گفت و گو با جان تیلور ، استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد
اصلاحات در صندوق بینالمللی پول
بخش دوم
در سال ۱۹۹۲ جان تیلور، اقتصاددان دانشگاه استنفورد معادله خطی را با استفاده از ریاضیات سطح پایین و تنها سه متغیر، توسعه داد که به واسطه آن به بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) می گفت که آنها باید چگونه عمل کنند:
r = p + ۰/۵y + ۰/۵(p - ۲) + ۲ که در اینجا r: عبارت است از نرخ بهره وجوه فدرال(federal funds)، وجوه فدرال در آمریکا مجموعه ذخایر بانکها نزد بانک مرکزی آمریکا است.
مترجم: اسماعیل استوار
بخش دوم
در سال ۱۹۹۲ جان تیلور، اقتصاددان دانشگاه استنفورد معادله خطی را با استفاده از ریاضیات سطح پایین و تنها سه متغیر، توسعه داد که به واسطه آن به بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) می گفت که آنها باید چگونه عمل کنند:
r = p + ۰/۵y + ۰/۵(p - ۲) + ۲ که در اینجا r: عبارت است از نرخ بهره وجوه فدرال(federal funds)، وجوه فدرال در آمریکا مجموعه ذخایر بانکها نزد بانک مرکزی آمریکا است. P: عبارت است از نرخ تورم طی چهار فصل گذشته Y: درصد انحراف تولید ناخالص داخلی حقیقی از تولید ناخالص داخلی بالقوه. البته r نرخی است که توسط کمیته بازار باز فدرال (FOMC) در هر جلسه به بحث گذاشته میشود. فرمول تیلور نه تنها سیاستهای گذشته فدرال رزرو را با دقت شگفتانگیزی توضیح میدهد بلکه روش قاعدهمندی (سیستماتیک) برای تصمیمسازی در مورد نرخ بهره وجوه فدرال (r) در آینده ارائه مینماید. بخش اول این گفت و گو را دیروز در همین صفحه خواندید
یک اصل سیاست پولی دلیل دیگر واکنش به بخش حقیقی اقتصاد است. مگر اینکه شما نرخ ثابتی از عرضه پول را برقرار کنید، قاعده فریدمن، کاهش در رشد تولید ناخالص داخلی، تقاضا برای تراز حقیقی پول را کاهش خواهد داد و به صورت خودکار نرخ بهره کاهش مییابد. در صورتی که سیاست پولی شما بر نرخ بهره استوار باشد ( نه بر نرخ رشد عرضه پول)، شما واقعا خواهان کاهش نرخ بهره هستید. این مساله مانند یک تثبیتکننده خودکار (automatic stabilizer) عمل می کند. این امر دلالت بر آن دارد که واکنش نرخ بهره منطق بسیار مهمی برای قاعده فریدمن بود. بنابراین فکر میکنم آن موضوع هنوز هم برای سیاستهای پولی مهم است. وارد نمودن تولید ناخالص حقیقی در قاعده سیاستی این واکنش را نتیجه خواهد داد.
به هر حال این واکنش به وقوع میپیوندد و بهتر است که شما درباره اندازه این واکنش شفاف و قاعدهمند باشید. زمانی که اقتصاد آمریکا وارد رکود شد، به طور مثال در سال ۲۰۰۱- اندیشه حفظ نرخ بهره در سطح ۶درصد در طول این دوره مفید فایده نمیتوانست باشد و سیاست خوبی به شمار نمیآمد. بنابراین من فکر میکنم عکسالعمل نشان دادن به آن مهم است اما من اولین کسی بودم که گفتم ما برآورد خوبی از تولید ناخالص داخلی بالقوه در اختیار نداریم و این کار را مشکل میکند.
