فرصتها و تهدیدهای سند چشمانداز در گفتوگو با وزیر سابق نفت
اقتصاد ۹۰۰میلیارد دلاری میخواهیم
متن کامل گفتوگوی خبرگزاری فارس با زنگنه به شرح زیر است:
با سابقهترین وزیر کشور بعد از انقلاب معتقد است، شاهکلید رسیدن به اهداف چشمانداز، رشد اقتصادی شتابان است. استدلالی هم که دارد خیلی ساده است. وقتی کشورهای همسایه به رشد ۸درصدی رسیده اند، کشوری که میخواهد در میان آنها اول باشد باید با رشد اقتصادی بیشتری حرکت کند تا در افق چشمانداز به تولید ناخالص ۹۰۰میلیارد دلاری دست پیدا کند. وزیر سابق نفت کشور، که عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز دارد اکنون تمام فکر و ذهن خود را مشغول توسعه پایدار کرده است و برای رسیدن به این هدف مرکز تحقیقاتی تشکیل داده و بخشی از وقت خود را در دانشگاه میگذراند. زنگنه اما حرف جالبی دارد و معتقد است که با نفت میتوان اقتصاد غیرنفتی ایجاد کرد، البته زیاد مایل نبود در این خصوص حرف بزند، اما در یک کلام معتقد بود برای رسیدن به اهداف چشمانداز باید از مزیت نسبی که در نفت و گاز داریم استفاده کنیم ولی این مزیت نسبی فقط برای شروع کار یا به قول خودش «تیک- آف» نیاز است و در بلند مدت اقتصاد باید بدون وابستگی به نفت به حرکت شتابان خود ادامه دهد.
متن کامل گفتوگوی خبرگزاری فارس با زنگنه به شرح زیر است: بسیاری از صاحبنظران اقتصادی کشور که تاکنون در خصوص الزامات تحقق اهداف چشمانداز بیستساله کشور سخن گفتهاند به الگوی بهینه استفاده از درآمدهای نفتی برای این منظور اشاره کردهاند اولین سوال از وزیری که هشت سال مسند وزارت نفت را بر عهده داشته و سابقه زیادی در دیگر وزارتخانهها دارد به ذهن میرسد یک سوالی قدیمی، اما کلیدی است، به نظر شما افزایش درآمد نفتی برای کشور یک فرصت است یا یک تهدید؟
به نظر من فرصت و تهدید در بعضی از موارد دو روی یک سکه هستند، به خصوص در مباحث امنیت ملی. برداشت من این است که اگر ما بتوانیم از چیزی خوب استفاده کنیم میشود، فرصت و اگر بد استفاده کنیم، تهدید میشود. لذا من در بحث نفت نیز میخواهم بگویم که افزایش قیمتهای نفتی هم فرصت است و هم تهدید. البته در دراز مدت یا حتی میان مدت افزایش قیمت نفت به این صورت نخواهد ماند و تجربه تاریخی هم نشان داده که غربیها با افزایش قیمت نفت مخالفتی نداشتهاند و این برعکس حرف رایجی است که در کشور ما زده میشود که میگویند غربیها از افزایش قیمت نفت راضی نیستند. الان قیمت نفت برای آنها حساسیتی ندارد و حتی زمانیکه قیمت نفت به سمت ۶۵ یا ۷۰دلار رفت به خط قرمزهای اقتصاد غرب نزدیک هم نشد.
