یادداشت
چرا نباید خوشحال بود؟
پاسخ مفصل و مودبانه ایرانخودرو به یادداشت «چه کسی خوشحال است» مرا خوشحال کرد، زیرا در جامعهای که منتقد بعضا با عناوینی چون سیاه نما و نظیر آن نامیده میشود، پاسخی چنین موقر جای خرسندی دارد.
غلامرضا سلامی
پاسخ مفصل و مودبانه ایرانخودرو به یادداشت «چه کسی خوشحال است» مرا خوشحال کرد، زیرا در جامعهای که منتقد بعضا با عناوینی چون سیاه نما و نظیر آن نامیده میشود، پاسخی چنین موقر جای خرسندی دارد. پاسخ مفصل و مودبانه ایرانخودرو به یادداشت «چه کسی خوشحال است» مرا خوشحال کرد زیرا در جامعهای که منتقد بعضا با عناوینی همچون وابسته رژیم گذشته (و اخیرا مترادف کارگزار دولتهای گذشته)، سیاهنما، تضعیفکننده دولت، عامل اجنبی، مزدور بانکهای خصوصی، قاچاقچی سوخت و یا دلال بنزین و نظیر آن نامیده میشود، پاسخی چنین موقر جای خرسندی دارد. ایرانخودرو ضمن تشکر از منتقدان خود و قبول قسمتی از انتقادهای آنها، پاسخ انتقادکنندگان را بدون هر نوع موضعگیری خصمانه نیز میدهد که اگر این شیوه مرضیه مرسوم شود مطمئنا به نفع کشور خواهد بود.
قبل از پرداختن به موضوع توضیح این نکته ضروری است که مدیریت ایرانخودرو به دلیل عدم انتفاع شخصی نمیتواند در عداد کسانی قرار گیرد که سود بادآورده از محل اعتبارات انحصاری به مذاقشان خوش میآید و اگر از یادداشت اینجانب چنین موضوعی قابل برداشت بوده باشد از بابت آن پوزش میخواهم.
اما چند نکته در مورد پاسخ ایرانخودرو:
۱ -طبق این پاسخ طی ۷سال (از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۴) سود شرکت ایرانخودرو قبل از کسر مالیات ۱۴۷۸میلیارد تومان بوده است یعنی طی ۷سال تقریبا سه بار سرمایه ۵۰۰میلیارد تومانی فعلی شرکت از محل سود آن برگشت شده است در حالی که در مقابل مبلغ ۲۲۲۷میلیارد تومان هزینه مالی پرداخت کرده است که در حدود کمتر از یک برابر مانده تسهیلات دریافتی آن در حال حاضر است. این تفاوت محسوس در جای دیگر پاسخ خود را بهتر نشان میدهد. آنجایی که نویسندگان پاسخ سهوا یا عمدا سود پرداختی به سهامداران را با سود پرداختی به بانکها به شیوهای غیرعلمی مقایسه کردهاند.
در بند یک قسمت سوم پاسخ گفته شده است در سال ۸۵ به هر سهم صاحبان شرکت قرار است ۵۵تومان سود تعلق گیرد. در مقابل اعطاکنندگان تسهیلات و منابع مالی به شرکت در همین سال به ازای هرسهم ۱۰۰تومان سود دریافت کردهاند. اگر جمله صحیح به این صورت نوشته شود که هر صاحب سهم در ازای ۱۰۰تومان قیمت اسمی سهم خود مبلغ ۵۵تومان سود دریافت میکند و اعطاکنندگان تسهیلات در ازای هر ۱۰۰تومان خود مبلغ ۱۸تومان سود میگیرند آن گاه مشخص میشود که سود تعلق گرفته به سهامداران طی این دوران ۷ ساله و سال ۸۵ به نسبت سرمایه آنها حداقل ۳برابر سود تعلق گرفته به اعطاکنندگان تسهیلات بوده است.
