تهدید نفت، شاید جدی - ۲۳ آذر ۸۵

بخش پایانی

شهیر شهید ثالث

کابینه بوش زمانی که دولت را از کلینتون تحویل گرفت ٢٠٠میلیارد دلار مازاد در بودجه آمریکا دیده می‌شد. دو بار کاهش مالیات‌ها که عمدتا به قشر یک درصدی جامعه آمریکا کمک می‌کرد، دو جنگ بزرگ و پرهزینه و رکود اقتصادی کسری بودجه‌ای معادل ٥٦٨میلیارد دلار را در سال ٢٠٠٤ برای آمریکا به بار آورد. بدهی دولت به بالای ٧تریلیون (یعنی ۷هزار میلیارد) دلار و مجموع تعهدات دولت به مرز ١٣تریلیون دلار رسیده است. بدهی کل جامعه آمریکا (بدهی افراد+ دولت) از ٣٠تریلیون دلار به ٤٣تریلیون ظرف یک‌سال افزایش پیدا کرد. ترجمه این ارقام این است که هر کارگر و کارمند تمام وقت آمریکایی ٣٥٠هزار دلار بدهی در دفترچه حساب خود دارد. اما درآمد متوسط٤٢هزار دلار در سال چگونه او خواهد توانست زیر بار این صورت حساب قد راست کند؟ خدا می‌داند. نظریه خوشبینانه این است که ممکن است درآمد جوابگو نباشد ولی دارایی چطور؟ آمریکایی‌ها آنقدر دارایی دارند که جوابگوی این ٤٣تریلیون باشند؟ جواب به این قسمت را بشنوید از آقای دیوید. ام. واکر(David M. Walker) «ذیحساب عموم» (معاون رییس دیوان‌عالی محاسبات) آمریکا:

«٤٣تریلیون دلار عبارت است از ٩٠درصد مجموع دارایی‌های انباشته‌شده تمام آمریکاییان. بنابراین به لحاظ تئوریک اگر تمامی دارایی‌های فرد فرد آمریکاییان ضبط شود قادر خواهند بود که از عهده تعهدات خود برآیند.»

اما و هزار اما. اولا این فرض از آن فرض‌های موکول به محال است، ثانیا این تعهدات لحظه به لحظه رو به افزایش‌اند و زمانی که شما این مقاله را تمام کنید حدودا صد میلیون دلار دیگر تنها به بدهی‌های دولت آمریکا افزوده شده است.

«قله رسیدن نفت» (Oil Peaking) اصطلاحی است که این روزها در تمام محافل و مجامع اقتصادی ورد زبان‌ها شده است. آیا تولید نفت در کل جهان به حداکثر ظرفیت خود رسیده است؟

ماتیو سیمونز (Mattew Simmons) از مشاوران انرژی تیم بوش- چنی (Bush-Cheney) و صاحب شرکت سرمایه‌گذاری سیمونز‌ اند کو

(Simmons and. Co) که یکی از کمپانی‌های معتبر در زمینه سرمایه‌گذاری بر روی «منابع انرژی» است می‌گوید: «فکر می‌کنم ما از نقطه حداکثر تولید گذشته‌ایم.»

به عبارت دیگر سیر نزولی تولید آغاز شده است. او می‌گوید: «اگر عربستان چه برحسب تصادف و یا غیر از آن به‌دلیل سرعت بیش از حد تولید، حوزه‌های نفتی خود را آسیب رسانده باشد ما قطعا نقطه «قله رسیدن نفت» را پشت‌سر گذاشته‌ایم. ایران که به‌طور قطع از روزگار حداکثر خود فاصله گرفته است. هیچ راهی بر روی کره ارض وجود ندارد که ایران بتواند دوباره به ظرفیت ٦‌میلیون بشکه در روز بازگردد.»

عبارت فنی «آسیب رساندن به حوزه‌های نفتی» به این معنی است که اگر نفت با سرعتی بی‌رویه از دل زمین بیرون کشیده شود وضعیت زمین‌شناسی حوزه‌های نفتی به شکلی تغییر می‌کند که گاه ممکن است تا ٨٠درصد ذخیره نفت در زیر خاک بماند و غیرقابل بیرون کشیدن شود.

