نگاهی به فیلم «امتیاز نهایی» ساخته وودیآلن
مهم این است که خوششانس باشید
امیر موسوی- سینمای «وودی آلن»، بهرغم ظاهر مفرحش همواره تماشاگر را به فکر وامیدارد، چنان که به نظر میرسد این دعوت به تامل، بخش جداییناپذیر از تفریح عمومی تماشای آثار او است. خود او به مناسبت هفتادمین سالروز تولدش میگوید: «این همه فیلم ساختم. ولی چه فایده؟ هنوز نتوانستم فیلمی مثل هشت و نیم فلینی یا پرسونای برگمان بسازم!»
در همان نگاه نخست، تیپ محوری مردی سادهلوح اما خوشقلب که در اکثر فیلمهای او تکرار شدهاند در این فیلم هم نقش اصلی را بر دوش دارد.
اما این بار او در مقابل زنی قدرتمند و جذاب و افسونگر قرار میگیرد و میخواهد به هر ترتیبی زن را اغوا کند و در این راه اتفاقاتی پیش رویش قرار میگیرد که به موقعیتهای کمیک منجر میشود.
آلن، این شخصیت محوری را نه به عنوان دلقک، بلکه برای اشارهای سمبلیک به مواجهه انسان امروزی، انسانی که لزوما قرار نیست تمام و کامل باشد، با سیستم فریبکار و رنگارنگ جامعه مصرفی مدرن، به کار میگیرد و خود را بار دیگر به عنوان یکی از جدیترین منتقدان اجتماعی امروز آمریکا مطرح میکند.
«دورنمات»، نمایشنامهنویس سوئیسی معتقد است: «خوشبین نیستم که تراژدی در روزگار ما توان پرداختن به دردها و رنجهای انسان معاصر را داشته باشد و اتفاقا شاید کمدی، تنها قالب قابل تناسب با خشونت این دوره است.»
وودی آلن به مانند اکثر کارهایش قالب کمدی را برای زیربنای این اثرش برمیگزیند، هر چند زندگی در آمریکای امروز را بسیار تراژیک میبیند.
اما تراژدی را ناتوان از بازگویی آن میپندارد و در فیلم «امتیاز نهایی» به کاملترین شکل به سراغ دغدغه همیشگیاش رفته و به خوانش دوباره تفکر داستایوفسکی در شاخصترین اثر او، «جنایت و مکافات» نشسته است.
در واقع میتوان این فیلم را اقتباس آلنوار از این رمان دانست.
تضاد به عنوان درونیترین وجه آثار او، در این فیلم هم نقشی تعیینکننده دارد و مانند همیشه در کاراکترها دیده میشود و به گونهای پیش میرود که به وارونهسازی نتایج منجر میشود. اما آنچه که در این فیلم، عناصر متضاد را شکل میبخشد، مقوله تعریفناپذیر شانس است و اهمیت طنزآمیز آن در تعیین سرنوشت.
در نیمه ابتدایی فیلم وقتی تماشاگر مطمئن میشود که با داستان همیشگی زن افسونگر و مرد خانوادهدار روبهرو شده است، این عنصر شانس است که با نمایان شدن در صحنه اجرایی نقشه عجیب کریس، غافلگیر میشود.
این غافلگیری حتی در صحنه پایانی فیلم، جایی که کریس بر اثر اشتباه ابلهانه پلیس، بهطور مضحک از دست قانون فرار میکند نیز تکرار میشود و این غافلگیریها با منطق شخصیتها و موقعیتها، بنا شده که در طول فیلم در تطابق کامل است.
شانس، مرکز ثقل مضمون این فیلم است که در بطن خود ماهیتی دوگانه و متضاد دارد و هم در عنصر بازی که از دیگر مضامین فیلم است، اهمیتی دوچندان مییابد.
این فیلم در واقع ساختار یک بازی را به خود گرفته است و یک سوال اساسی را مطرح میکند: «آیا تمام آنچه هستی و حمایت نام گرفته، خود یک بازی نیست؟» آلن در «امتیاز نهایی» این بازی را بسیار شبیه به بازی تنیس میبیند که توپ همواره در حال برخورد با تور است و تنها با فاصلهای اندک از این سو یا آن سو، سرنوشت رقم میخورد، برنده یا بازنده! فیلم درباره موقعیت بهخصوصی است که در آن احتمال برد و باخت یکسان است و نیل به هر یک فقط به بخت و اقبال بستگی دارد. در دنیای این فیلم، آدمها به دو دسته بزرگ خوششانسها و بدشانسها تقسیم شدهاند. دسته اول قدرت را در دست دارند و اوقات فراغت فراوان خود را به هنر و فرهنگ اختصاص میدهند، اما دسته دوم یا رانده میشوند یا برای محقق شدن خوششانسی، دیگر از صفحه روزگار محو میشوند.
آلن در این فیلم از گروه دوم بدشانس حرف میزند که اتفاقا جمعیت کثیری را شامل میشوند، تمامی اشارات و کنایات آلن به هالیوود ختم میشود، جایی که در ورای رنگارنگی چشمنواز، عدالت محلی ندارد و اندیشه و صاحبان اندیشه کمترین نقش را ایفا میکنند. در انتهای فیلم، پدرزن کریس به بچه او که تازه به دنیا آمده است، میگوید: «در همه چیز موفق میشود» و تام در جواب میگوید: «زیاد مهم نیست که موفق شود، مهم این است که خوششانس باشد!»
ارسال نظر