آنانی که فقر را برکندند

بخش پایانی

جفری ساکس

مترجم: لیلی نوربخش

نگاهی به توسعه اقتصادی در بنگلادش، هند و چین عکس: برنده جایزه پولیتزر در سال ۱۹۹۴

بنگلادش: بر نردبان ترقی

با فاصله چند‌هزار مایلی از این توفان کامل فقر در آفریقا، صحنه دیگری از فقر به چشم می‌خورد. در اینجا فقر در حال عقب نشینی است و مبارزه برای بقا به تدریج دارد پیروز می‌شود، گرچه هنوز با خطرات وحشتناک و نیازهای برآورده نشده عظیمی‌روبه‌رو است. این مبارزه در بنگلادش، یکی از پر‌جمعیت‌ترین کشورهای دنیا، در جریان است، با ۱۴۰‌میلیون نفر جمعیت که در دشت‌های سیلخیز میان مصب دو رودخانه براهماپوترا و گنگ که برای رسیدن به اقیانوس هند از میان بنگلادش عبور می‌کنند، واقع شده است.

در سال ۱۹۷۱ بنگلادش طی جنگ استقلال‌طلبانه بر علیه پاکستان زاده شد. در آن سال، دچار قحطی عظیم و اغتشاش شد، به طوری که معروف است یکی از مقامات در وزارت خارجه هنری کیسینجر‌، به آن برچسب «معضل حل‌نشدنی بین‌المللی» زد. امروزه بنگلادش دیگر آن معضل نیست. درآمد سرانه از زمان استقلال تقریبا دو برابر و طول عمر از چهل و چهار به شصت و دو سالگی رسیده است. نرخ مرگ‌ومیر نوزادان ( تعداد کودکانی که در هر یک‌هزار نفر قبل از رسیدن به اولین سال‌ تولد فوت می‌کنند) از ۱۴۵ نفر در سال ۱۹۷۰ به ۴۸ نفر در سال ۲۰۰۲ کاهش یافته است. بنگلادش به ما نشان می‌دهد که حتی در شرایطی که کاملا اوضاع ناامید‌کننده است، در صورت اعمال استراتژی‌های صحیح و نیز در صورت ترکیب درست سرمایه‌گذاری‌ها‌، می‌توان به پیشرفت دست یافت.

معهذا، بنگلادش هنوز از چنگ فقر شدید خلاص نشده است. گرچه از بدترین ویرانی‌های قحطی و بیماری در نسل گذشته جان به در برده، امروز با برخی چالش‌های عمیق روبه‌رو است. چند ماه پس از بازدیدم از ملاوی، یک روز سحرگاه در داکا، در بنگلادش، بیدار و ناظر منظره فوق‌العاده‌ای بودم: هزاران نفر در صف‌های طولانی که از دامنه‌های داکا و از برخی فقیرترین محله‌ها امتداد می‌یافت، پیاده سر‌کار می‌رفتند. وقتی دقیق‌تر شدم، دیدم تقریبا تمام این کارگران دختران جوانی با سن تقریبی بین هیجده تا بیست و پنج سال بودند. اینها کارگران صنعت پوشاک داکا هستند که ماهانه‌میلیون‌ها قطعه پوشاک را برای حمل به ایالات‌متحده و اروپا می‌برند، می‌دوزند و بسته‌بندی می‌کنند.

