روشنفکری و تکنوکراسی در ایران معاصر
متن سخنرانی دکتر محمد طبیبیان، در انجمن اقتصاددانان ایران
بخش پایانی
اگر ما به اینگونه از روشنفکران ایرانی بگوییم که اخلاق مورد نظرشما کدام است؟ و پیشنهاد کنیم که اخلاقهای متعالی دینی و اخلاقهای والای انسانی پیشکش، بیایید راجع به اخلاق انسانی معمولی فکر کنیم، پاسخی ندارند.
در این خصوص نوعی اخلاق کانتی ضابطه خوبی است که میگوید من باید چیزی یا کاری را غیراخلاقی بدانم که اگر خود انجام دادم و این رواج عام پیدا کرد و هنگامیکه دیگران هم همان عمل را انجام دادند و ببینم که مورد پسندم نیست آن وقت غیراخلاقی است اگر من هم آن کار را بکنم. مشابه فرمایش امام علی(ع) است که میگوید: «هر چه را که برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند»
تهیه و تنظیم: علی طجوزی
متن سخنرانی دکتر محمد طبیبیان، در انجمن اقتصاددانان ایران
بخش پایانی
اگر ما به اینگونه از روشنفکران ایرانی بگوییم که اخلاق مورد نظرشما کدام است؟ و پیشنهاد کنیم که اخلاقهای متعالی دینی و اخلاقهای والای انسانی پیشکش، بیایید راجع به اخلاق انسانی معمولی فکر کنیم، پاسخی ندارند.
در این خصوص نوعی اخلاق کانتی ضابطه خوبی است که میگوید من باید چیزی یا کاری را غیراخلاقی بدانم که اگر خود انجام دادم و این رواج عام پیدا کرد و هنگامیکه دیگران هم همان عمل را انجام دادند و ببینم که مورد پسندم نیست آن وقت غیراخلاقی است اگر من هم آن کار را بکنم. مشابه فرمایش امام علی(ع) است که میگوید: «هر چه را که برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند» بیاییم بگوییم آقای روشنفکر خود شما در کتابتان تکنوکراتها را بسیار مورد حمله قرار دادید و آنها را وابسته به حکومتها دانستهاید. منظور شما از روشنفکرهای غربزده همانها هستند. درسخواندههای غرب زده، فکلی، انواع و اقسام صفتهایی که به آنها دادهاید و نهایتا آنها را «نشستگان بر دست قدرت» هم خواندید. برای مثال، آلاحمد در این کتاب درخصوص تکنوکراتها میگوید: «و این دسته از روشنفکران همانها هستند که به صورت«تکنوکرات»ها در میآیند و «تکنوکراسی »را اگر «همان حکومت فن» یا «حکومت تکنیک» بگیریم این حضرات همان چرخهای گرداننده دستگاهند که روز به روز به سمت بیارادگی و سلب حیثیت روشنفکری میروند.» (زیرنویس ص.،۷۲ ).
ما از آقایان بیاییم بپرسیم که بگذارید فرض کنیم که کاری را که شما انجام دادید ما نیز انجام میدادیم مثلا از زمان امیرکبیر که مایهکوبی و واکسیناسیون رایج شد یک عده میگفتند این کار را انجام ندهید و روشنفکرها هم، چون اینترتیبها و امکانات از غرب آمده بود به این عمل معترض بودند و آن را رد میکردند. طبق سفارش کتاب مزبور به عنوان روشنفکر باید اعتراض کنند و نفی کنند. حالا ببینید اگر به آن توصیهها بیشتر عمل میشد چه میزان در حال حاضر بیماریهایی در کشور رایج بود که سالها است از بین رفته است.
اگر ورود پزشکی جدید از غرب را نفی میکردیم چه میزان از جوانان و کودکان ما تلفات بیشتری داشتند، چهقدر به دلیل ابتلا به آبله، دیفتری و کزاز فوت شده بودند. اگر ورود برق و تلفن، مخابرات و غیره را به عنوان ابزار نفوذ سرمایه داری واستعمار نفی میکردیم امروزه چهقدر عقبتر بودیم.اگر ایجاد مدرسه به سبک مدارس غربی را نفی میکردیم چه تعداد از ما، فرصت آموزش را از دست میدادیم. نفی ایجاد دانشگاه هم همین نتیجه را در سطح بالاتری به وجود میآورد.
باید توجه کرد که بسیاری از مردم که زندگی بهتری دارند در همین مدارس و دانشگاهها درس خواندهاند و مدیون نظام آموزشی جدید هستند باید دید این نوآوریها و معرفی این شیوههای جدید را در تاریخ ایران چه کسانی انجام دادهاند.