نرخ ارز و قواعد پولی
معمولا نرخ ارز در توسعه قواعد سیاست پولی برای اقتصادهای بزرگ از وزن کمی برخوردار است. آیا مجادلهای در خصوص وارد کردن نرخ ارز در مدلها برای اقتصادهای کوچک باز،وجود دارد؟
خب، در مدل اولیه قاعده تیلور- من آن را قاعده تیلور ننامیدم بلکهاین دیگران بودند که این نام را روی مدل اولیه گذاشتند- من از روی عمد نرخ ارز را وارد نکردم. اگرچه مدلی که جهت استخراج بهترین قاعده پولی شبیه سازی نمودم، یک مدل اقتصاد باز بود. من مدل انتظارات عقلایی را با استفاده از اطلاعات هفت کشور تخمین زدم. اصولا قاعده سیاستی بهینه میتواند نرخ ارز را هم در خود داشته باشد اما شبیه سازی من نشان میداد که وارد کرد این متغیر مفید نیست. در واقع همواره این متغیر همه چیز را بدتر میکند، چراکه نرخ بهره در واکنش به نوسانات نرخ ارز دچار تغییرات زیادی شده و اقتصاد داخلی را مختل مینماید. به همین دلیل نرخ ارز در مدل اولیه قاعده سیاستی من نبود. مدلی که من طراحی کردم مربوط به اقتصادهای بزرگ باز مانند کشورهای گروه هفت بود.
برای اقتصادهای باز کوچکتر، سوالات بسیاری مطرح است. اما یافتههای اغلب محققانی که به مدلهای نرخ ارز شناور نظر داشتهاند حاکی از آن است که در سیاست بهینه واکنش چندانی نسبت به نرخ ارز وجود ندارد به عبارت دیگر واکنش بسیار اندک است. با وجود این در تخمین قاعده تیلور در کشورهای تابع اقتصاد بازار، کاهش ارزش پول(depreciation)، افزایش نرخ بهره را نتیجه میدهد. به عکس، زمانی که افزایش ارزش پول (appreciation) به وقوع میپیوندد، بیشتر تمایل به کاستن از نرخ بهره است. این یک قاعده تجربی است. کسی نمیداند چرا این اتفاق میافتد. اگر شما با مسوولان بانکهای مرکزی در این کشورها صحبت کنید آنها به این جریان به عنوان یک واکنش خودکار نظر ندارند.
دو دلیل ممکن برای وقوع چنین پدیدهای وجود دارد. یکی اینکه آنها فقط تلاش میکنند تا نوسانات نرخ ارز را تثبیت نمایند و دوم اینکه این فرآیند بخشی از هدف قرار دادن تورم است زیرا زمانی که با کاهش ارزش پول مواجهیم، خیلی اوقات تورم بالاتری پیشبینی میشود که بر طبق قاعده تیلور میتواند به نرخ بهره بالاتر تعبیر شود. بنابراین، این موضوعی است که هنوز نیازمند تحقیق است. اما من از بابت اینکه قاعده تیلور حتی در اقتصادهای کوچکتر بدون تاکید بر نرخ ارز نتایج خوبی در پی دارد، شگفت زدهام.
چین
یکی از مباحثی که به عنوان معاون وزیر، در مورد روابط اقتصادی آمریکا و چین به آن پرداختهاید، مساله میخکوب کردن ارزش یوآن در برابر دلار توسط چینیها بوده است. دولت چین تا حدی- شاید به عنوان واکنشی نسبت به دیپلماسی مالی- این میخکوب کردن ارزش یوآن در برابر دلار را سستتر نموده است.
احساس شما در خصوص اینکه چینیها تا چه حد و با چه سرعتی روند فعلی را در آینده در پیش خواهند گرفت، چیست؟
تغییرات نرخ ارز چینی (یوآن) ادامه خواهد یافت. افزایش ارزش یوآن در برابر دلار در سال ۲۰۰۵ اولین گام بود و آنها به تدریج این روند را ادامه خواهند داد. با استناد به صحبتهای انجام شده با آنها طی سالهای متمادی، برای من واضح است که آنها چه چیز را دنبال میکنند: شناور نمودن هر چه بیشتر یوآن. بنابراین فکر میکنم بدون تردید، یوآن طی زمان شناورتر خواهد شد.