خط قرمز اقتصاد غرب در این خصوص چیست؟
خط قرمز اقتصاد غرب در هر تحولی در قیمت مواد اولیه و مواد خام و نرخ رشد اقتصادی است و در این سالها ما دیدیم افزایش قیمت نفت و به تبع آن انرژی، نه تنها رشد اقتصادی غرب را کاهش نداد، بلکه غرب با همان رشد اقتصادی بالا به فعالیت ادامه داد و ما شاهدیم که دنیا امسال یکی از بالاترین نرخهای اقتصادی خودش را که ۵ است تجربه میکند. لذا این کشورها مشکلی با افزایش قیمت ندارند، بهدلیل اینکه افزایش قیمت نفت موجب افزایش کارآیی انرژی، بهبود محیط زیست، کاهش شدت انرژی و جایگزینی انرژیهای جدید شده است، یعنی هر افزایش قیمتی در درازمدت به ضرر آن کسی تمام میشود که تولیدش ارزانتر است و ما میبینیم که در طول تاریخ ۴۰ ساله اوپک مرتب سهم اوپک از تولید و صادرات جهانی کاهش پیدا کرده است و به نظر من آمریکاییها مایلند که اتکای آنها در دراز مدت به خلیجفارس به عنوان منطقهای که همواره در آن تنش هست و مسلمانها حضور دارند، کاهش پیدا کند، افزایش قیمت را اگر درست با آن برخورد کنید و اگر اقتصاد را بیشتر واسطه و متکی به نفت نکنید میتواند یک فرصت شود. در واقع من یک نظریهای دارم که حالا جایش اینجا نیست و آن این است که به کمک نفت میشود اقتصاد غیرنفتی ایجاد کرد. این حرف جدیدی میتواند باشد. یعنی نفت فقط معنیاش، این نیست که در آمد نفتی دارید، بیشتر به نفت وابسته شوید. نخیر، به کمک نفت نیز، اقتصاد غیرنفتی میتوان درست کرد. ما الان اگر درست برخورد کنیم از پولهای زیادی که داریم در قالب صندوق ذخیره، میتوان یک فرصت طلایی برای کشور ایجاد کنیم. مقام معظم رهبری نیز در صحبتهایشان یک بار به این مساله اشاره کردند و درست هم بود. الان دولت تقریبا ۴۰میلیارد دلار درآمد بیزحمت از نفت دارد. در یک اقتصاد عادی اگر بخواهید ۴۰میلیارد دلار درآمد داشته باشید آیا میدانید که چه مقدار سود و چه مقدار باید تولید داشته باشید. چهقدر باید شرکتهای شما سودده باشند کهدرصد مالیات آنها ۴۰میلیارد دلار شود. با یک حساب ساده میتوان جواب این سوال را داد. اقتصادی که ۱۶۰میلیارد دلار سود خالص داشته باشد، ۴۰میلیارد دلار آن درآمد دولت میشود، حال این اقتصاد چقدر باید تولید داشته باشد که ۱۶۰ تا از آن بشود سود ناخالص. بالای ۷۰۰، ۸۰۰میلیارد دلار درآمد باید داشته باشید که شما ۴۰میلیارد دلار درآمد خالص داشته باشید. درآمد خالصی که دولت به دست میآورد، اگر با آن درست رفتار کند به اهداف چشمانداز میرسد، چون میدانید که به هر حال چشماندازی که توسط مقام معظم رهبری ترسیم شده، آنچه که در درون آن، شاه بیتش است، رشد شتابان اقتصادی است. رشد شتابان اقتصادی در برنامه چهارم ۵/۸ ، ۹درصد است و الان ما نمیتوانیم بگوییم ۵/۸ ، ۹درصد یک حرف است. چون ما در منطقه با رشدهای ۵/۸ ، ۹درصد مواجهیم. یعنی ترکیه ۹درصد است، پاکستان ۹درصد است و ۲ کشوری هستند که نفت ندارند. کشورهای نفتیدرصدشان پایینتر است. مثل عربستان، آن طرف، هند و چین که دارد از ۱۰درصد بالاتر میرود، یعنی ما در آسیا، رشدهای ۸ الی ۹درصدی فراوان داریم که در اطراف خودمان است، یعنی ۲ همسایه شرقی، غربیمان، ۹درصدی رشد دارند که هیچ کدام نفت ندارند. لذا من میخواهم بگویم که رشد ۹درصدی دیگر الان حرفی نیست که بگوییم یک چیزی گفتند که نشود.