ببینید چه بر سر ذخائر حوزه آغاجاری آمد. در دهه ١٩٧٠ آغاجاری روزانه یک‌میلیون بشکه نفت را از خود بیرون می‌داد. نتیجه اینکه امروز ٢٠٠٠٠٠ بشکه در روز ظرفیت این حوزه نفتی است و با تزریق گاز طبیعی از طریق یک لوله ٧٢اینچی و با هزینه ٢میلیارد دلار می‌خواهند این ظرفیت را به ٣٠٠٠٠٠ بشکه افزایش دهند. به همین گونه بود که کمپانی «شل» در سال ٢٠٠٤ اعلام کرد ٢٠درصد از کل منابع نفت خود را از دست داده است. گزارشی که در سال ١٩٧٤ توسط کمیته‌ای در سنای آمریکا تهیه شد و حاوی ١٤٠٠صفحه بررسی و آنالیزبود قاطعا پیشنهاد می‌کرد تولید عربستان در سطح ٤‌میلیون بشکه در روز باید باقی بماند والا خطر آسیب رساندن به حوزه‌های نفتی وجود دارد و امروز عربستان ٩میلیون بشکه در روز تولید می‌کند آیا این وضعیت می‌تواند ادامه یابد؟ کمپانی «شل» در دهه ١٩٧٠ اعلام کرد، قابلیت این را دارد که بین ٢٠ تا ٢٥میلیون بشکه در روز تولید کند سپس در ١٩٧٨ اعلام کردند ١٢میلیون و امروز به‌نظر می‌رسد ٨/٩میلیون حداکثری است که «شل» می‌تواند روانه بازار کند. اما سوال این است پس تکلیف اکتشافات جدید چه می‌شود؟ سوال خوبی است. در برابر هر شش بشکه نفتی که مصرف می‌شود تنها یک بشکه کشف می‌شود. سال ١٩٦٤ بالاترین میزان اکتشاف بود تا اینکه در سال ٢٠٠٣ تعداد منابع کشف شده بالای ٥٠٠میلیون بشکه به صفر رسید.

اما بحثی که این روزها داغ است «قیرشن» (Tar Sands)‌های موجود در ایالت آلبرتا کاناد است. بزرگ‌ترین مخزن نفتی جهان پس از عربستان سعودی به ظرفیت ١٧٤میلیارد بشکه. (عربستان با ٢٦٠میلیارد بشکه ذخیره نفت مقام اول را در جهان دارا است). هم‌اکنون با همکاری «شوران تگزاکو»، «شل»، «اکسون موبیل»، «پتروکانادا» و «سانکورانرجی» (Suncor Energy) حدود یک میلیون بشکه در روز نفت از «قیرشن»های کانادا به‌دست می‌آید. انتظار می‌رود این میزان به ٢میلیون بشکه در روز در سال ٢٠١٠ و به ٣میلیون بشکه در سال ٢٠٢٠ افزایش یابد.

خوب، ظاهرا وضع آنقدرها هم بد نیست. بسیاری در محافل نفتی از وجود «قیرشن» موجود در کانادا ابراز رضایت می‌کنند و حتی آن را از نظر امنیتی بسیار برای آمریکا حائز اهمیت می‌دانند. و باز هم هزار اما...........

متاسفانه هزینه تهیه نفت از این طریق بسیار سنگین است. برای اینکه نفت سنگین «بیتو من» (Bitumen) را از این شن‌های آغشته به قیر تهیه کنیم برای هر بشکه نفت باید ١٥دلار هزینه کنیم. در حالی که برای نفت معمولی هزینه در حدود ٢دلار در هر بشکه است.

اضافه کنید بر این مطلب هزینه پالایش کردن نفت سنگین را که به مراتب بالاتر از نفت سبک است. خلاصه اینکه هزینه تولید هر بشکه از این نوع نفت بین ١٠ تا ١٥برابر نفت معمولی است. اما مدافعان طرح تهیه نفت از «قیرشن» می‌گویند، وقتی قیمت نفت به بشکه‌ای ٥٠ و ٦٠دلار رسیده باشد دیگر چه باک. بشکه‌ای ٢٠دلار هزینه حتی بالاتر هم مساله‌ای نیست و نیز می‌گویند هر چقدر قیمت نفت بالاتر رود این نوع نفت اقتصادی‌تر می‌شود. باید توجه داشت که برای تهیه دو بشکه نفت سنگین باید انرژی معادل یک بشکه نفت سبک صرف شود. (این می‌تواند به شکل گاز طبیعی هم باشد که برای جوشاندن و گرم کردن قیرشن به‌کار می‌رود که بتواند قیر را و نفت سنگین را از شن جدا کند). بنابراین نفس تهیه این نوع نفت خود به کاهش ذخایر نفتی و یا انرژی کمک می‌کند و طبیعی است که هر چه قیمت نفت (ومآلا گاز طبیعی و انرژی) بالا رود این نوع نفت نیز هزینه بیشتری جهت تولید در بر خواهد داشت.

