پرچمهای پدران ما
محصول: ۲۰۰۶
بعد از ظهر بیست و سوم سال ۱۹۵۴ بود که جو روزنتال، عکاس آسوشیتدپرس، در حالی که در بالای کوه سوریباشی در ایوجیما ایستاده بود، دوربینش را بالا برد و بدون نگاه کردن به منظرهیاب، مشهورترین عکس جنگ جهانی دوم را ثبت کرد. نیروهای آمریکایی چهار روز زودتر در منطقه فرودآمده بودند و وقتی سربازان مهاجم، کوهستان را محاصره کرده و در دست گرفتند، پنج نفر از افراد نیروی دریایی و یک نفر پزشکیار کشتی، پرچم آمریکا را روی یک لوله سنگین آب نصب کردند و سپس لوله را در زمین قرار دادند و شروع به عمود کردن آن نمودند.
کارگردان: کلینت ایستوود
محصول: ۲۰۰۶
بعد از ظهر بیست و سوم سال ۱۹۵۴ بود که جو روزنتال، عکاس آسوشیتدپرس، در حالی که در بالای کوه سوریباشی در ایوجیما ایستاده بود، دوربینش را بالا برد و بدون نگاه کردن به منظرهیاب، مشهورترین عکس جنگ جهانی دوم را ثبت کرد. نیروهای آمریکایی چهار روز زودتر در منطقه فرودآمده بودند و وقتی سربازان مهاجم، کوهستان را محاصره کرده و در دست گرفتند، پنج نفر از افراد نیروی دریایی و یک نفر پزشکیار کشتی، پرچم آمریکا را روی یک لوله سنگین آب نصب کردند و سپس لوله را در زمین قرار دادند و شروع به عمود کردن آن نمودند. عکسی که به صورت ناگهانی گرفته شده شاهکارهای تصادفی با ساختاری کلاسیک است، خط موربی از میله پرچم که توسط دستهای مردان به جلو و عقب هدایت میشود و در قسمت پایه، توسط تفنگداران آماده حرکت که در گوشه سمت راست عکس هستند، تنظیم میشود.
هیچ کدام از چهرهها قابل تشخیص نیست و پیکرهها انگار که برنزی هستند. به نظر میرسد که مجسمهسازی با سلیقه تاریخنگارانه، خواسته با ساخت آن اشارهای نامحسوس به تصویری روحانی و شکوهی میهن پرستانه داشته باشد.در زمانی بیشتر از یک روز، عکس در صفحه اول تمامی روزنامههای اصلی ایالت متحده چاپ میشود و به تمثیلی از تلاش حاکم در جنگ بدل میگردد. به هر حال، دو جنبه از این رویداد قابل توجه است که تعداد اندکی از مردم در خانهها از آن خبر داشتند، اول اینکه، پرچم دیگری در همان روز، چند ساعتی زودتر برافراشته شده بود که همینطور که داستان جلو میرود، به درخواست منشی نیروی دریایی که آن را به عنوان یادگاری مطالبه میکند پایین آورده میشود. دوم اینکه جنگ به خاطر خونخواهی سه نفر از شش نفر مذکور، برای چند ماه بیشتر ادامه یافت. (این در حالی بود که در مجموع هفتهزار آمریکایی در جنگ نابود شدند).
پس از اتمام جنگ، باقیمانده پرچم افرازان، جان برادلی، رنه گاگنون و ایرا هیز به خانه فرا خوانده شدند و در سراسر کشور به عنوان قهرمانان ملی در یک تور ۱۴میلیارد دلاری مربوط به جنگاوران ملی شرکت می کنند. این سه مرد معمولی که از مرگ دوستانشان به شدت آزرده بودند، بازیگران اصلی رزمنامه طعنهآمیز کلینت ایستوود (پرچمهای پدران ما) هستند که با حالات مختلفی از غرور، تهوع و حس گناه با نقشهای اجتماعی خود مواجه میشوند و سپس وقتی که انجام وظیفهشان به اتمام رسیده و دیگر هیچ مورد استفادهای در ارتش ندارند کنار گذاشته میشوند.
جان برادلی که پزشکیار سوریباچی است و پسری دارد که پس از مرگش در سال ۱۹۹۴، در کنار رانپاور (نویسنده) مشغول بازسازی حادثه و عواقب پس از آن در کتابی میشود که عنوان پرفروشترین کتاب سال ۲۰۰۰ را از آن خود میکند.ویلیام برایلز جونیور و پل هگیز، کتاب را برای تبدیل به فیلم آماده میکنند و بین سه خط روایی داستان، تعادل برقرار میسازند. «پرچمهای پدران ما» فیلمی کامل، تکاندهنده و با این همه غریب است. اثری است که به منظور جستوجوی حقیقت ساخته شده هر چند که ماده خام پنهان زیادی برای افشای حقیقت در دست ندارد.
با اینکه عمل پرچمافرازی میتوانست به نمایشی تکراری بدل شود ولی این اتفاق در فیلم نیفتاده و نویسنده خود را از چنگال ابتذال و تکرار میرهاند.
فیلم اگرچه از توانایی بالایی در برخورد با تماشاگر و ارتباط با او برخوردار است اما در انتها، نتیجه احساسی درخوری بر او نمیگذارد.
قدرت فیلم «پرچمها» در منظره محزون و تیره جنگ نهفته است که قسمت اعظم آن در نوار ساحلی ایسلند، جایی که شن سیاه، همان نمای ویرانشده زمینهای مخروبه ایوجیما را دارد، گرفته شده.
ایتوود و فیلمبردارش تام استرن (Tom Stern) از هیچ رنگی به جز رنگ قرمز تیره لکهخون استفاده نکردهاند و بقیه رنگها را حذف کردهاند. آثار همانندی شبیه این اثر وجود دارد، مثلا داستانی که اسپیلبرگ در فیلم نجات سرجوخه رایان درباره جنگ نقل میکند، اما ایستوود علاوه بر این، به نمایش تنهایی و انزوای مردی ایستاده در زیر نور خورشید میپردازد که ناگهان توسط آتش خمپارهای از دور دست تکهپاره میشود، مرگ، کاملا قراردادی میرسد، بدون پاداشها و مجازاتهای متظاهرانهای که در فیلمهای جنگی قدیمی زیاد به چشم میخورد. در نهایت، یک سرباز به سادگی میمیرد یا نمیمیرد.
در میان شخصیتها، برادلی رایان فیلیپ از همه معقولتر و نیز شجاعتر درآمده و هیز آدام بیچ احساساتیترین و جنگزدهترین. ایستوود در ادامه این فیلم، سال دیگر فیلمی به نام نامههایی از ایوجیما نمایش خواهد داد که در آن داستانی از منازعات جنگی اما این بار از دید ژاپنیها نقل خواهد کرد.
بر عکس آمریکاییها که توقع داشتند سالم از جنگ به خانههایشان بازگردند، ژاپنیها فرمان گرفته بودند که در آن کشته شوند. در «پرچمها» حالتی از پشیمانی هوشیارانه وجود دارد و در «نامهها» این حالت فقط میتواند به وقف کردن افراطی خویشتن تعبیر شود.
ارسال نظر