حال رشد ۹درصدی را شما اگر میخواهید، شرط اول آن سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری شتابان میخواهد. یعنی رشد شتابان، سرمایهگذاری شتابان اقتصادی میطلبد. این سرمایه را شما از کجا میآورید. یک سرمایه عظیم و انباشت عظیم ملی در قالب درآمدهای نفت است که میتوان از آن برای توسعه اقتصادی کشور استفاده کرد. اگر استفاده کنید، میشود فرصت اگر این را تبدیل کنید به بزرگ شدن دولت و افزایش هزینههای جاری دولت، این میشود تهدید، چرا؟ چون کشوری که در برنامههای ۵ ساله آن قیمت نفت۲۰دلار یا حداکثر ۲۵دلار دیده شده باید با قیمت ۲۵دلار به خوبی خود را اداره کند، الان دارد وارد مرحلهای میشود که با ۴۰دلار هم نمیتواند خود را اداره کند. یعنی امسال اگر قیمت نفت ۴۰دلار شود خودش را نمیتواند اداره کند و سالهای بعد، بدتر میشود چون هزینههایی که درست میکنید، اینها مثل بهمن میماند یک هزینه که راه میافتد با پایین آمدنش مدام بزرگ میشود و دیگر نمیتوان با پول، نفت کشور را اداره کند. این میشود خطر امنیت ملی. باید به نظر من، تمام مسائل بر گردد به یک نقطه که آن این است، آیا نفت درآمد است یا سرمایه بین نسلی. ما در بودجههایمان نفت را مینویسیم درآمد، درآمد نفت. این درآمد نیست. این سرمایه است که دارد مصرف میشود و صرف بودجههای جاری میشود. بزرگترین اشکالی که در حالحاضر در اقتصاد ما وجود دارد نگاه ما به نفت است یعنی بیش از آنکه نگاه ما به نفت سرمایه بیننسلی تجدیدناپذیر باشد که باید صرف ایجاد زیربناها و توسعه اقتصادی بشود مثل داراییهایمان با آن برخورد میکنیم، نفت مانند مالیات نمیباشد، در پشت مالیات یک تولید ناخالصی است که بزرگ میشود و ۲۵درصد آن را به دولت میدهد و این همیشه پایدار است، در حالی که نفت پایدار نیست و اگر با این نگاه درآمدی به آن نگاه کنیم از نظر من افزایش قیمت نفت نوعی تهدید میباشد. پس خلاصه میتوان گفت اگر افزایش درآمدهای نفتی را ما به عنوان سرمایه بیننسلی نگاه کنیم، فرصت ایجاد شده است و اگر به عنوان درآمد نگاه کنیم تهدید است.
چالشی که در حال حاضر بین دولت و مجلس وجود دارد این است که دولت میخواهد هزینههای عمرانی خودش را از محل درآمد نفتی افزایش دهد و از طریق برداشت از حساب ذخیره ارزی و مجلس مخالف این قضیه است، نظر شما در خصوص افزایش هزینههای عمرانی از محل درآمدهای نفتی چیست؟
البته مجلس موافقت میکند، ببینید یک بحث است و آن این که هر کار عمرانی به توسعه منجر نمیشود، توسعه که فقط با کار عمرانی دولت انجام نمیگیرد. تا کی میخواهیم فکر کنیم توسعه باید در اختیار دولت باشد، اینطور نیست. دولت باید بسترساز توسعه باشد و توسعه را باید بخشخصوصی بدهد، دلیل اینکه من از حساب ذخیره ارزی دفاع میکنم این است که حساب ذخیره یک جایی باید باشد که به بخشخصوصی برای توسعه کشور وام بدهد. توسعه را بخشخصوصی در اقتصاد ما باید بر عهده بگیرد.
الگویی را که شما در حال حاضر برای درآمدهای نفتی پیشنهاد میدهید این است که این درآمدها به حساب ذخیره ارزی برود و از آنجا به بخشخصوصی وام بدهیم؟
دقیقا همینطور است، بخشی از آن باید به وام دادن به بخشخصوصی اختصاص داده شود و بخشی دیگر در حدود ۲۰ یا ۲۳ میلیارد دلار از سهم درآمد فروش نفت نیز به حساب جاری دولت برود و این شدنی است. به دلیل اینکه ما سالها کشور را با ۲۲دلار درآمد از فروش نفت اداره کردیم و دولت در حدود ۲۴میلیارددلار میخواهد تا به راحتی به کارهای خود ادامه دهد، ولی نه ۴۵میلیارددلار. بقیه این پول را باید به حساب ذخیره ارزی واریز کنند و این حساب وام به بخشخصوصی میدهد و نتیجه آن توسعه و تولید میشود و این تولیدی که بخشخصوصی انجام میدهد، ارزش افزوده و تولید ناخالص ملی را افزایش میدهد و باعث میشود که مالیات کشور اضافه شود و اقتصاد کشور و قدرت صادرات غیرنفتی بالا رود و به سمت چشمانداز حرکت میکنیم تا به آن رشد اقتصادی ۸ یا ۹درصد برسیم. بخش دولتی را بزرگ کردن، حقوق اضافه کردن و کارمند اضافه کردن، کارهای کوتاه مدتی که مردم را راضی میکند از قبیل راه و برق روستایی کشیدن و ورزشگاه ساختن اینها الزاما به توسعه ملی منجر نمیشود و اصولا هر پولی که خرج میشود معنی آن این نیست که به توسعه ملی برسیم ما باید بعد از ۲۷سال این مساله را قبول کنیم که ما بنیان اقتصادمان باید متکی باشد به بخشخصوصی .
