به بهانه اولین بداههنوازی «لطفی» در بازگشت به وطن
کسی فریاد زد «عاشقتم»
بداهه نوازی بیشک از ارزندهترین شیوههای اجرایی در موسیقی کلاسیک ایرانی است.
مسعود رضا طاهری
بداهه نوازی بیشک از ارزندهترین شیوههای اجرایی در موسیقی کلاسیک ایرانی است. عکس: خبرگزاری ایسنا
در اجرای این شیوه، هنرمند بدون هیچ گونه برنامهای، تنها با ساز در معرض علاقهمندان حاضر میشود و هر آنچه را که از فضای احساسی متقابل دریافت میکند در قالب یکی از دستگاهها و آوازهای دوازدهگانه (هفت دستگاه و پنج آواز) ارائه میکند.
برای ارائه این چنین هنری که صرف موسیقی ایرانی است و بس، نوازنده و یا خواننده باید از تسلط کاملی بر ردیفهای دستگاهی و آوازی شناخت شعر، نغمهها، توانایی مرکب نوازی و مرکب خوانی، اطلاع کافی از نغمههای فولکلوریک و حتی حافظه قوی از نحوه و فرم اجراهای گذشته دیگر هنرمندان به دلیل پرهیز از تکرار و الگوپذیری برخوردار باشد.
قدرت کنترل احساس و تغذیه و مدیریت حوصله شنوندگان و حاضران و درک صحیح از بازتاب تاثیر نغمهها، در پردازش بهتر و ادامه کار از الزامات بیچونوچرای فن گرانسنگ بداهه نوازی در موسیقی ایرانی است.
شناخت و آگاهی از سطح دانش و تجربه شنوندگان و حاضرین نیز از نکاتی است که هنرمندان بداهه نواز ایرانی از آن غفلت نمیکنند.هنرمند بداهه نواز با خود یادداشت، نت و حتی محفوظات ذهنی بر روی سن نمیبرد.لذا انتظار هر حال و هوایی در اجرا و گذر از هر دستگاه و آوازی وجود دارد. با این وجود بداهه نواز اهداف و انگیزههای غایی از ارائه کنسرت، بروز توانایی، سبک و القائات خود را پیوسته به هنگام اجرا و در تداوم آن مد نظر دارد. در عین حال شنوندهای که برای شنیدن و دیدن یک بداهه نوازی آمده طبعا باید ظرفیت شنیدن لغزشهای احتمالی را حتی از حرفهایها هم داشته باشد.
پختگی در برخورد با کاستیهای محیط و حتی تپقهای احتمالی نیز نشان از سعه صدر شنونده و بیننده حاضر در محل اجرا دارد.
در واقع باید با هدف درک پیام اصلی اجرا از برخی از کمبودها چشم پوشید. به عبارت صحیحتر تنها یک شنونده حرفهای در بزم بداهه نوازی و یا بداهه خوانی شرکت میکند. از آن رو که اجرا علاوه بر زنده بودن فارغ از هر گونه هماهنگی و تمرین قبلی ارائه میشود.
محمدرضا لطفی بالاخره پس از حدود ربع قرن دوری از ایران شبهای ۱۴، ۱۵ و ۱۶ تیر ماه شیفتگان خود را از گوشه و کنار کشور به فضای باز کاخ نیاوران کشاند.
همانهایی که آثار گرانقدری چون «گریه بید»، «پرواز عشق»، «قافله سالار»، «رمز عشق ۱ و ۲» و آلبومهای فراوان گروه شیدا را همچون گوهری در صدف خاطرات موسیقیایی خود حفظ کردهاند، آمده بودند تا محمدرضا لطفی بر تار و سه تار زخمهای و بر کمانچهاش کمانهای به بداهه کشد.
در شب اول کتاب حافظی در دست با یار دیرین سالهای دوریاش «محمد قوی حلم» ۵۶ ساله از گوشه تاریک پشت کاخ به سوی محوطه روشن و سن پر گل و شمع میآمد.
