتر روحانی و همکارانشان در مهارت تصمیم‌سازی بی‌نظیر است. ضعف در فقدان پشتوانه نظری است. نه با عینک نظری سنتی در حوزه‌ها می‌توان مشکل را حل کرد، و نه با عینک مدرنیستی دانشگاه‌ها. از حوزه‌ها باید یادگرفت که فکر کرد، از دانشگاه نوگرایی در نظریه‌ها را باید آموخت. نیازهای مدنی ایرانی باید با ارزش‌های فرهنگی (ایرانی/ اسلامی مسلمانان و میهنی) عجین شود. دو زیستارِ مکمل هم یعنی صلح مشفقانه و صلح مدبرانه اینجانب همراه با تحلیل زیستاری رندانه و مدبرانه می‌تواند این کار را بکند. در تحلیل زیستاری رندانه، دگرگون-پذیری متقابل بین پندارهای ذهنی (مفروض و فرضی) با بزنگاه‌های تاریخی، سازنده روایت و زیستاری روزآمد و کار آمد خواهد شد. با عینکِ نظری حوزه‌ها و غربی دانشگاهی نمی‌توان پیش رفت، همانگونه که بومی‌گرایی نیز عقیم خواهد بود.