در پاسخ به سوال شما که این جریان با چه سرعتی انجام خواهد شد، من نمیدانم. تا اندازهای این جریان بستگی به این دارد که بازارهای چین با چه سرعتی در اجرا نمودن نرخ ارز شناور، توسعه مییابند. در خروج از نرخ ارزی که برای سالهای متمادی ثابت بوده است به یک نرخ شناور، مسالهای که پدیدار میشود این است که در اصل بازاری جهت پی بردن به قیمت و اینکه نرخ ارز چقدر باشد، وجود ندارد.
بنابراین آنها باید این بازار را توسعه دهند اما تا زمانی که تغییراتی در نرخ ارز ایجاد نشود بازاری هم در کار نخواهد بود. این جریان مانند قضیه مرغ و تخم مرغ است. در حال حاضر کمی شناوری ارز وجود دارد و بازارها شروع به توسعه کردهاند. همزمان با توسعه بیشتر بازارها، آنها میتوانند شناوری بیشتری در خصوص نرخ ارز داشته باشند و بازارها نیز به تبع این تغییر، توسعه خواهند یافت. این حقیقت چیزی است که به وقوع میپیوندد.
شخصا فکر میکنم چینیها این جریان را به خوبی انجام دادهاند. این کار آنها آشفتگی بازار را به دنبال نداشته است. آنها به آرامی از سیاستی که (نرخ ارز ثابت) بسیاری از کشورها در خروج از آن با مشکل مواجه بودهاند، فاصله میگیرند. همچنین فکر میکنم رهیافت گروه ۷ - آمریکا و اروپا، ژاپن و کانادا- در شروع این جریان، همان طور که شما گفتید، به واسطه دیپلماسی مالی به خوبی نتیجه داده است.
این تلاشی برای ترساندن چینیها نبود. البته شناوری هر چه بیشتر نرخ ارز برای اقتصاد جهانی مهم است اما ما همواره تاکید نمودهایم که این تغییر به نفع آنهاست چرا که این امر به آنها اجازه میدهد تا همزمان با پیچیدهتر شدن بازارهای مالی شان، سیاست پولی را اتخاذ نمایند که میتواند بر کنترل تورم متمرکز شود. این یک تغییر تدریجی است چرا که از این طریق میتوان از آشفتگی بازار جلوگیری نمود و کارها را به آرامی انجام داد. همچنین تحرکاتی در اصلاح سیستم بانکی چین وجود داشته است.
آیا شما نگران ثبات نظام بانکی چین به دلیل وارد شدن آنها به رقابتهای بینالمللی و نیز تلاش آنها در اصلاح این نظام به واسطه کاهش وامهای بد (وامی که اصل و فرع آن به تعویق میافتد) و مدیریت ناکارآمد، هستید؟
به نظرم وارد شدن بانکهای چین به اقتصاد بینالمللی با تامل و مشاوره، برای چین بسیار بسیار مفید است. تکنولوژی پیشرفته و بسیاری چیزهای دیگر وجود دارد که بانکهای خارجی میتوانند به چین بیاورند. این امر به چینیها کمک میکند تا نظام بانکی شان را مدرن کنند. رقابت نیز میتواند همچون سایر بخشها، برای خدمات مالی بسیار مفید باشد. وامهایی که پرداخت اصل و فرع آنها نیز به تعویق میافتد یکی از مباحثی است که بانکهای چین باید به آن بپردازند. این مساله به سرعت قابل حل نیست. من فکر نمیکنم که نرخ ارز شناور مانع این کار باشد. آنها باید برای داشتن سیستم مالی مدرن، هر دو کار را با هم انجام دهند.
صندوق بینالمللی پول
چندی پیش میرون کینگ، رییس کل بانک انگلستان، از بازنگریهای اساسی در صندوق بینالمللی پول سخن گفت. به گفتهایشان اگر چنین بازنگری و تجدید ساختاری انجام نگیرد، صندوق بینالمللی پول با تهدید جدی مواجه خواهد شد. کار با صندوق بینالمللی پول و فشار بر انجام اصلاحات بخشی از فعالیت شما به عنوان معاون وزیر بوده است. آیا شما با بیانات کینگ موافق هستید؟ چه تغییراتی در صندوق مورد نیاز است؟
متاسفانه من صحبتهای او را ندیدم اما ما با هم کارهای زیادی روی اصلاحات کردهایم. قبل از اینکه شما به اصلاحات بپردازید، بسیار مهم است که ابتدا به آنچه اخیرا در صندوق بینالمللی پول اتفاق افتاده است، توجه کنید. و من فکر میکنم اصلاحات خوبی به بار نشسته است.
