آمریکایی حامی کارگران

ریچارد الی (۱۹۴۳-۱۸۵۴) اقتصاددانی است که نظریه جدیدی خلق نکرد. ولی یکی از مشهورترین مدرسان علم اقتصاد است که در ربع آخر قرن نوزدهم نقش مهمی در تخصصی نمودن اقتصاد در آمریکا ایفا کرد. او در سال ۱۸۵۴ در شمال نیویورک متولد و در سال ۱۸۷۶ از کالج کلمبیا فارغ‌التحصیل شد. در آن زمان البته چیزی به‌نام دوره فوق‌لیسانس اقتصاد در آمریکا وجود نداشت. لذا، الی نیز مثل جان بیتس کلارک تصمیم گرفت مدت چهار سالی را در دانشگاه هایدلبرگ زیر نظر کارل کنیس کار کند که یکی از استادان مشهور مکتب تاریخی به‌شمار می‌آمد. الی در سال ۱۸۸۱ به آمریکا بازگشت و به دانشگاه تازه تاسیس جان هاپکینز پیوست و سریعا کتاب‌هایی چند در باب سوسیالیسم، جنبش‌های کارگری و اصلاحات مالی نوشت که مباحثات زیادی برانگیخت. او در کتاب شاخصی به‌نام گذشته و حال اقتصاد سیاسی که در سال ۱۸۸۴ تالیف کرد، مقایسه هوشمندانه‌ای میان اقتصاد ریکاردو و میل (که او آن را به جز در مورد نظریه تفاوت اجاره ریکاردو به‌کلی مردود می‌دانست) با اقتصاد سیاسی جدید که به وضوح به تعهدهای اخلاقی برای رفاه حال فقرا و استنتاج‌گرایانه از جمع‌آوری اطلاعات پایبند است، انجام داد. الی در سال ۱۸۹۲ به دانشگاه ویسکانسین پیوست و شرکت او در نهضت‌های اصلاح‌طلبی باعث شد که جامعه او را به خاطر تشویق افراد به اعتصاب و سوسیالیسم رد کند. ولی بعد از تحقیقاتی که هیات مدیره دانشگاه در مورد او انجام داد و جریان آن مفصلا به اطلاع عموم رسید، الی را از اتهامات وارده تبرئه کردند و اعلامیه‌ای به نفع آزادی علمی منتشر شد که در تاریخ آموزش عالی آمریکا نقطه عطف برجسته‌ای به‌شمار می‌آید.

چند سالی قبل از این یعنی در سال ۱۸۸۵، الی و دیگر هواخواهان مکتب اقتصاد سیاسی جدید، «انجمن اقتصاددانان آمریکا» را بنیاد نهادند که الی نخستین دبیر آن بود. این انجمن ابتدا، مثل «اتحادیه سیاست اجتماعی» که در آلمان تشکیل شده بود، کمتر تخصصی بود و بیشتر به عنوان وسیله‌ای بود که به ارتقای نقش اجتماعی اقتصاددانان توجه داشت. اما وقتی در سال ۱۸۹۲ الی از دبیری این انجمن استعفا داد، این انجمن موضع بی‌طرفی اتخاذ کرد و تقریبا همه اقتصاددانان آمریکا را دربرگرفت. اگرچه الی از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲ رییس انجمن اقتصاددانان آمریکا بود، ولی فعالیت بعدی او منحصر شد به ایالت ویسکانسین، او در تشکیلات مذهبی از جمله «اتحادیه اجتماعی مسیحیت»، نقش فعالی به‌عهده گرفت و کتاب‌های مقدماتی مشهوری از جمله مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی (۱۸۸۹) و رئوس علم اقتصاد (۱۸۹۳) نوشت که همگی نشان از آن دارند که اقتصاد سیاسی جدید، با نظرات اجتماعی و سیاسی مسیحیان روشن‌بین سنخیتی ندارد. الی در دانشگاه ویسکانسین جمعی از شاگردان سابق خود ازجمله، کومونز، فردریک ترنر و ادوارد راس را گرد آورده بود که همگی بعدها برای خود اقتصاددان، تاریخ‌شناس و جامعه‌شناس به‌نامی شدند. الی سپس مدتی با دولت ایالتی ویسکانسین که تحت فرمانداری رابرت لافولت اداره می‌شد، کار کرد.

دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی و تاریخ که الی در آن کار می‌کرد، به تدریج و به‌خاطر تحقیقاتی که روی قوانین کارگری، اقتصاد زمین و قیمت‌گذاری تسهیلات عمومی انجام داده بود، آوازه بین‌المللی یافت که تا امروز نیز حفظ شده است، الی در ۸۴ سالگی زندگینامه‌ای نوشته است که زمین زیر پای ما نام دارد و شخصیتی با ۶۰ جلد کتاب و صدها مقاله را توصیف می‌کند. او پنج سال بعد، یعنی در ۱۹۴۳، درگذشت.