آیا پیشنهاد شما این است که در بخش درآمدهای نفتی باید به روشی که کشور نروژ در پیش گرفته است برویم و آیا این حرکت با گفتههای شما سازگار است و اصولا کشور نروژ چه روشی را پیش گرفته است؟
بله، نروژ دقیقا همین کار را کرد و خوب روشی را در پیش گرفت. نروژ کاری که کرد از آن چیزی که من به شما گفتم سختتر است. یعنی پول نفت را به حساب دیگری ریخته که حتی سرمایهگذاری در داخل کشور انجام نمیدهد، سرمایهگذاری خارجی میکند و از سود آن استفاده میکند.
آیا شما مدل نروژی را برای استفاده کردن در کشور توصیه میکنید؟
خیر، من برای ایران این را توصیه نمیکنم، میگویم بیاییم در اقتصاد ایران تا جایی که جواب میدهد سرمایهگذاری کنیم.
پس آیا ما باید به سمت خرید اوراق قرضه خارجی برویم؟
جواب نه، اصلا کسی این مساله را نمیپذیرد و حتی اگر این مساله درست باشد، هیچگونه زمینه اجتماعی و سیاسی وجود ندارد، ضمن اینکه ما خیلی احتیاج به سرمایهگذاری داریم ما کشوری هستیم که سرمایهگذاری خارجی را باید جذب کنیم.
آقای مهندس شما در صحبتهایتان به دو مساله اشاره داشتید یکی اینکه در کوتاه مدت ممکن است قیمت نفت کاهش پیدا کند و بحث دیگری که اشاره داشتید این بود که پایین رفتن قیمت نفت به زیر ۴۰دلار باعث یک تهدید امنیتی برای کشور میشود؟
بله، اگر در سال بعد قیمت نفت به زیر ۴۰دلار برسد، کشور را نمیشود اداره کرد. من زمان این پدیده را پیشبینی نمیکنم ولی پیشبینیهای من این است که قیمت نفت پایین میآید و دلیل آن هم واضح است، یعنی سیکلهای تاریخی آن واضح است، البته الزاما من نمیگویم که قیمت نفت ۲۰دلار میشود، البته هیچ چیز بعید نیست و شاید به ۲۰دلار نیز برسد، قیمت نفت اول انقلاب به ۴۰دلار رسید و هیچکس فکر نمیکرد که روزی به ۷دلار برسد و دوباره بعد از ۳۰ سال قیمت نفت در اوایل دولت آقای خاتمیبه ۷دلار رسید و این در سالی بود که بنده وزیر شدم، از ۲۰دلار به ۷دلار رسید. یعنی نمیشود پیشبینی کرد و این ۷دلار با ۷دلار سالهای گذشته خیلی فرق میکرد. من با یک مثال به شما نشان میدهم که وقتی قیمت نفت بالا است چه اتفاقی میافتد. روزی که من وارد وزارت نفت شدم قیمت اجاره دکل دریایی ۲۵هزار دلار بود و الان به ۲۵۰هزار دلار رسیده است، این یعنی چه، یعنی تقاضای فوقالعاده و این تقاضا برای تولید نفت است و این تولید بالاخره به بازار میآید و وقتی تولید وارد بازار شد ما با این اضافه عرضه و اشباع بازار مواجه خواهیم شد که نتیجه آن کاهش قیمت است آنگاه کشورهای عضو اوپک باید تولید خود را کاهش بدهند و اخیرا کاهش نیز دادند، کشورهای عضو اوپک به دلیل اینکه عملا تولید را کاهش نمیدهند و همه تقلب میکنند در نتیجه سطح قیمتها پایین میآید و شرایط فعلی به نفع غرب است، زیرا یکی از دلایل بالا رفتن قیمت نفت کمبود ظرفیت است. یعنی ظرفیت مازاد کم بود، ظرفیت مازاد وقتی کم بشود، قیمت برای دراز مدت بالا میرود، این موجب نگرانی غربیها بود، ولی در حال حاضر این نگرانی کم شده است.