در واقع اصلاحات اخیر همانندیهایی با قواعد سیاست پولی دارد. در کتابی که هم اکنون مینویسم، فصلی با عنوان «قواعد جدیدی برای صندوق بینالمللی پول» دارم. ایدهام این است که یکی از مشکلاتی که صندوق بینالمللی پول با آن مواجه است، این است که نظاممندی اندکی در رفتار صندوق بینالمللی پول وجود دارد. آیا آنها کشوری را از بحران مالی نجات خواهند داد یا خیر؟ چه زمانی چنین خواهند کرد؟ در مورد کدام کشور؟ و این عمل به چه چیز بستگی دارد؟
فقدان رفتار نظاممند، عدم اطمینان بسیاری را در بازارها به دنبال دارد. من فکر میکنم این یکی از دلایلی بود که ما بحرانهای مسری (contagion) بیشماری را در دهه ۹۰ تجربه نمودیم. زمانی که بحران در روسیه به وقوع پیوست، کسی نمیدانست که واکنش صندوق بینالمللی پول چه خواهد بود. اما واضح بود که این تغییرات ناگهانی نتیجه سیاستهایی بود که در گوشه دیگری از جهان اتخاذ شد. این یکی از دلایلی بود که بحران به اقتصادهای دیگر سرایت کرد. یکی از اصلاحات اساسی اخیر تحت قاعده قرار دادن صندوق بینالمللی پول میباشد. در حال حاضر محدودیتهایی وجود دارد که صندوق بینالمللی پول را به مساعدت- در مقیاس بزرگ- کشورهای نزدیک بحران متعهد مینماید.
در واقع انجام این اصلاحات کار زیادی میبرد. صندوق بینالمللی پول یک نهاد بینالمللی با بازیگران بیشمار است. باید اصلاحات موازی در بازارهای بدهی موثر، به گونهای به انجام میرسید تا اوراق بهادار را بسیار متفاوت تر از گذشته مینمود. در حال حاضر صندوق بینالمللی پول شروط ویژهای دارد که «شروط عمل جمعی» نامیده میشود. این شروط تشریح میکنند که عکسالعمل صندوق در مقابل کشوری که نزدیک بحران بدهی است، چه باید باشد.
این جریان، پیشبینی پذیری بیشتری را در بازارهای اوراق قرضه ایجاد کرده و صندوق بینالمللی پول را قاعدهمندتر نموده است.
بنابراین فکر میکنم این اصلاحات بسیار مهم هستند. در حقیقت، فکر میکنم این اصلاحات یکی از دلایل عدم بروز بحران در بازارهای رو به رشد (چین، هند، مکزیک، برزیل، کشورهای آسیای جنوب شرق و اروپای شرقی) بوده است.
این حقیقتا یک واقعه شگفت انگیز است. همچنین، این اصلاحات کاهش ریسک اوراق بهادار دولتی در بازارهای رو به رشد
(emerging markets) و در نتیجه افزایش ورود سرمایه به این بازارها را در پی داشت. فکر میکنم به بار نشستن این اصلاحات یکی از دلایلی است که مردم میگویند، «صندوق بینالمللی پول چه کار میکند؟ آیا آنها رو به اضمحلال میروند؟» خب، هم اکنون صندوق بینالمللی پول به واسطه انجام این اصلاحات مجبور نیست کار بیشتری انجام دهد چراکه خوشبختانه بحرانهای بازار رو به کاهش گذاردهاند. بنابراین ما داریم به دورهای وارد میشویم که مردم از بابت چرایی وجود صندوق بینالمللی پول و کارکرد آن، متحیر هستند. (تیلور در اینجا اشاره میکند که به دلیل اصلاحات انجام شده در صندوق و وجود قواعد رفتاری در برخورد با بحرانها، اطمینان به بازارهای رو به رشد بازگشته و از دامنه بحرانها کاسته شده است. منتهی مردم عادی به علت کاهش ریسک در این بازارها یعنی حمایت قاعدهمند صندوق بینالمللی پول، توجه نکرده و کارکرد آن را زیر سوال میبرند.)
