نویسنده: تری کارل

مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان

اکثر شهروندان و مطبوعات، موفقیت پرز را موفقیت ملت و امیدهای وی را امیدهای ملت می‌دیدند. آن‌طورکه سرمقاله ال‌ناسیونال که روزنامه معتبری در کاراکاس بود ادعا می‌کرد «امروز در ونزوئلا، پرز تصویر یک مرد در حال حرکت است... در ونزوئلا حرکت کردن به معنای چیزی را به واقعیت تبدیل کردن است، به چیزی اهمیت دادن، چیزی را شناختن و چیزی اتفاق افتادن است. این مرد حرکت می‌کند و آرام و قرار ندارد! و بلی می‌توانیم در کنار وی حرکت کنیم و راه را به سمت ونزوئلای بزرگ بگشاییم».

رونق نفتی، دامنه و مقیاس برنامه کار پرز را دگرگون کرد. رییس‌جمهور با پشتیبانی وزرای گوش به فرمان خویش، به سرعت تصمیم گرفت که یک برنامه توسعه وسیع و شجاعانه را شروع کند. این مهم‌ترین تصمیمی بود که دولت وی می‌گرفت. او در مصاحبه‌ای در ۱۹۷۹ به یاد می‌آورد: «تصمیم به ساختن یک اقتصاد صنعتی مدرن تصمیم شخص من بود. دیگرانی بودند که می‌خواستند آهسته‌تر حرکت کنیم. اما ما باید از این فرصتی که به ما داده شده بود حداکثر استفاده را می‌کردیم، ونزوئلا را از توسعه‌نیافتگی خارج می‌کردیم و به قرن بیستم هدایت می‌کردیم. تصمیم واقعی دیگری وجود نداشت. این کار باید و با سرعت انجام می‌شد. ما نمی‌توانستیم وقت را تلف کنیم. ما حتی بدون برنامه شروع کردیم چون از قبل تصمیم گرفته بودیم که می‌خواهیم چه کار بکنیم.»

آنچه در این مدل تازگی داشت، مقیاس عظیم و تاکید بر توسعه شتابان بود، و الا ادامه برنامه‌های توسعه مبتنی بر منابع از گذشته بود. برای پرز، نیاز به فوریت و مقیاس از چندین عامل ناشی می‌شد: قدرت مالی جدید دولت، نیاز عاجل به حل مسائل رشدنیافتگی، متنوع کردن اقتصاد، عدالتی که از نفتی شدن نشات می‌گرفت، برداشتن کنترل‌ها از قوه‌مجریه، محبوبیت چشمگیر وی و هراس دایمی که نفت به زودی تمام می‌شود. بعید می‌نمود فرصتی از این نوع مجددا خودش را ظاهر سازد. با اینکه دیدگاه پرز از توسعه اقتصادی تا زمانی که در برنامه ملی پنجم در دو سال بعد گنجانده شود مشخص نشده بود، این راز فاش گشته بود: دولت می‌خواهد هر چیزی را سریع و بزرگ بسازد.

برنامه ساختن ونزوئلای بزرگ دو عنصر اساسی داشت: مبارزه با فقر بوسیله گسترش دادن تقاضا از طریق ترکیبی از سیاست‌های کنترل قیمت، افزایش درآمد، ایجاد اشتغال و خدمات اجتماعی و متنوع ساختن ساختار صادراتی کشور در حالی که جانشینی واردات عمیق‌تر ‌شد. هسته این مدل که از ارتباطات تقویت شده بوسیله نفت به دست آمده بود بر گسترش و ملی کردن صنایع اساسی خصوصا پتروشیمی، آلومینیوم و فولاد قرار گرفت. این مدل که مستقیما از راهبردهای توسعه گذشته نشات می‌گرفت فرض می‌کرد که ونزوئلا به منظور فرآوری منابع معدنی داخلی و نیز صنایع کاملا انرژی‌بر باید به صنعت توجه کند تا از مزیت برق و سوخت فراوان، ثروت معدنی ارزان و موقعیت جغرافیایی مساعد در ارتباط با بازار ایالات‌متحده برخوردار شود. در سال ۱۹۷۶ از کل سرمایه‌گذاری عمومی ۲/۱۱۸‌میلیارد بولیواری که در برنامه پنجم پیش‌بینی شده بود، نزدیک به ۶۰‌درصد برای خرج کردن در معادن و نفت، برق و صنایع کارخانه‌ای اختصاص می‌یافت. با وجود این واقعیت که همین راهبردهای مشابه برای سرمایه‌گذاری عمومی در صنایع سرمایه‌بر و بزرگ مقیاس مشکلات بیکاری و بی‌عدالتی را در گذشته حل نکرد، برنامه‌ریزان معتقد بودند که دلارهای فراوان نفتی به این معنا است که آنها موفق خواهند شد.