در خدمت فنسالاران باعث این کارها عمدتا فنسالاران و به زبانی تکنوکراتها بودهاند. ممکن است گفته شود که حکومتها این کارها را انجام دادهاند ولی این نوع کارها، کاری نبوده است که امثال رضا شاه بتواند انجام دهد یا شاهان قاجار چرا که اطلاعی از این کارها نداشتند.
اگر تاریخ معرفی این نوع دستاوردها را در کشور بررسی کنید، میبینید که کسانی در ابتدا آمدهاند و این افراد صاحب قدرت راترغیب به انجام این کار کردهاند. به سرگذشت دارالفنون توجه کنید که چطور امیرکبیر ناصرالدین شاه را به تاسیس این مدرسه ترغیب کرد، با کمک عدهای درس خوانده جدید، با توجه به این که ناصرالدینشاه از تاسیس دارالفنون ترس داشت و میبینیم که بعد از کشته شدن امیرکبیر یکی از کارهایی که این شاه قاجار کرد زائل و خالی از محتوا کردن آن بود. تاریخچه ماشیندودی، چراغ برق، تلگراف، اولین کارخانههای نساجی و... را مطالعه و تکرار همین داستان را به شکلهای مختلف آن مشاهده کنید.
مشاهده میشود که در ایران پیوسته حکومتها با ایدههای جدید مخالف بودهاند و این تکنوکراتها هستند که کار طراحی و تنظیم وترغیب و راضی کردن صاحبان قدرت را انجام میدادهاند و آن ایده را اجرا میکردهاند و کمک به افزایش سطح زندگی مردم میکرده اند و نمونه این امر زیاد است، مثلا بعد از انقلاب میتوان به آمدن موبایل در ایران اشاره کرد که در زمان یک فرد با جرات (یعنی آقایهاشمیو با پیگیری ایشان) وارد ایران شد که از آمدن موبایل به ایران دفاع میکرد.
من دیدهام که چقدر در برابر این امر مقاومت میشد مثلا بعضی میگفتند که از نظر امنیتی اشکال دارد، گروههای خرابکار از این استفاده میکنند، از موبایل گروههای قاچاقچی استفاده میکنند. احتمال رواج فساد دارد و هنگامیکه تعدادی تکنوکرات همراه با بعضی از سیاستمدارانی که وجهه تکنوکرات بیشتری داشتند این ایده را جا انداختند و اول موبایل را در اختیار مسوولان سیاسی مثل نمایندگان و استانداران واین تیپها قرار دادند به تدریج قبول شد که این وسیله خوبی است و مقاومت در برابر رایج شدن آن در کشور تا حدودی بر طرف شد. اگر به سفارش روشنفکران از آن دست توجه میکردیم، میشد که این تحول را با عناوین مختلفی مانند این که از غرب آمده و نشان بورژوازی و سرمایهداری است نفی کنیم. مثال دیگر اینترنت است. شاید بسیاری ندانند که با چه مقاومتی روبهرو شد. باز هم همان حرفهای گذشته مطرح شد. ارتباطات جاسوسی برقرار میشود، اخبار به خارج درز پیدا میکند، خبرهای بدی از خارج به داخل میآید، توطئهچینی میشود و بهانههای بسیار زیاد، ولی عدهای این وسیله بسیار باارزش را با زحمت و خوندل فراوان در کشور معرفی و ایجاد و پایدار کردند که امروزه در بسیاری از جاها اعم از مراکز آموزشی و غیره وجود دارد و بسیاری اینترنت را وسیله کسب اطلاعات در امور علمی، فرهنگی، تجاری و صنعتی میدانند.در بعد از انقلاب به خوبی یادم هست که به فرض دانشجویی به سختی از ارومیه یا تبریز یا زاهدان پیش من میآمد که جزوهای را بگیرد یا مقالهای پیدا کند یا فصلی از کتابی جدید را برای تحقیق یا پایاننامهاش بگیرد. یا کارشناسی از سازمان برنامه یکی از شهرها برای گرفتن گزارشی یا مقاله ای تماس میگرفت. یا هنگامیکه با دانشجویان شهرستانی صحبت میکردیم احساس میشد که از دانشجویان تهرانی نسبت به دسترسی اطلاعات علمیعقبتر هستند با دانشجویان تهرانی صحبت میکردیم میدیدیم که از دانشجویانی که مثلا در آمریکا درس میخوانند عقبتر هستند. اما اینترنت امروزه این مشکلات را برطرف کرده است. مشاهده میشود که در شهرستانها گزارش یا مقالهای تهیه شده است که بسیار عالی است و انسان از کار انجام شده لذت میبرد. بهدلیل اینکه به اطلاعات دسترسی داشته است. دیگر کمتر کسی در موضع ضعف قرار دارد و این نعمت بزرگی است. یا بسیاری از اطبای کشور به صورت روزمره از دستاوردهای پزشکی مطلع هستند و در مورد مسائل مورد نظر، با همگنان خود در اکناف عالم مبادله تجربه میکنند.