پیشنهادهای میرون کینگ، تا آنجا که به یاد میآورم مربوط به تغییرات ساختاری در نهادها بود. برای مثال، این نهادها نیازی به هیات اجرایی در واشنگتن نداشتند. این قبیل پیشنهادها ممکن است مفید باشد اما من فکر میکنم تغییراتی که به وقوع پیوسته، بسیار مهم است. چیزی که من روی آن تاکید دارم این است که باید مطمئن شویم که از این قواعد جدید تخطی نمیکنیم و از آنها پشتیبانی میکنیم.
تلاش صندوق بینالمللی پول برای نجات اقتصاد آرژانتین قبل از این قواعد بود؟
دقیقا. در واقع این قواعد جدید در سال ۲۰۰۱ یا ۲۰۰۲ توسعه داده شدند. یک سالی طول کشید تا این قواعد اجرا شوند. بنابراین، این قواعد تا فوریه ۲۰۰۳ عملا به کار گرفته نشدند و از آن به بعد بحران جدیدی در مقیاس گسترده وجود نداشته است. فکر میکنم طبیعت بازارها در نتیجه قواعد جدید، تغییر کرده است.
بحرانهای مسری
چقدر نگران گسترش بینالمللی بحرانهای مالی هستید؟ آیا سپرهای حمایتی صندوق بینالمللی پول و سایر نهادها میتواند از بحرانهای مالی مسری
(financial contagion)، جلوگیری نماید؟
در حال حاضر بحرانهای مسری به مراتب کمتری نسبت به دهه ۹۰ داریم. من نمودارهای سادهای را برای نشان دادن اینکه چطور نرخهای بهره بعد از بحران بدهی روسیه، افزایش یافت، ترسیم کردم. اما نمودار ترسیمی عدم افزایش نرخهای بهره بعد از بحران بدهی آرژانتین را نشان میدهد.
خط قرمز بحران بدهی روسیه در سال ۱۹۹۸ است و خط آبی نشان دهنده نرخهای بهره در بازارهای رو به رشد آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است.
نرخهای بهره بعد از بحران بدهی روسیه به سرعت افزایش یافتهاند و این افزایشها دلیل بسیاری از ویرانیهای اقتصادی بوده است. اما با نگاهی به وقایع پس از بحران بدهی آرژانتین در سال ۲۰۰۱، پرش مشابه و ناگهانی در نرخهای بهره در هیچ جای جهان قابل مشاهده نیست. این تفاوت بزرگی است.
سوال این است که آیا این روند، پدیدهای باثبات است. من بسیار درباره آن اندیشیدهام و افکارم را به رشته تحریر درآوردهام. فکر میکنم این یک تفاوت باثبات ما بین واکنش بازارهای رو به رشد قبل و بعد از برقراری قواعد جدید صندوق بینالمللی پول، به بحرانهای بدهی است. واکنش قابل پیشبینی صندوق بینالمللی پول در نتیجه قواعد جدید، یکی از دلایل است. دومین دلیل، اتخاذ سیاستهای بهتر توسط کشورها است.
برای مثال برزیل، سیاست پولی بهتری دارد. سیاستها در بسیاری از کشورها بهتر شده و این راه قابل اعتمادی جهت توقف بحرانهای مسری است. و بالاخره اینکه، فکر میکنم سرمایهگذارها در تمییز شرایط اقتصادی کشورها از قدرت تشخیص بهتری برخوردار شدهاند. آنها به طور خودکار مشکلات کشورها را به هم مرتبط نمیکنند.
اگر این شرایط ادامه یابد، این بهترین سپر بلا در مقابل بحرانها است که میتوانم تصور کنم. اما هنوز وقایع اتفاق خواهند افتاد و به همین دلیل شما نمیتوانید بگویید احتمال بروز بحران مسری در آینده وجود ندارد. بنابراین شما مجبورید گوش به زنگ باشید.
ارسال نظر