بخش پوشاک نه تنها به رشد اقتصادی بیش از ۵‌درصد بنگلادش در سال‌های اخیر کمک کرده است، بلکه آگاهی و قدرت زنان را در جامعه‌ای بالا برده است که مدت‌ها بیشرمانه در برابر موقعیت‌های زنان در زندگی مانع ایجاد کرده بود. به عنوان روند عمومی‌تر و برجسته‌تر تغییر سراسر جامعه بنگلادش، این و سایر تغییرات به بنگلادش امکان می‌دهد که طی چند سال آینده در جاده مطمئن رشد اقتصادی درازمدت قرار گیرد. آن مناطق روستایی‌ای که زنان ترک کرده‌اند نیز به سرعت در‌‌حال تغییر است، تاحدی به خاطر پول‌ها و عقایدی که توسط این زنان به جامعه روستایی‌شان برمی‌گردد و تا حدی به خاطر سفرهای روزافزون و مهاجرت‌های موقتی بین مناطق شهری و روستایی است که خانواده‌ها برای تنوع بخشیدن به پایگاه‌های اقتصادی شان بین کشاورزی روستایی و کارخانه‌ها و خدمات شهری انجام می‌دهند.

بنگلادش توانسته است پایش را روی اولین پله نردبان توسعه بگذارد و به توسعه اقتصادی و پیشرفت بهداشت و آموزش دست یابد. این امر تا حدی در نتیجه کوشش‌های قهرمانانه خود بنگلادش بوده است، تا حدی بخاطر قوه ابتکار سازمان‌های غیر‌دولتی ای مثل «بی‌آر‌ای‌سی» و گرامین بانک و تاحدی به واسطه سرمایه‌گذاری‌هایی که، اغلب در مقیاس وسیع، توسط دولت‌های مختلف کمک‌کننده انجام شده و به درستی به بنگلادش به عنوان کشوری نظر کرده‌اند که ارزش توجه، مراقبت و کمک توسعه را دارا است، نه به عنوان کشور چاره‌ناپذیر غیر‌قابل تغییر.

هندوستان: مرکز انقلاب صادرات خدمات

اگر بنگلادش یک پا روی نردبان دارد، هندوستان چندین قدم از نردبان بالا رفته است. خانم جوانی که من به صفحه کامپیوترش در یک مرکز فناوری اطلاعات در چنای خیره شده‌ام، نمونه کاملی از یک کارمند هندوستان جدید است. او بیست و پنج سال دارد و از کالج محلی تربیت معلم فارغ‌التحصیل شده است که پس از دبیرستان دوره دو ساله‌ای را در آنجا طی کرده است. حالا او به عنوان انتقال دهنده اطلاعات برای یک شرکت جدید هندی فناوری اطلاعات (آی‌تی) در پایتخت استان جنوبی تامیل نادو کار می‌کند. چنای مرکز انقلاب آی‌تی هندوستان است که آغاز رشد اقتصادی بی‌سابقه‌ای را در این کشور پهناور با یک‌میلیارد جمعیت دامن می‌زند. انقلاب آی‌تی مشاغلی ایجاد می‌کند که در ملاوی ناشناخته‌اند و در بنگلادش هم هنوز عمدتا نمی‌توان درباره‌اش فکر کرد، اما برای زنان تحصیل کرده هندی به صورت یک اصل درآمده است.

این شرکت توافق بسیار جالبی با بیمارستانی در شیکاگو انجام داده است، به این ترتیب که پزشکان در پایان هر روز کاری چارت‌هایشان را دیکته می‌کنند و توسط ماهواره به عنوان پرونده‌های گویا به هندوستان می‌فرستند. به علت

ده ساعت و نیم اختلاف ساعت، پایان هر روز کاری در شیکاگو آغاز روز دیگری در چنای است. ده‌ها زن جوان که دوره ویژه نسخه‌برداری اطلاعات پزشکی را گذرانده‌اند، وقتی این پرونده‌های گویا دریافت می‌شوند، در حالی که گوشی‌ها به گوششان است، می‌نشینند و با سرعت چارت‌های پزشکی بیمارانی را که حدودا ۱۰هزار مایل فاصله دارند، ماشین می‌کنند. من زمان کوتاهی به این نسخه برداری گوش دادم. کارکنان آنجا، به دلیل دوره‌های فشرده‌ای که گذرانده‌اند و تجربه‌شان، خیلی بهتر از من زبان فنی پزشکی را می‌فهمند. درآمد آنها، بسته به سطح تجربه‌شان، بین ۲۵۰ تا ۵۰۰‌دلار در ماه است، بین یک‌دهم تا یک‌سوم مبلغی که انتقال‌دهنده اطلاعات پزشکی در ایالات‌متحده در‌می‌آورد. درآمد آنها بیش از دو برابر یک کارگر صنعتی کم مهارت و شاید هشت برابر یک کارگر کشاورزی هندی است.