شما فکر میکنید اگر ما نفت را روی چه قیمتی ببندیم، کشور ما دچار تهدید امنیتی نمیشود ؟
من واقعا معتقدم که همان چیزی که در برنامه چهارم بستند، قیمت خوبی بود.
یعنی ۲۵دلار؟
بله ۲۴ یا ۲۵دلار قیمت فوقالعاده خوبی بود و مازاد آن را نباید دولت فکر کند که باید کار عمرانی کند. طرحهای عمرانی برای مازاد درآمد نفت خوب است ولی کارهای اقتصادی را که دولت نباید انجام بدهد.
شما اشاره داشتید که با نفت میشود، اقتصاد را غیرنفتی کرد؟ آیا این یک شعار نیست؟
بله، من معتقد هستم و این یک شعار نیست، و این مساله را در سخنرانیها و یادداشتهای خود آوردهام، ببینید اقتصاد ما سه مولفه بزرگ دارد و این سه مولفه مشکل دارد. یکی این است که سهم واقعی نفت در تولید ناخالص ملی ما ۵۰درصد است که این سهم بالایی است که بانک مرکزی درصدهایی متفاوت را اعلام میکند ولی اشتباه است، دوم اینکه سهم نفت در تراز پرداختهای خارجی ما خیلی بالا است. یعنی بیش از ۸۰درصد صادرات ما به نفت تعلق دارد و سهم صادرات غیرنفتی ما خیلی کم است و سوم اینکه سهم نفت در درآمدهای عمومیدولت خیلی بالا است، سهم درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام فکر کنم امسال نزدیک به ۷۰درصد برسد، من معتقدم با نفت اگر درست برخورد کنیم، الزامات چشمانداز را درست عمل کنیم و در جهت چشمانداز حرکت کنیم با داشتن صندوق ذخیره ارزی کاملا میتوانیم سهم نفت را در تولید ناخالص ملی کاهش بدهیم.
بنابراین شما موتور محرک اقتصاد ما را نفت میدانید؟
فکر کنم سریعترین راه میتواند نفت باشد، الان کشورهای نروژ، انگلیسی و آمریکا غیر از نفت دارند فناوری نفت را صادر میکنند، یعنی خدمات، حالا سهم ما از خدمات بخش نفت در این منطقه پر از نفت به چه میزانی است و ما چند تا چاه نفت را داریم حفاری میکنیم. الان بخشی از تولید ناخالص ملی در ایران تابع نفت است نه خود نفت، یعنی عسلویه که دارد ایجاد میشود، تولید ناخالص است، این تولید ناخالص، تولید ناخالص داخلی کشور را بالا میبرد و میتواند در مرحله بعد برود وارد صادرات خدمات و تولید پتروشیمیشود. ما بهراحتی میتوانیم صادرات پتروشیمی را به ۲۰میلیارد دلار برسانیم، حال اگر یک مقداری این مشکلات داخلی نبود ظرف ۲سال آینده به ۹میلیارد دلار میرسیدیم و دقت کنید که ما در سال ۱۳۷۶ تنها یکمیلیارد دلار داشتیم پس به این طریق میتوان سهم صادرات غیرنفتی را افزایش داد. اما در خصوص سهم نفت در درآمدهای عمومیکشور خوب است اشاره شود که سهم نفت در درآمدهای عمومی کشور وقتی کاهش پیدا میکند که سهم مالیات بالا برود و سهم مالیات وقتی بالا میرود که GDP بالا رود و دولت هم باید نقش خودش را تعریف کند، یعنی قرار نیست که همه چیز در دولت باشد، دولت یک بخش بسترسازی دارد و یک وظایف روشنی دارد، مباشرت دولت باید خیلی محدود باشد و میتواند دولت کار خودش را انجام دهد و رو به جلو برود یعنی من معتقدم که نفت میتواند نقش محرک و تاکید میکنم که موتور برای تیک-آف باشد نه موتور برای ادامه حرکت باشد، چون ثابت میشود که نفت نمیتواند در ۲۰سال آینده نقش غالب را در اقتصاد ایران داشته باشد.اگر ما بخواهیم چشمانداز را عملی کنیم، اقتصاد ما در ۲۰سال آینده با ۱۶۰میلیارد دلار فعلی باید بالای ۹۰۰میلیارد دلار برود.