۲ - نوشتهاند اینگونه مقایسه کردن بین سهم سود بردن اعطاکنندگان تسهیلات مالی و صاحبان سهام شرکت چندان علمی، مرسوم و روشن گرنیست و فقط موجب سوءتفاهم و تولید انتظارات بیجا در اعطاکنندگان تسهیلات مالی میشود و اضافه کردهاند که تفاوت نرخ و میزان سود بردن اعطاکنندگان وام و تسهیلات مالی با صاحبان سهام تفاوت دو نوع سرمایهگذاری کاملا مختلف با درجه ریسکپذیری متفاوت است. در پاسخ باید گفت مقایسه بین بهره بانکی و بهره اوراق قرضه، سود سهام ممتاز و سود سهام عادی و سود سایر فرصتهای سرمایهگذاری در تمام دنیا علمی، مرسوم و روشنگر است و اصولا این نوع مقایسه اساس تصمیمگیریهای صاحبان سرمایه را فراهم میسازد. بدیهی است عامل ریسک همواره به عنوان یکی از اجزای نرخ بازده مورد توجه قرار میگیرد، ولی باور کنید که تفاوت بین نرخ بهره بانکی و بهره اوراق قرضه و سود سهام عادی در شرکت معتبری مانند ایرانخودرو در اروپا و آمریکا بیش از یکی دو درصد نیست و تفاوت ۲۰۰درصدی بین این دو نرخ (۱۷درصد تا ۵۵درصد) در یک ساختار سالم مالی و اقتصادی نمیتواند قابل توجیه باشد.
اتفاقا جان کلام یادداشت من همین موضوع است و قصد بر این نبوده است که موفقیتهای ایرانخودرو و صنعت خودروسازی در ایران را تخطئه کنم یا تردیدی در بکارگیری صحیح این منابع به وجود آورم.
هدف من از نگارش این یادداشت دو چیز بوده است: اول آنکه نشان دهم تبعیض زیادی در مورد نرخ سود منابع مختلف تامین مالی در شرکتهایی که بیشترین عامل فشار برای کاهش نرخ سود تسهیلات هستند وجود دارد.
دوم با وجود این تفاوت عظیم به دلیل ریسک ناشی از نامتناسب بودن ساختار سرمایه شرکتهایی از این دست، اقبال بازار سرمایه به این مزیت چندان زیاد نیست.
۳ - اشاره کردهاند که منابع مالی و تسیهلات بانکی مورد استفاده نه تنها «ارزان» نبوده بلکه کاملا «گران»، «سنگین» و «کمرشکن» بوده است و اضافه میکنند شرکت ایرانخودرو بابت استفاده از منابع مالی و تسهیلات بانکی که در دوره گذشته استفاده کرده به هیچ کس و هیچ منبع تامین مالی بدهکار نیست و هزینه آن را به طور کامل با نرخ روز و با موافقت کامل صاحبان منابع مالی پرداخت کرده است.
در پاسخ باید گفت اولا گران بودن یا ارزان بودن امری نسبی است و فکر میکنم در بالا علت ارزان بودن منابع بانکی در مقایسه با سود صاحبان سهام به روشنی بیان شده است.
در مورد اشخاصی که از طریق پیشخرید محصولات ایرانخودرو (و سایر شرکتهای خودروساز) قسمتی از منابع مالی آن را تامین کردهاند باید گفت که سود آنها در بعضی سالها به دلیل انحصار حاکم بر صنعت خودرو از ۱۰۰درصد مبلغ پرداختی بیشتر بوده است و بالاخره با توجه به بانکداری انحصاری دولتی و Spread بیش از ۱۰ درصدی بین سود تسهیلات و سود سپردهها تا همین اواخر بانکها نیز رضایت کامل داشتهاند.
ثانیا همه آگاهیم که بالا بودن نرخ سود تسهیلات علاوه بر انحصار حاکم بر نظام بانکداری، به دلیل پدیده کمرشکن «تورم» بوده است تا آنجا که ارقام اعلام شده در پاسخ نشان میدهد که کمر شرکتهای انحصاری را نشکسته، بلکه خوشبختانه بنیه آنها را قویتر کرده است.
به بانکها هم لطمهای وارد نکرده و ثروت آنها را نیز چند دهبرابر کرده است ولی در این میان کمر اقتصاد کشور و سپردهگذاران جزء را شکسته است که اگر مرثیهای هست برای آنها است.