شخصی که این شرکت را تاسیس کرده است، خویشان نزدیکی در ایالات‌متحده دارد که ارتباطات کاری را در آنجا برقرار کرده‌اند. حالا این کسب به سرعت در حال رشد است. از انتقال اطلاعات به نگهداری اطلاعات مالی و به زودی به مشاوره مالی و مشورت دادن به شرکت‌های آمریکایی، همچنین عملیات پشت جبهه اداری یا به زبان فنی جدید در اقتصاد جهانی «بی‌پی‌او»، پیشرفت خواهند کرد. کارکنانش در ساختمان‌های نو کار می‌کنند که مجهز به تسهیلات وسیع اینترنتی متصل به ماهواره است و نیز دارای امکانات ویدئو کنفرانس برای روسای عملیات است که باید با همکارانشان در ایالات‌متحده در تماس مستقیم باشند. آنها به تسهیلات بهداشتی دسترسی دارند. اینها زنانی هستند که مادرانشان، عموما، اولین نفر در خانواده بوده‌اند که باسواد شده‌اند و جاپایی در اقتصاد شهری باز کرده‌اند (شاید در همان کارگاه‌های با شرایط بد خیاط بوده‌اند) و تقریبا بدون شک مادربزرگ‌هایشان دو نسل قبل در اقتصاد روستا‌ها کارگر روستایی بوده‌اند.

پیشرفت و ترقی در جهان بدون آنکه تهدیدی تلقی شود به‌اندازه کافی مشکل است. یکی از طنزهای موقعیت اخیر هندوستان و چین وحشتی است که ایالات‌متحده را گرفته است که موفقیت این دو کشور به هزینه ایالات‌متحده تمام خواهد شد. این نگرانی‌ها اساسا اشتباه و بدتر از آن خطرناکند. اشتباه هستند به خاطر اینکه جمع جبری مبارزه‌ای که در جهان وجود دارد صفر نیست‌ که پیروزی یک کشور به بهای ضرر و شکست دیگری باشد، بلکه یک امکان با جمع جبری مثبت است که پیشرفت تکنولوژی و مهارت‌ها سطح زندگی سراسر جهان را افزایش خواهد داد. کارکنان آی‌تی هندی نه تنها کالا‌ها و خدمات ارزشمندی برای مصرف‌کنندگان آمریکایی فراهم می‌کنند، بلکه پشت پایانه‌هایی با کامپیوترهای دل نشسته‌اند و از نرم‌افزارهای مایکروسافت و ساپ‌، راوترهای سیسکو و ده‌ها قطعه با ارزش فنی که از کشورهای توسعه یافته وارد شده، استفاده می‌کنند. به موازات رشد اقتصادی هندوستان، مصرف‌کنندگان آن کشور نیاز بیشتری به انواع کالاها و خدمات آمریکایی و اروپایی برای منازل و کسب‌و‌کارشان خواهند داشت.

چین: رشد فراوانی و وفور

پس از بازدید مجددی از هندوستان، به پکن در چین سفر کردم، جایی که توسعه اقتصادی با سرعت کامل پیش می‌رود. پکن نه تنها به مرکز عمده جهان در حال توسعه، بلکه به یکی از مراکز اقتصادی جهان تبدیل شده است. در‌حال‌حاضر شهری در حال رشد و ترقی با ۱۱‌میلیون جمعیت است. درآمد سرانه از ۴هزار‌دلار در سال گذشته است و اقتصاد چین با نرخ رشد بالای ۸‌درصد در سال همچنان رو به ترقی است.