آیا این امکان دارد؟
بله، با رشد ۸درصدی میتوان به آن رسید و هیچ راهی جز با اینکه رشد شتابان و سریع حرکت کنیم، نداریم، اقتصاد ترکیه را چهطور میخواهیم به آن برسیم، اینها مدل اقتصادی خیلی پیچیدهای برای فهمیدن نمیخواهد. ترکیه و عربستان و ایران را در کنار هم بگذارید و در یک سایتی بروید و ببینید که رشد ایران، عربستان و ترکیه را چقدر اعلام میکنند. الان سایت IMF تولید ناخالص ترکیه را میگوید ۳۰۲، عربستان را ۲۵۰ و ایران را ۱۶۰میلیارد دلار. من این ۳ نمونه آمار را گرفتم و گفتم که با رشد اقتصادی برویم جلو و ببینیم چقدر میشود و در نتیجه به این رسیدم که باید جلوتر از رشد کشورهای ترکیه و عربستان حرکت کنیم تا ما به آنها برسیم و بشویم کشور اول و کشور اول هم هدف ما در چشمانداز است و باید به آن برسیم و اگر میخواهیم برسیم یک اقتصاد ۹۰۰میلیارد دلاری میخواهیم.
کشور ما به غیر از نفت چه امکانات دیگری دارد برای رسیدن به اهداف چشمانداز؟
ما یکسری مزیت نسبی داریم و این مزیتها به نظر من اولین چیزی است که باید برای تیک-آف از آن استفاده کنیم، بعد به اتکای اینها مزیتهای رقابتی خودمان را تقویت کنیم و من بالاترین مزیتهای رقابتی ایران را ظرفیتهای، های- تک میبینم و مزیت رقابتی که باید ایجاد شود، یعنی بر پایه این ما باید نیروی انسانی خود را درست آموزش بدهیم و بخشخصوصی را تقویت کنیم، کارآفرینی را تقویت کنیم، فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم، رقابت را راه انداخته و برونگرایی اقتصاد را زیاد کنیم، با اقتصاد درونگرا ما لزومی به این چیزها نداریم، اقتصادی که برای خودمان تولید میکند، همه چیز برای خودمان است. ما واقعا نیروی انسانی بسیار خوبی میتوانیم داشته باشیم و نیروی انسانی تکتک فایدهای ندارد و میشود صادرات نیروی انسانی، صادرات نیروی انسانی بهدرد نمیخورد و ما باید بیاییم و این را جمع کنیم و در قالب ظرفیتهای های- تک برای آنها برنامهریزی کنیم، نمیگویم فقط نیرو، این نیرو باید در قالب ظرفیت و بنگاهها تقویت بشود، آنگاه اینها میتوانند رقابت کنند. باید بسترها را برای ملت درست کرده و آنها هم رشد میکنند و بازار میخواهند. ما برای توسعه کشورمان، سرمایه و وام خارجی احتیاج داریم، به فناوری و دسترسی به بازارهای خارجی نیاز داریم، ما به این سه مقوله نیاز داریم تا به سوی توسعه حرکت کنیم. اگر به هر کدام از آنها دست پیدا نکنیم دچار یک گرفتاری خواهیم شد. نیروی فرهیخته و نظام دانشگاهی ما باید در این جهت حرکت کند و یکی از ضرورتهای ما در