دکتر جلیل روشندل، استاد امنیت بین‌الملل در دانشگاه کارولینای شرقی در گفت‌وگو با دیپلماسی ایرانی درباره اولویت کاری ظریف در وزارت خارجه گفت: وزارت خارجه در طول سی و چهار سال حیات پرفرازو‌نشیب خود دستخوش تحولات و تغییرات درونی و ساختاری گوناگونی شده که متاسفانه نه تنها نمی‌توان درهمه موارد به آن نمره مثبت داد، بلکه در بسیاری موارد، نمره آن کاملا منفی خواهد بود. به این ترتیب در درون سازمان، تغییر ساختار، حذف، تعریف مجدد یا تبیین ماموریت‌های جدید برای بخش‌هایی که با تغییر، امکان بهسازی در آنها میسر می‌شود باید در اولویت قرار گیرد. به موازات چیدمان و تبیین جدید ماموریت به قصد تامین منافع ملی، دکتر ظریف باید این اندیشه و استراتژی را در وزارت خارجه نهادینه کند که ما هیچ دشمن ازلی و ابدی نداریم، تنها منافع ما است که دراز مدت است.

روشندل در خصوص اینکه بازگشت پرونده هسته‌ای به وزارت خارجه تا چه اندازه می‌تواند به حل و فصل آن کمک کند، گفت: اقدام احتمالی آقای ظریف در برگرداندن این پرونده به درون برنامه کاری وزارت امور خارجه (اگر به همین منوال باقی بماند) کاری منطقی، اصولی و بنیادین است و به دلایل زیر بهتر می‌تواند منافع ملی ما را تامین کند. اول اینکه وزارت خارجه مشروع‌ترین کانال ارتباطی یک دولت با دولت‌های دیگر است. هرگونه ساختار دیگر باید تعطیل یا به وزارت خارجه منتقل شود. دوم، وزارت خارجه، با زبان پیمان‌های بین‌المللی و مناسبات جهانی آشناتر و مسلط تر است. و در نهایت وزارت خارجه بهتر می‌تواند با مراجع گوناگون نظامی و امنیتی کنار بیاید و مجوز‌های لازم را برای کنترل‌های بین‌المللی که پذیرفته شده باشند کسب و به صورت دوجانبه - درون و بیرون سیستم- اعتماد سازی کند.

روشندل در باره اینکه عادی سازی روابط ایران با غرب به خصوص ایالات‌متحده را چه قدر ممکن می‌دانید، اظهار کرد: رابطه با آمریکا می‌تواند پس از یک سلسله مانورهای دیپلماتیک به امری شدنی تبدیل شود.

از آنجا که مذاکرات موسوم به ۱+۵ خواه‌ناخواه طرف آمریکایی هم خواهد داشت؛ بنابراین مذاکره با آمریکا باید با هدف تفکیک قضیه اتمی و تمرکز بر سایر مسائل دو جانبه و چند جانبه باشد. می‌توان پیش‌بینی کرد که نیروهایی در داخل و خارج دوکشور چندان از اصل مذاکره خشنود نباشند. باید بدون واهمه این دور باطل را شکست و من فکر نمی‌کنم این‌کار بدون ورود به یک مذاکره اولیه بی‌قید و شرط و بدون پیش شرط میسر باشد.

به نظر می‌رسد هر دو طرف باید رودربایستی و ترس نهادینه شده در خلال سی و چهارسال گذشته را کنار بگذارند و کار را با یک مذاکره نامحدود، به قصد باز کردن گره‌های کور در رابطه بینابین شروع کنند. اینکه چه کسی آغازگر مذاکره باشد حالا دیگر سوال مهمی نیست؛ مهم این است که گام اول باید برداشته شود.