در یک شب به خصوص، میهمان دو زوج جوان، به معنای واقعی کلمه متخصصان جوان شهری، بودم که مرا به یکی از بهترین مراکز شبانه شهر دعوت کردند. در حالی که در صحنه اپرای دونفره، به نوعی اجرای اپرای انقلابی دوران مائو، برای سالنی مملو از مدیران تجاری جوان در لباس‌های شیک اجرا می‌شد، سعی می‌کردم به صحبت آنها گوش دهم. تلفن‌همراه این بازرگانان جوان، از زن و مرد که روی هر میز یک یا حداقل نیم دوجین بود، منتظر زنگ از طرف مشتریان یا دفاتر کارشان بود. درحالی که از گوشه چشمم به اپرا نگاه می‌کردم، میزبانانم تلفن‌های همراه جدیدی را که اخیرا خریده بودند نشانم دادند که در ضمن دوربین دیجیتالی هم بود. با فرستادن عکس من از یک تلفن به تلفن دیگر طرز کارشان را به من نشان دادند. این وسیله جدیدی بود که من در کشور خودم هنوز به آن برنخورده بودم.

اگر در لندن یا نیویورک یا پاریس یا توکیو بودم آنقدر متعجب نمی‌شدم، اما من در کشوری بودم که بیست و پنج سال پیش تازه داشت از هرج و مرج انقلاب فرهنگی و سال‌ها آشوب تحت رهبری مائوتسه تونگ خلاص می‌شد. ظرف فقط یک نسل، چین به یکی از مهم‌ترین قدرت‌های اقتصادی و تجاری جهان تبدیل شده است.

این مردان و زنان جوان چینی، به واسطه قدرت جهانی شدن، بخت این را دارند که به‌ امکانات فوق‌العاده‌ای دست یابند، دور دنیا سفر کنند و از سایر مزایای سطح زندگی بالا بهره‌مند شوند. پیشرفت بزرگ چین طی بیست و پنج سال نمایانگر این حقیقت است که ظرف دو‌دهه از یک جامعه و اقتصاد کاملا بسته به یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های صادراتی جهان تبدیل شده است. صادرات چین در نتیجه جریان ورود سرمایه‌گذاری و تکنولوژی خارجی در مقیاس وسیع رونق گرفت که پول برای ساخت کارخانجات مدرن و نیز ماشین‌آلات و تکنولوژی لازم برای چرخاندن آنها را به همراه آورد، با ترکیب کارگران چینی نسبتا ارزان که روز‌به‌روز در انواع مهارت‌ها استادی پیدا کردند. نتیجه ‌امر رشد صنایع قابل رقابت یکی پس از دیگری بوده که موجب افزایش صادرات چین از حدود ۲۰‌میلیارد‌ دلار در سال ۱۹۸۰ به حدود ۴۰۰‌میلیارد‌ دلار در سال ۲۰۰۴ شده است.

صعود از نردبان توسعه‌اقتصادی

این چهار تصویر به شدت متفاوت از جهان چه چیز را به ما نشان می‌دهد؟ آنچه به چشم می‌خورد انشعاب غیرقابل تصور بین ثروتمند‌ترین و فقیرترین قسمت‌های جهان با درجه‌بندی‌هایی مابین آنها است. با نگاهی اجمالی نقش اساسی علم و تکنولوژی را در روند توسعه می‌بینیم و پیشرفت توسعه‌ای را حس می‌کنیم که از معیشت کشاورزی به سمت صنعت سبک و شهری شدن در حال حرکت است و به خدمات با تکنولوژی بالا می‌رسد. در ملاوی، ۸۴‌درصد جمعیت در نواحی روستایی زندگی می‌کنند‌، در بنگلادش، ۷۶‌درصد‌، در هندوستان ۷۲‌درصد‌ و در چین ۶۱‌درصد. در ایالات‌متحده‌، در بالاترین سمت طیف توسعه، فقط ۲۰‌درصد جمعیت در روستاها هستند. مشاغل خدماتی در ملاوی زیر ۲۵‌درصد است، درحالی که در ایالات‌متحده از ۷۵‌درصد تشکیل شده است.