پیش‌بینی می‌شود به‌خاطر اهمیت یافتن مسائل محیط‌زیست استفاده از گاز طبیعی در سال‌های آینده طرفداران بیشتری پیدا کند و نتیجتا قیمت گاز از نفت (با انرژی معادل) سبقت بگیرد و این خود باز به گران‌تر شدن نفت تولیدی از «قیرشن» کمک می‌کند.

برای انتقال این نوع نفت از طریق خط لوله از آن رو که سنگین است باید انرژی بیشتری مصرف کرد تا آن را گرم نمود و این هم باید در صورت هزینه‌ها منظور شود. مطلب دیگر این است که میزان گازهایی که به پدیده «اثر گلخانه‌ای»

(Greenhouse effect) و دامن زدن به پدیده گرم شدن کره زمین کمک می‌کنند برای تولید این نوع نفت بین ٥ تا ١٠برابر نفت معمولی است. حالا باید فکری برای این امر کرد زیرا کانادا از امضا‌کنندگان پیمان کیوتو است (Kyoto Protocol) .

برای رسیدن به این نوع نفت صدها هزار هکتار منابع طبیعی، جنگل و حیات وحش باید نابود گردد. آب یکی از مواد اصلی است که در حجم عظیمی در این پروسه به‌کار می‌رود. آب خروجی از این پروسه حاوی نفت و فنول (Phenol) است که به‌طور فوق تصوری آلوده است و زمین و آب را در سطح وسیعی آلوده می‌کند. مواد سمی و سرطان‌زای ناشی از این پروسه آلودگی قابل‌توجهی را در هوای منطقه به‌وجود می‌آورند.

گاز طبیعی تکیه‌گاه تولید این نوع نفت است. گاز آلبرتا در سال‌های آینده رو به نقصان خواهد گذاشت و با گسترش تولید نفت از «قیرشن» باید به فکر منابع جدید انرژی بود.

و بالاخره اینکه درست است که تا سال ٢٠٢٠ بر اثر زحمات و کوشش بسیار کمپانی‌های نفتی و نیز تخریب جنگل و طبیعت و آلوده کردن جهان تولید نفت از «قیرشن» به ٣‌میلیون بشکه در روز خواهد رسید و در عوض مصرف از ٨٤میلیون بشکه امروز به ١٢٠میلیون بشکه در آن سال خواهد رسید ولی آیا درد اصلی درمان خواهد شد؟

آیا واقعا به «قله رسیدن تولید» (Oil Peaking) تنها زاییده بدگمانی و بدبینی است؟

چه چیز بهتر از رفتار غول‌های نفتی می‌تواند آینده «نفت» را برای ما ترسیم کند؟

مقاله‌ای در «تکنولوژی ریویو» (Technology Review) وابسته به «انستیتوی ماساچوست» (MIT) چنین می‌گوید:

«بهترین معیار نه حرف و سخن بلکه عمل شرکت‌های نفتی است برای اینکه آینده را درک کنیم. قیمت نفت خام در مقایسه با سال ٢٠٠١ دو برابر شده است اما شرکت‌های نفتی بودجه اکتشاف حوزه‌های جدید را تنها درصد اندکی افزایش داده‌اند. پالایشگاه‌های آمریکا با ظرفیت حداکثر مشغول به‌کارند ولی از سال ١٩٧٦ حتی یک پالایشگاه جدید ساخته نشده است. تانکرهای نفت‌کش همواره به‌طور کامل رزرو شده‌اند اما تانکرهای قدیمی که بازنشسته می‌شوند کمتر جایگزین می‌گردند.»

این بی‌میلی کمپانی‌های سیری‌ناپذیر نفتی از چیست؟ از اینکه امیدی به آینده ندارند؟ از سوی دیگر ادغام پی‌در پی ‌غول‌های نفتی در یکدیگر از چیست؟ با بالارفتن قیمت نفت این ادغام‌ها پرهزینه و بسیار گران تمام می‌شود با این همه چرا به یک‌باره این ادغام‌ها (Mergers) سرعت گرفته است؟ آیا می‌خواهند زمان باقی مانده را با سود حداکثر سپری کنند؟

به ادغام‌های اخیر نگاه کنید:

BP و Amoco دسامبر١٩٩٨

BP-Amoco و Arco اپریل ١٩٩٩

Exxon و Mobil دسامبر١٩٩٩

Chevron و Texaco اکتبر ٢٠٠٠

Phillips و Conoco نوامبر ٢٠٠١

Shell، Penzoil-Quaker را خریداری می‌کند سپتامبر٢٠٠٢

آنالیست‌ها پیش‌بینی می‌کنندBP-Amoco و Shell در یکدیگر ادغام شوند جولای ٢٠٠٤

Cevron - Texaco و Unocal اپریل ٢٠٠٥

دولت آمریکا در این زمینه چگونه می‌اندیشد؟ به اینکه به قله تولید نفت در جهان رسیده‌ایم اعتقادی دارد؟