سنگ‌بنای موج صنعتی شدن کشور، صنعت نفت به زودی زود ملی شده بود. در مواجه با فقط بیست سال ذخایر اثبات شده، هفت تا ده سال دسترسی آسان به نفت خام سبک و هیچ کشف جدید مهم از هنگام توقف اکتشاف شرکت‌های نفتی در ۱۹۵۸، ونزوئلا احساس خطر کرد که نخستین کشور اوپک باشد که نفتش پایان می‌یابد. به دلیل بی‌توجهی شرکت‌های نفتی که آماده ملی شدن می‌شدند ظرفیت تولید به شدت کاهش یافت اگر‌چه هر روش ثابت شده بازیابی ثانویه به کار گرفته می‌شد تا از چاه‌های بی‌رغبت، نفت بیرون کشیده شود. امید بلند مدت در کمربند نفتی اورینوکو، بزرگ‌ترین انبار نفت غیر‌متعارف جهان قرار داشت که محاسبات محافظه کارانه ۸/۱‌تریلیارد بشکه نفت برآورد می‌کردند. اما قبل از اینکه بتوان ذخایر را بهره‌برداری کرد‌میلیاردها دلار باید در تکنولوژی سرمایه‌گذاری می‌شد که بتواند محتوای فلز و سولفور بالا را از نفت خام سنگین جدا سازد. برای اینکه این «غول خفته» قابل بهره‌برداری شود ژنرال آلفونزو راوارد، رییس شرکت پترولوس ونزوئلا (PETROVEN) تخمین‌ زد سرمایه‌گذاری در نفت باید از ۲/۱‌میلیارد بولیوار برنامه‌ریزی شده در ۱۹۷۶ به مبلغ عظیم ۷‌میلیارد بولیواری در ۱۹۸۰ افزایش یابد. بنابراین نخستین استفاده از دلارهای نفتی، صرف تضمین عمر این صنعت برای آینده می‌شود.

اولویت دوم فولاد بود. با وجود این واقعیت که نخستین کارخانه فولاد بزرگ ونزوئلا پس از بیست سال به زحمت سودآور شده بود، برنامه پنجم با احداث دو کارخانه جدید سرانجام خواهان افزایش شدید ظرفیت فولاد از ۲/۱‌میلیون تن فعلی به ۸/۹‌میلیون تن شد. بزرگ‌ترین برنامه بعدی، توسعه دادن سد گوری جهت بهره‌برداری از ذخایر عظیم برق آبی ونزوئلا بود: هدف از این برنامه چهار برابر کردن ظرفیت برق بود. هنگامی که ذخایر عظیم بوکسیت کشف شد برنامه‌ریزان ترغیب شدند که آلومینیوم را به عنوان یک اولویت دیگر به پتروشیمی اضافه کنند. برنامه‌های سرمایه‌گذاری کوچک‌تر سرانجام برای نیکل، سیمان، خمیر چوب و کاغذ، مونتاژ هواپیماهای کوچک و سایر فعالیت‌های صنعتی تهیه گردید.

راهبرد پرز مستقیما از تلاش‌های توسعه‌ای گذشته برمی‌خاست که بر توسعه مبتنی بر منابع به زیان کشاورزی و سایر اولویت‌ها تاکید می‌کرد. اما به لطف رونق نفتی، از برخی جهات مهم تفاوت‌هایی هم داشت. نخست بر تحول پرشتاب اقتصاد پافشاری می‌کرد یعنی تلاش می‌کرد مسیر بیست ساله صنعتی شدن را در پنج تا ده‌سال فشرده کند. دوم اینکه به‌شدت جاه‌طلبانه بود. برنامه ملی پنجم در زمینه سرمایه‌‌گذاری ثابت ناخالص عمومی و خصوصی دو برابر اندازه برنامه چهارم بود.