اگر توسعه‌اقتصادی را نردبانی فرض کنیم که پله‌های بالایی آن نمایانگر قدم‌هایی به طرف رفاه اقتصادی است، سراسر جهان حدودا یک‌میلیارد نفر، یعنی یک ششم بشریت، مثل مردم ملاوی زندگی می‌کنند: به شدت بیمار، گرسنه یا تهیدست که حتی بتوانند روی اولین پله نردبان توسعه پایی بگذارند. این مردمان «فقیرترین فقرا» یا «شدیدا فقیر» کره‌خاکی هستند. همه آنها در کشورهای در‌حال‌توسعه زندگی می‌کنند (‌در کشورهای ثروتمند هم فقر وجود دارد، اما فقر شدید نیست). البته همه این یک‌میلیارد نفر امروز نمی‌میرند، اما همه‌شان هر روز برای زنده ماندن مبارزه می‌کنند. در صورتی که قربانی خشکسالی یا سیل جدی، یا دچار بیماری وخیم شوند، یا قیمت محصول نقدیشان در بازار جهانی سقوط نماید، نتیجه همه اینها احتمالا رنج بیش از حد و حتی مرگ است. درآمد نقدیشان درحد چند ‌پنی در روز است.

چند پله بالاتر روی نردبان توسعه، بالاترین حد جهان کم‌درآمد است که حدودا ۵/۱میلیارد نفر دیگر با مسائلی مشابه مسائل زنان جوان بنگلادش مواجه هستند. آنها بالای خط معیشت صرف زندگی می‌کنند. گرچه از بقای روزانه شان تقریبا مطمئن هستند برای امرار معاش در شهرها و روستاها به شدت تقلا می‌کنند. مرگ پشت در خانه‌شان نیست، اما مشکل مالی مزمن و نبود وسایل آسایش اساسی مثل آب آشامیدنی مطمئن و مستراح‌های کارآمد جزئی از زندگی روزمره‌شان است. با در نظر گرفتن همه اینها، خیلی فقیرها (حدود یک‌میلیارد نفر) و فقرا (۵/۱میلیارد دیگر) حدود ۴۰‌درصد بشریت را تشکیل می‌دهند.

۵/۲‌میلیارد نفر دیگر، از جمله کارکنان آی‌تی هندی، چند پله بالاترند و دنیای با درآمد متوسط را تشکیل می‌دهند. اینها خانوارهای با درآمد متوسط هستند، اما مطمئنا با استانداردهای کشورهای ثروتمند جزو طبقه متوسط قرار نمی‌گیرند. ممکن است درآمدشان چند هزار‌دلار در سال باشد. اغلبشان در شهرها زندگی می‌کنند. می‌توانند تا حدی وسایل راحتی، حتی لوله‌کشی داخلی، در منزل داشته باشند. می‌توانند موتورسیکلت کوچک و حتی زمانی یک اتومبیل بخرند. به‌ اندازه کافی رخت و لباس دارند و فرزندانشان به مدرسه می‌روند. تغذیه‌شان کافی است و حتی بعضی‌شان به عادت بد جهان ثروتمند یعنی صرف غذاهای ناسالم سریع دچار می‌شوند.

روی پله‌های بالاتر نردبان یک‌میلیارد نفر باقی‌مانده، حدودا یک‌ششم جمعیت جهان، در دنیای با درآمد بالا قرار دارند. این خانوارهای دولتمند شامل حدود یک‌میلیارد نفر از افراد کشورهای ثروتمند هستند، درعین‌حال تعداد رو به ازدیاد مردم مرفهی که در کشورهای با درآمد متوسط زندگی می‌کنند، ده‌ها ‌میلیون نفر افراد با درآمد بالا در شهرهایی مثل شانگهای، سائوپولو یا مکزیکوسیتی، به آنها ملحق می‌شوند. متخصصین جوان پکنی جزو یک ششم جمعیت خوش‌شانس جهان هستند که از وفور نعمت قرن بیست و یکم بهره‌مند می‌شوند.