رسیدن به چشمانداز این مساله است که آموزش و پرورش باید در جهت چشمانداز خود را اصلاح کند، برای تحقق اهداف باید از مزیتهای رقابتی استفاده کنیم. مزیتهای رقابتی ما یعنی اینکه ما از هند چه چیزی کم داریم که نمیتوانیم در IT کار کنیم، ما این همه پول داریم، آنها که این پول را ندارند، این پولهایی که کشور ما دارد بهتر است راه روستایی بسازد یا شاهراههای اطلاعاتی تکنولوژی اطلاعات را تقویت کند. یعنی به نظر من فکر میکنم که اول ما باید روی مزیتهای نسبی کشورمان تاکید کنیم مانند صنایع نفت، گاز و پتروشیمیو... اما این برای تیک-آف است، شما تا یک جایی باید بروید و باید موتور مزیتهای رقابتی را بیشتر کنید، ما باید تمام توجه خود را به سمت مزیت نسبی سوق دهیم این مزیت نسبی الان فقط در نفت و گاز میباشد و در بحث معادن وقتی مزیت پیدا میکنند که با انرژی تلفیق شود. یعنی معادن مس و... با انرژی معنا پیدا میکند و معدن به خودی خود مزیت پایینی دارد، حتی کشاورزی وقتی با انرژی تلفیق میشود، با صرفه میشوند، یعنی اگر ما قیمتهای انرژی را بینالمللی کنیم، هیچکدام از بخشهای بالا جواب نمیدهد، یعنی اینکه ما فکر کنیم که با کشاورزی میتوانیم آینده اقتصاد را درست کنیم این فکر اشتباهی است.
بزرگترین چالشهایی که برای رسیدن به اهداف چشمانداز در کشور وجود دارد، چیست؟
عدم باور چشمانداز، چشمانداز در کشور ما باور نشده، اول بین مسوولان و بعد هم در اجتماع. رادیو و تلویزیون ما در هفته چند ساعت در خصوص چشمانداز، برنامه دارد. چند نفر در صحبتهایشان کلمه چشمانداز را به کار میبرند.
باور کردن چشمانداز برای مسوولان و مردم چه دستاوردهایی دارد؟
عزم و انگیزه که به وجود آید جهتگیری ملی را در پی دارد و حرکت و شتاب باید تند بشود. اگر ما آخرت و توحید را باور داشته باشیم در زندگی و رفتار ما اثر میگذارد، آیا غیر از این است. چشمانداز در زندگی اجتماعی ما باید اصل قرار گیرد، یعنی همه جا باید فکر چشمانداز باشند، حالا در رادیو و تلویزیون آیا از چشمانداز میگویند، دولتیها میگویند که راه رسیدن به چشمانداز چگونه است. این یا علی را چه کسی میخواهد بگوید، این یا علی میخواهد، یا علی یعنی سختی دارد، زحمت بیشتر باید کشیده شود و کمتر باید بخوریم، اگر میخواهیم به آن اهداف برسیم، اگر نمیخواهیم که دیگر بحث آن فرق میکند، یعنی با رشد ۴ یا ۵درصدی واضح است که نمیشود به اهداف چشمانداز رسید. اقتصاد کشور همسایه که رشد آن ۲ برابر شما است، هر سال بزرگتر میشود، آنوقت شما به چه صورتی میخواهید به آن برسید.