دیک چنی در سال ١٩٩٩ زمانی که مدیرکل (Chairman) یکی از پرقدرت‌ترین کمپانی‌های کشف و حفاری و استخراج نفت یعنی «هالیبرتن» (Halliburton) بود در سخنرانی در انستیتوی نفت لندن (London Institute of Petroleum) گفت که «مصرف نفت در جهان هر ساله دو درصد افزایش می‌یابد در حالی که خیلی محتاطانه اگر صحبت کنیم تولید سه‌درصد کاهش خواهد داشت. به این ترتیب در سال ٢٠١٠ روزانه به ٥٠میلیون بشکه نفت بیشتر احتیاج خواهیم داشت.»

خوب، برداشت ما از حرف «چنی» چه چیز غیر از این می‌تواند باشد که به گمان وی حتی در سال ١٩٩٩ جهان به حداکثر تولید رسیده است و سیر نزولی با نرخ سه‌درصد در سال آغاز گردیده است و پرزیدنت بوش در ماه مه ‌سال ٢٠٠١ می‌گوید:«چیزی که مردم باید به صدای بلند و به‌طور وضوح بشنوند این است که منابع انرژی در آمریکا در حال اتمام است.»

«ماتیو سیمونز» که قبلا ذکری از او رفت را به یاد دارید.

وی در کنفرانسی در برلین که با نام «قله نفت» تشکیل شده قیمت واقع‌بینانه نفت را ١٨٢دلار برای هر بشکه می‌بیند.

به نظر متخصصان بین ٢٥ تا ٥٠ سال وقت لازم است که انرژی جایگزین نفت پیدا شود و در مقیاس صنعتی به‌طور گسترده شروع به کار کند. اما در عمل هرگاه محقق شود که به «قله تولید» رسیده‌ایم ٢٥ تا ٥٠روز بیشتر وقت نیست. با فرا رسیدن آن لحظه «معامله‌گران» (Traders) وال استریت به سرعت پیشنهاد خرید ٢٠٠دلار برای هر بشکه را می‌دهند زیرا که دیگر معلوم است که کمبود نفت دائمی و رو به افزایش است. قیمت بنزین بلافاصله مرز گالنی ١٠دلار را پشت سر می‌گذارد و این است آنچه که اتفاق می‌افتد.

«صنعت حمل‌ونقل و کامیون‌داری در هم می‌شکند. واردات و توزیع مواد غذایی و مواد مصرفی یک‌باره از حرکت باز می‌ایستد. خشونت و هرج‌ومرج در ابتدا توسط پلیس و ارتش سرکوب می‌شود ولی وسعت آن باعث می‌گردد که سازمان آنان نیز از هم می‌پاشد. ظرف چند روز مردم از پرداخت صورت حساب آب و برق و گاز سرباز می‌زنند و کمپانی‌ها یکی بعد از دیگری فرو می‌ریزند. مردم برای به دست آوردن چیزی برای خوردن و آبی برای آشامیدن دست به هر خطری می‌زنند ولی راه نجاتی نیست. و بالاخره مرگ انسان‌ها در کشورهای صنعتی که زودتر از کشورهای توسعه نیافته در تیررس قرارگرفته‌اند آغاز می‌شود.»

فکر می‌کنید این جملات نظرات تخیلی نویسنده این سطور است؟ بهتر است تجدید‌نظر کنید. این بخشی از مقاله «بولتن انرژی» (Energy Bultin) است که در ٢٠ دسامبر٢٠٠٤ منتشر گردید. ممکن است سوال شود پس چطور این همه در رسانه‌های آمریکایی انعکاسی ندارد. واضح است، در غیاب یک راه حل مشخص به سرعت این «خانه ورق‌ها» (House of Cards) فرو خواهد ریخت.

گاهی‌اوقات تصور می‌شود که اعمال و رفتار دولت آمریکا آنچنان غیرعادی است که گویا فردایی وجود ندارد. برداشتن پول از حساب تامین اجتماعی، به راه انداختن دو جنگ بزرگ طی یک دوره ریاست‌جمهوری و فرو بردن کشور در بزرگ‌ترین بحران مالی تاریخ آمریکا، غرور و یکه‌تازی و قرارگرفتن در برابر اروپا و... اما شاید واقعا فردایی برای آمریکا وجود ندارد.