خبر خوش این است که بیش از نیمی ‌از جهان، از کارگران تولید پوشاک در بنگلادش به بالا، پیشرفت اقتصادی را تجربه می‌کنند. آنها نه تنها جاپایی روی نردبان توسعه دارند، بلکه در واقع در حال بالا رفتن از آن هستند. صعود آنها از روی افزایش درآمدهای شخصی، خرید کالاهایی مثل تلفن‌همراه، تلویزیون و موتورسیکلت مشخص می‌شود. همچنین پیشرفت از موارد تعیین‌کننده رفاه اقتصادی مانند افزایش طول عمر، کاهش نرخ مرگ‌ومیر کودکان، بالا رفتن تحصیلات، افزایش دسترسی به آب و اصول بهداشتی و امثالهم معلوم می‌شود.

بزرگ‌ترین تراژدی دوران ما این است که یک ششم بشریت حتی روی نردبان توسعه هم قرار نگرفته است. تعداد وسیعی از «شدیدا فقیرها» در دام فقر افتاده‌اند و به تنهایی قادر به فرار از محرومیت مادی بیش از حد نیستند. آنها در دام بیماری، انزوای طبیعی، فشارهای آب و هوایی، تنزل محیطی و خود فقر شدید گرفتارند. گر‌چه راه‌حل‌های نجات‌دهنده برای افزایش شانس زنده ماندن آنها وجود دارد، خواه به شکل تکنیک‌های جدید کشاورزی، یا داروهای اساسی، یا پشه بندهایی که سرایت مالاریا را محدود می‌کند، این خانواده‌ها و دولت‌هایشان به سادگی فاقد امکانات مالی‌ای هستند که بتوانند این سرمایه‌گذاری‌های تعیین‌کننده را انجام دهند. فقرای جهان از نردبان توسعه اطلاع دارند: همچون تشنگان بر لب آب از تصاویر وفور نعمت در نیمه دیگر جهان حسرت می‌خورند. اما قادر نیستند اولین جا پا را روی نردبان بیابند و در نتیجه نمی‌توانند خروج از فقر را حتی آغاز نمایند.

این فقرا چه کسانی و کجا هستند؟

تعاریف بسیار و نیز بحث‌های داغی در مورد تعداد دقیق فقرا، محل زندگی شان و اینکه به مرور زمان چگونه تعداد و شرایط اقتصادیشان تغییر می‌کند، وجود دارد. بهتر است از اصولی شروع کنیم که بر آنها توافق داریم و سپس برخی نکات مورد بحث را ذکر کنیم. از نظر تعریف، خوب است بین ۳درجه فقر تفاوت بگذاریم: فقر شدید

(یا مطلق)‌، فقر متوسط و فقر نسبی‌. فقر شدید به این معنی است که خانواده‌ها قادر به برآوردن نیازهای اساسی برای زنده ماندن نباشند. آنها گرسنگی مزمن دارند‌، به‌امکانات پزشکی دسترسی ندارند، فاقد آب آشامیدنی سلامت و تجهیزات بهداشتی هستند، از عهده تعلیم و تربیت بعضی یا همه فرزندان برنمی‌آیند و شاید سرپناه اولیه، سقفی که کلبه را از باران حفاظت نماید، دودکشی که دود را از چراغ خوراک‌پزی براند، را هم ندارند و نیز فاقد اقلام اساسی پوشاک مثل کفش هستند. برخلاف فقر متوسط و فقر نسبی، فقر شدید فقط در کشورهای در‌حال‌توسعه دیده می‌شود. فقر متوسط عموما به شرایط زندگی‌ای اشاره دارد که نیازهای اولیه، گرچه به زحمت، برآورده می‌شود. تفسیر فقر نسبی عموما به سطح درآمد خانواری اطلاق می‌شود که زیر نسبت مشخصی از متوسط درآمد ملی باشد. فقرای نسبی در کشورهای با درآمد بالا به کالاهای فرهنگی، سرگرمی‌ها، تفریحات و امکانات بهداشتی با کیفیت، تعلیم و تربیت و سایر پیش‌شرط‌ها برای حرکت اجتماعی به سمت بالا دسترسی ندارند.