در تاریکی دو سفید جامه و سفید موی، نگاههای منتظر و شیدا را به سوی خود فراخواندند تا به محض ورود بر آستانه حضور مشتاقان غریو شادی و کف و دست فضا را پر کند.هوشنگ ابتهاج، عزتا... انتظامی، پرویز مشکاتیان، شهرام ناظری، اکبر زنجانپور خود پیشتر بر ردیف اول نشسته بودند.
اگرچه در بدو ورود هر یک در میان جمعیت علاقهمند راهی نه به پس داشتند و نه به پیش.
لطفی آمده تا بهزعم خود تاثیرگذارترین و حرفهایترین شیوه اجرای موسیقی ردیفی ایران را که خود طی سالهای دوری از وطن به مراحل پختگی و کمال در ارائه آن دست یافته به تشنگان هنر خویش بنمایاند.
«به قول خودش او ۳۵۰ کنسرت تکنوازی و بداههپردازی فقط در غرب انجام داده که هیچیک شبیه به دیگری نیست و تماشاچی اگر نپسندد و احساس کند که کار وی تکراری است، دیگر به اجرای وی نمیآید.»
البته بداههنوازی تنها از هنرمندانی چون لطفی برمیآید. آنجا که قبل از کنسرت به ندرت میتوان حدس زد که چه ردیفی مورد اقبال سرپنجههای قدرتمند وی قرار خواهد گرفت و یا کدام غزل از کدام شاعر توان ارضای احساس لطیف و در عین حال قلندروار او را دارد.حتی رفتار منحصر به فرد وی نیز قابل پیشبینی نیست. در شب اول اجرا او که پس از سکوتی طولانی و تمرکز بر درک فضای موجود تار به دست گرفت و حتی چندین بار پردههای تار را از شیطانک تا نقاره کوچک به دنبال روزنی میگشت تا بالاخره در مایههای شور راهی پیدا کرد، در پایان این بخش به ناگهان دف به دست گرفت تا در سوال و جوابی کوتاه با قوی حلم خروش برآمده از جان خود و کلام مولانا را فرو بنشاند.شاید اگر صدابردار و یا حتی خود محمدرضا لطفی احتمال میدادند که او به دف نواختن نیز دستی خواهد برد لااقل میکروفونی در پشت سر وی تعبیه میکردند.
اگرچه معتقدم اهتمام لازم در این خصوص صورت نگرفته بود.
و شاید هم به عمد اینگونه وانمود میشد. استاد محمدرضا لطفی در آستانه ۶۱ سالگی به میهن بازگشته تا به قول خود با انتقادهای پیوسته و برانگیختن سایران، آنها را به کار و فعالیت بیشتر وادارد.
خود گفته که آنقدر حرف میزنم، مصاحبه میکنم و انتقاد میکنم تا به حرف و عمل درآیند.از این رو در قالب همان دفنوازی پایان بخش اول و در راستای مطالبات و انتظارات خود از جامعه موسیقی ردیفی کشور و استادان صاحبنام و صاحب گروه همه را به هماوردی میطلبد.
او از ابیاتی از غزلی بهره گرفت که ادعا و میدانداری قلندران و شجاعت رندان عارف را یادآور است.
شاید از این رو بود که استاد پرویز مشکاتیان و یا شهرام ناظری توان ماندن از کف بدادند و پس از پایان این کنسرت را ترک کردند:
آمدهام که تا به خود گوشکشان کشانمت
بیدل و بیخودت کنم، در دل و جان نشانمت
آمدهام بهار خوش، پیش تو ای درخت گل
تا که کنار گیرمت، خوشخوش و میفشانمت
گل چه بود؟ که گل تویی، ناطق امر قل تویی
گر دگری نداندت، چون تو منی، بدانمت
صید من، شکار من، گرچه ز دام جستهای
جانب دام باز رو ور نروی برانمت
در فواصل این ابیات لطفی در بیان غرض خویش با ترجیعبندی از علی(ع) در این عرصه کمک میگیرد: «هو مددی علیعلی هو مددی علیعلی».
ادامه در صفحه۷
ارسال نظر