۴ - گفته شده است هر بنگاه اقتصادی و شخص حقوقی و حقیقی که در کسب و کار خود نیاز به دریافت تسهیلات بانکی دارد نیز از کاهش سود بانکی استقال کرده و موافق آن است و توصیه کردهاند که روزنامه «دنیایاقتصاد» در این خصوص از مدیران و صاحبان شرکتهای تولیدی و صنعتی کشور نظرسنجی به عمل آورد و نتایج آن را منتشر سازد.
اشاره میکنم نه من و نه سایر منتقدان کاهش دستوری نرخ بانکی «دشمن ملت» نیستیم ولی برخلاف آنان که در رسانههای گروهی در قالب موافق طرح کاهش دستوری نرخ سود تسهیلات بانکی در مزایای کاهش نرخ بهره و تاثیر آن بر اقتصاد کشور سخن میگویند و به نوعی خود را به آن راه میزنند، موافق تعادل در نرخ سود در بازارهای مختلف سرمایهگذاری هستیم زیرا تبعات و فساد ناشی از این عدم تعادل میتواند به فروپاشی اقتصاد بیانجامد.
هیچ به این اندیشیدهایم که چرا با وجود تفاوت ۱۰درصدی نرخ سود تسهیلات بانکهای خصوصی و دولتی در ابتدای شروع به کار بانکهای خصوصی این چنین استقبالی از آنها به عمل آمد؟
همین بانک زیرمجموعه خودتان طی مدت کوتاهی توانست با استفاده از این عدم تعادل در نرخ سود بانکهای دولتی و نرخ سود بازار موازی پول با یک بیستم امکانات لجستیکی یک بانک دولتی سهمی مساوی آن بانک در اعطای تسهیلات داشته باشد.
مشتریان اعتباری این بانکها چه کسانی بودهاند؟ آیا غیر از تولیدکنندگان میتوانستد این حجم عظیم اعتبارات را در مدت کوتاهی جذب کنند؟ علت اینکه بعد از اعمال فشار به بانکها، هم سهم سپردههای کوتاهمدت نسبت به کل سپردهها افزایش یافته و هم سهم اعتبارات کوتاه مدت نسبت به اعتبارات بلند مدت بیشتر شده است، چیست؟ علت اینکه به سمت جیرهبندی اعتبارات بانکی میرویم، چیست؟ علت اینکه بانکها دیگر علاقهای به اعطای تسهیلات برای عقود مبادلهای ندارند و بیشتر ترجیح میدهند از عقود مشارکتی استفاده کنند، چیست؟ اگر با کاهش دستوری نرخ سود تسهیلات بانکی نرخ سود سپردهها کاهش یابد (که به دلیل ساده ریاضی غیرقابل اجتناب است) و در نتیجه روی آوردن صاحبان سپرده به بازارهای دیگر از جمله زمین و مسکن و بازار موازی پول منابع اعتباری بانکها کاهش یابد (که سرنوشتی محتوم است) آنگاه فشار به صنایع شکنندهای (حداقل از نظر ساختار سرمایه) مانند شما بیشتر نخواهد شد؟
و آیا پیشبینی شروع بحران برای مدیریت این صنایع جای خوشحالی دارد؟ مثلا اگر با قدرت انحصاری که صنایع خودرو در اختیار دارند قطعهسازان را وادار به فروش محصولات خود به قیمتی کمتر از بهای تمام شده کنند، یک مدیریت کوتهبین میتواند بهدلیل افزایش سود سال اول خود خوشحال باشد ولی یک مدیریت آیندهنگر حتما بیش از من ناراحت خواهد بود و میداند که این کاهش دستوری هم به نابودی قطعهسازان و هم به نابودی صنعت تحت مدیریت او منجر خواهد شد. کاهش دستوری نرخ سود تسهیلات بانکی، فقط میتواند آنهایی را آگاهانه خوشحال سازد که دم را غنیمت میشمارند و آینده اقتصاد کشور برای آنها محلی از اعراب ندارد، زیرا آنها قادرند با استفاده از این فرصتهای طلایی و بهکارگیری توانهای مدیریتی ایجاد ارتباط از نوع نزدیک، یک شبه ره صد ساله طی کنند.
ارسال نظر