بانک‌جهانی مدت‌ها است که یک استاندارد آماری پیچیده‌ای را جهت تعیین تعداد خیلی فقیرهای سراسر جهان مورد‌استفاده قرار داده است، درآمد یک‌دلار در روز برای هر نفر که با مقیاس قدرت خرید اندازه‌گیری می‌شود. مطابق طبقه‌بندی دیگر بانک جهانی، درآمد بین یک و دو‌دلار در روز، می‌تواند برای فقر متوسط استفاده شود. این سنجش‌ها به طور عمده در محافل تصمیم‌گیری عمومی ‌استفاده می‌شود و اخیرا توسط اقتصاددانان بانک جهانی، شائوهوا چن و مارتین راوالیون مورد ارزیابی قرار گرفت. برآورد آنها برای سال ۲۰۰۱ حدودا ۱/۱‌میلیارد نفر «شدیدا فقیر» بود که نسبت به سال ۱۹۸۱ با ۵/۱‌میلیارد نفر کاهش نشان می‌دهد. دقت ارقام بانک‌جهانی طی بحث‌های داغی مورد‌سوال قرار گرفته است. بانک‌جهانی به بررسی‌های به عمل آمده از خانوارها تکیه می‌کند، درحالی که محققین دیگر روی حساب‌های درآمد ملی تکیه کرده‌اند که روند پیشرفت نسبتا سریع‌تری را در کاهش فقر در آسیا نشان می‌دهد. نباید جزئیات ما را نگه دارند، کافی است گفته شود که شمای کلی در هرصورت درست است: فقر شدید در شرق آسیا، جنوب آسیا و آفریقای مرکزی و جنوبی متمرکز شده است. در آفریقا هم از نظر عدد مطلق و هم به نسبت جمعیت در حال افزایش است، در حالی که در نواحی آسیایی هم از نظر عدد مطلق و هم به نسبت جمعیت در حال کاهش است.

موقعیت‌های بی‌شماری پیش خواهد آمد که درباره وضعیت ویژه فقیرترین فقرا بحث کنیم. آنها عمدتا در نواحی روستایی زندگی می‌کنند، گرچه تعدادشان در شهرها رو به افزایش است. آنها با چالش‌هایی روبه‌رو هستند که در دنیای ثروتمند ناشناخته است، مالاریا، خشکسالی سنگین، فقدان جاده و وسایط نقلیه، فواصل طولانی با بازارهای منطقه‌ای و جهانی، فقدان برق و سوخت‌های مدرن برای پخت و پز، چالش‌هایی که ابتدا فکر را آزار می‌دهند، اما بعدا متوجه می‌شوی که دلگرم‌کننده‌اند، چرا که برای آنها راه‌حل‌های عملی وجود دارد.

چالش نسل ما

سخت‌ترین قسمت توسعه اقتصادی اولین قدمی‌است که بر نردبان گذاشته می‌شود. خانوارها و کشورهایی که در پایین‌ترین لایه‌های توزیع درآمدجهانی، یعنی در فقر شدید، قرار دارند، آنجا گیر کرده‌اند. کشورهایی مثل بنگلادش و هندوستان که بر نردبان توسعه قرار گرفته‌اند، عموما در حال پیشرفت هستند، گرچه راه ناهموار و گاهی اوقات به طرز دردآوری آهسته است. چالش نسل ما این است که به فقیرترین فقرا کمک کنیم تا از بدبختی فقر شدید رهایی یابند و صعود خود را بر نردبان توسعه‌اقتصادی آغاز نمایند. پایان فقر، به این معنی، نه تنها پایان رنج بی‌نهایت بلکه آغاز رشد‌اقتصادی و امید و امنیتی است که توسعه اقتصادی به همراه می‌آورد.