تولید جمعی می‌تواند رفاه را حداکثر کند!

انریکو بارون (۱۹۲۴-۱۸۵۹) ریاضیدان و اقتصاددان ایتالیایی در ابتدای جوانی، یعنی از سال ۱۸۹۴ تا ۱۹۰۷، به عنوان استاد علوم نظامی در دانشگاه جنگ شهر تورین تدریس می‌کرد. لیکن بعدا، یعنی از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۴ در مقام استاد اقتصاد در دانشگاه علوم اقتصادی شهر رم مشغول به‌کار شد. لذا، آثار و نوشته‌های او هم در زمینه نظامی و هم در زمینه اقتصاد است. بارون که دوست و مرید لئون والراس بود، نقش مهمی در بسط نظریه کارآیی نهایی و متقاعد کردن والراس به اینکه این نظریه می‌تواند به صورت بخشی از نظریه تعادل عمومی درآید، ایفا کرد. والراس بر این باور بود که رقابت کامل باعث می‌شود تا قیمت کالا با هزینه تولید آن برابر شود به نحوی که تلاش کارفرمایان برای به حداکثر رساندن سود خود، در نهایت ثمری نخواهد داشت. از سوی دیگر، وقتی عوامل تولید قابل تغییر بوده و شرایط فنی، آنها را ثابت نکرده است، تمایل به حداقل کردن هزینه‌ها باعث خواهد شد که به‌کارگیری عوامل تولید، مثلا نیروی کار، تا آنجا صورت بگیرد که ارزش تولید کالای نهایی او مساوی با قیمت کالا شود. این سوال مطرح بود که آیا مطابق اصل کارآیی نهایی، پرداخت به عوامل تولید درست مساوی هزینه کالا است، به‌طوری که سود باقیمانده صفر است؟ والراس در ابتدا تصور می‌کرد که سود صفر با پرداخت به عوامل تولید براساس ارزش تولید آخرین واحد تولید شده توسط آنان مغایرت دارد و لذا مفهوم جانشینی عوامل تولید را مردود می‌دانست. لیکن بارون طی نامه‌ای به او متذکر شد که حداکثر کردن سود در عین‌حال، به معنای حداقل کردن هزینه‌ها نیز هست و این دقیقا هنگامی روی می‌دهد که نسبت عوامل مورد استفاده در تولید قابل تغییر باشد. در این صورت است که پرداخت به عوامل تولید از یک سو توابع تقاضا و از سوی دیگر توابع عرضه را مشخص می‌کنند. والراس استدلال او را پذیرفت و در چاپ سوم کتاب مبانی اقتصاد محض نظریه مطلوبیت نهایی را بدون قید و شرط مورد تایید قرار داد.لیکن سهم مهم بارون در اقتصاد، مربوط به مطالعه‌ای است که تحت آن نشان می‌دهد که تولید جمعی نیز ممکن است با استفاده از «قیمت‌های سایه» تعادل رقابت کامل را ایجاد کند. این مطالعه به‌دنبال تلاش ناموفق والراس برای اینکه نشان دهد رقابت کامل رفاه اقتصادی را به حداکثر می‌رساند، صورت گرفت. بارون می‌خواست بررسی کند که آیا این امر موقوف است به این نظام که نظام مالکیت خصوصی برقرار باشد یا خیر. او می‌گفت که تعادل رقابت کامل لااقل مستلزم دو شرط است. حداقل بودن هزینه تولید و برابر بودن قیمت با هزینه تولید. از نظر او این دو شرط به‌نوبه خود، رفاه را به حداکثر می‌رساند و چنانچه این دو شرط تامین نشود، تولید کاهش خواهد یافت و لااقل یکی از افراد جامعه وضع نامساعدتری پیدا خواهد کرد.

بارون ملاحظه کرده بود که در تولید جمعی نیز از طریق آزمون و خطا می‌توان قیمت‌ها و مزدها را چنان تعیین کرد که شرایط رقابت کامل ایجاد شود. نکته حائز اهمیت در این بحث البته این است که بدین‌ترتیب می‌شود نشان داد که در اقتصاد سوسیالیستی نیز می‌توان، لااقل به‌لحاظ نظری، همان نتایج اقتصاد سرمایه‌داری را به‌دست آورد. این بدان معنا نیست که بارون طرفدار اقتصاد سوسیالیستی بود، بلکه او صرفا نتایج بررسی‌های خود را عنوان می‌کرد. نظرات بارون در هنگام انتشار، توجه زیادی را جلب نکرد.

لیکن در دهه ۱۹۳۰ که مباحثات مربوط به مقایسه نظام‌ها گرم بود، اقتصاددانان دریافتند که نظرات بارون در دو دهه پیش در مورد اقتصاد سوسیالیستی کم‌وبیش همان‌هایی است که در آن دوره به‌نام اسکار لانگه به‌ثبت رسیده بود.