شما خیلی روی رشد ۸درصدی تاکید میکنید آیا چشمانداز همهاش رشد است؟
در متن سند آمده، ایران کشور اول اقتصادی منطقه است، متن چشمانداز خیلی صریح است، حرفهای معنوی هم دارد، در سند میگوید کشور اول منطقه از نظر علمی، اقتصادی و فناوری، هر ۳ این موضوع با شاخصهایی که در دنیا دارد قابل اندازهگیری میباشد. اصلا نگفته فرهنگی، سیاسی و یا معنوی که قابل اندازهگیری نباشد، ببینید این ۳ موضوع مادی، علمی، اقتصادی و فناوری مادی است و شاخصهای قابل اندازهگیری در دنیا دارد، این که در فرهنگ اول باشیم این که قابل اندازهگیری نیست اگر بگوییم در فرهنگ اولیم چه کسی میتواند این را انکار کند، معنوی هم همینطور و از لحاظ سیاسی نیز مستقلترین کشور عالم هستیم، اینها را نمیشود اندازه گرفت. مقام معظم رهبری شاخصهایی در سند آوردهاند که قابل اندازهگیری باشد، نمیشود فرار کرد و تفسیر دیگری کرد، آن عناصری معنوی و ملاحظات دقیقا در متن سند رعایت شده اما در سند آمده که من میخواهم به این سه موضوع برسم، کشور اول منطقه از نظر علمی، اقتصادی و فناوری، اقتصادی هم که میگوید یعنی تولید ناخالص ملی نه سرانه، زیرا در بحث سرانه ما اصلا به منطقه نمیرسیم. اصلا به ۳۰هزاردلار کشور قطر نمیرسیم و ما دنبال آن نیستیم. ما میگوییم در تولید ناخالص ملی اول بشویم و نرویم یک چیزی بگوییم که امکان دسترسی به آن را نداشته باشیم، چشمانداز باید طوری باشد که با تلاشی بتوانیم به آن برسیم، آنقدر دستنیافتنی نباشد که غیرممکن باشد، اینقدر هم ساده نباشد که سال اول برسیم، باید با تلاش زیاد به آن برسیم و این ممکن است و علمی میباشد.
رویکرد صحبتهای شما بیشتر به دولتمردان بر میگشت، مردم چه نقشی میتوانند در رسیدن به اهداف چشمانداز را اجرا کنند؟
اول دولت مردان کار خود را درست کرده و بعد از مردم توقع داشته باشند. رهبری گفته که میخواهیم در ۲۰سال آینده ایران را به این جایگاه برسانیم، در نتیجه پیگیری کارها با رهبری است، پس اول مسوولان بالای مملکت و بعد به تبع آن دیگر مسوولان کشور، رییس جمهور، رییس قوه قضائیه و مجلس که نتیجه یک نظام ولایی میباشد، در مقابل رهبری باید پاسخگو باشند. البته به نظر من همه باید تلاش کنند تا به آن اهداف برسیم، بعد هم مسوولان نقش مردم را شکل میدهند، سوال من اینست که شما آیا نباید در کتابهای درسی از کلاس اول دبستان درباره چشمانداز صحبت کنید، آیا مهمتر از این مساله دیگری وجود دارد، یعنی از اول چشمانداز باید در کتابهای درسی تدوین شود، توجه داشته باشید، ایران میخواهد سربلند باشد، چشمانداز یعنی ایران سربلند، مفتخر.
در طی این دو سالی که گذشت اگر ما چشمانداز نداشتیم چه اتفاقی میافتاد؟
خیلی به نظر من اثری هنوز نگذاشته است، من یکی از کسانی هستم که همیشه درد این مساله را دارم، چون من ۶ یا ۷سال پیش بود که دنبال چشمانداز بودم. حدودا از سال ۸۰ پیگیر این مساله بودم که ایران باید چشماندازی داشته باشد، خلاصه و کوتاه و دارای انگیزه کافی باشد، خیلیها روی این قضیه فکر میکردند، برای بسیج ملی شما باید یک افق روشن و قابل دسترسی پیش چشم مردم درست کنید، و بعد مردم را توجیه و تحریک کنید که به سمت یک آینده خوب حرکت کنند و چشمانداز باید نسبی و قابل مقایسه باشد و یکی از مهمترین ویژگیهای چشمانداز مساله نسبی بودن آن است، نگفته من یک رشدی به این مقدار در اقتصاد میخواهم، میگوید من میخواهم کشور اول باشم، کشور اول نسبی است. و جمله آخر این که ایرانی نباید نسبت به اطراف خود حسرت بخورد و این یک خطر بزرگی برای ایرانیان میباشد که الان بعضا حسرت میخورند و میگویند که امارات و عربستان اینطور است. ایرانی چرا باید حسرت بخورد و چشمانداز این حسرت را ندارد و جمله چشمانداز میگوید ایرانی مفتخر به ایرانی بودن خود است و این خیلی زیبا و جالب است یعنی ایران و ایرانی سربلند برای ما خیلی با اهمیت است.
ارسال نظر