بنابراین، زمانی که من از «پایان فقر» صحبت می‌کنم درباره دو هدف کاملا مرتبط صحبت خواهم کرد. هدف اول پایان دادن به وضعیت ناگوار یک ششم از بشریت است که در فقر شدید به سر می‌برد و هر روز برای زنده ماندن تلاش می‌کند. همه افراد بشر باید از استانداردهای اولیه تغذیه، سلامتی، آب و بهداشت، سرپناه و سایر حداقل نیازها برای زنده‌ماندن، رفاه و مشارکت در اجتماع بهره‌مند باشند. هدف دوم این است که مطمئن شویم تمام جهان فقیر، از جمله آنهایی که در فقر متوسط به سر می‌برند، امکان صعود از نردبان توسعه را دارا هستند. ما، به عنوان جامعه‌جهانی، باید اطمینان حاصل نماییم که قوانین بین‌المللی بازی در مدیریت اقتصادی، آگاهانه یا ناآگاهانه، برای آنهایی که روی پله‌های پایین نردبان هستند، به شکل کمک‌های توسعه ناکافی، موانع حمایتی تجارت، رویه‌های مالی جهانی که بی‌ثباتی به دنبال دارد، قوانین مربوط به مالکیت معنوی که بد طراحی شده‌اند و غیره که مانع صعود کشورهای کم‌درآمد از پله‌های توسعه می‌شود، دام نگسترد.

پایان فقر شدید نزدیک است، در زمان نسل ما، اما فقط در صورتی که از فرصت تاریخی پیش رو استفاده نماییم. همین الان هم یک رشته تعهدات جسورانه عنوان شده که نیمه‌راه رسیدن به هدف است: اهداف توسعه هزاره و هشت هدفی که تمامی‌۱۹۱ کشور عضو سازمان ملل با امضا اعلامیه هزاره سازمان ملل به اتفاق آرا پذیرفته‌اند. اینها اهداف مهمی ‌برای کاهش فقر به نصف تا سال ۲۰۱۵، در مقایسه با خط شروع سال ۱۹۹۰ هستند. این اهداف جسورانه ‌اما عملی هستند، حتی اگر تعدادی از کشورها هنوز در مسیر درست قرار نگرفته باشند. اینها ایستگاه تعیین‌کننده بین راهی برای پایان دادن به فقر شدید تا سال ۲۰۲۵ هستند و کشورهای ثروتمند کرارا قول داده‌اند که از طریق افزایش کمک‌های توسعه و اصلاح قوانین جهانی بازی کشورهای فقیر را برای دستیابی به آنها کمک نمایند.

بنابراین، اینها امکانات اقتصادی دوران ما هستند:

- تا سال ۲۰۱۵ به «اهداف توسعه هزاره» برسیم.

- تا سال ۲۰۲۵ به فقر شدید پایان دهیم.

- مطمئن شویم که قبل از سال ۲۰۲۵ تمام کشورهای فقیر جهان به پیشرفت قابل اطمینانی روی نردبان توسعه اقتصادی دست یافته‌اند.

- به اهداف بالا از طریق کمک مالی نسبتا کم کشورهای ثروتمند دست یابیم، کمک بیشتری از آنچه تاکنون تامین شده، اما در همان حدی که مدت‌ها است وعده داده‌اند. برای مقابله با این چالش‌ها، ابتدا باید بفهمیم چگونه به جایی که هستیم رسیدیم، چرا که در مسیر درک این مطلب راه پیشرفت به جلو را هم خواهیم یافت.