حالا سوال اینجا است چه کسانی باعث به وجود آمدن اینها هستند اینکه وضع ما از بعضی از کشورها بهتر است حالا شاید به درآمدهای نفتی ما نیز مرتبط است، اما میتوان گفت بهدلیل این است که ما تکنوکراتهای بهتری داشتهایم و توجه هم بکنید که بسیاری از مستشرقین و نویسندگان و کسانی که از غرب آمدهاند حتی دیپلماتهای غربی که در ایران زندگی کردهاند و خاطرات خودرا نوشته اند، برای مثال به کتاب «اختناق ایران» نوشته مورگان شوستر اشاره میکنم که نوشته است ایران مجموعه فنسالار خوبی دارد. بسیار برخلاف این تصوری که میگویند همه اهل رشوه و ساختوپاخت هستند، افراد بسیار با ایمان، پاکدل و پاکدامن در بین قشر کارمند وجود دارد که بیسروصدا در حال انجام دادن کارهای کشورشان هستند.این قشر تکنوکرات متاسفانه از دو طرف همیشه در کشور ما تحت فشار بوده است. یکی از طرف حکومتها و اگر از صدر مشروطه نگاه کنیم میبینیم که حکومتها همیشه از این قشر متوحش بودهاند. ولی ارتباط با این قشر برای آنها اجتنابناپذیر بوده است. چرا که پزشک، مهندس، حسابدار، کارشناس مالیاتی، کارشناس حقوقی میخواستند و در عین حال از آنها واهمه داشتند و همواره آنها را تحت فشار قرار میدادند. بدتر از همه این قشر تکنوکرات از دست روشنفکران نوع خودی همیشه در عذاب بودهاند و من شخصا بعد از انقلاب این موضوع را از نزدیک به عنوان یک اقتصاددان و در حوزه کارشناسی درک کردهام. روشنفکرهایی که همیشه در ایران مورد احترام بودهاند، راحت هستند و جامعه هم آنها را بیشتر میپذیرد که فقط نق بزن و معترض هستند، خودشان را جای پیغمبر جا میزنند، احساس رسالت میکنند و هر حرفی که بخواهند میزنند و فقط هم زبان آورند و ابزار دیگری هم ندارند.
به نظر میرسد در شرایط فعلی و آینده یک تغییر دیدمان در کشورمان نیاز است. به این نکته دقت کنید، علیاکبرخان داور به همراه تعدادی دیگری از صاحبان دانش و فن و فقیه، قانون مدنی ایران را نوشتهاند و ماهنوز هم بهتر از آن پیدا نکردهایم و از آن استفاده میکنیم. اما چند نفر از دانشجویان کشور با نام و کار داور در سازماندهی نظام دادگستری که هنوز هم پابرجا است، آشنا هستند؟ کمکی که به توسعه سیستم مالیاتی کرده است پایهگذاریهایی که در زمینه سجل احوال در آن زمان کرده است، آشنا هستند؟ چند نفر از سرنوشت تاسف بار او به دست رضاخان مطلع هستند؟
در خصوص اثر تکنوکراتها مثال دیگری بزنم. اولین کسی که بودجه ایران را نوشت صنیعالدوله بود و در مقدمه بسیار جالب آن در مورد ضرورت بودجهنویسی و خارج کردن دخل و خرج عمومی از دست شاه و قرار دادن آن در دست نمایندگان مردم توضیح میدهد. هنگام بردن اولین بودجه برای تصویب مقابل در مجلس ترور شد و یا نگاه کنید کسی که اولین مدرسه به سبک جدید را اول در تبریز و بعد در تهران ساخت شخصی به نام رشدیه است، ولی چیز دیگری به جز همین از او نمیدانیم و خصوصا خبر نداریم نظام آموزش جدید ابتدایی ما را در زمانی که حتی تصدیق ششم در کشور پیدا نمیشد، چه کسانی پایهگذاری کردند.این افراد، افراد بزرگی بودند که همه ما سوادمان را به آنها مدیونیم و یا خبر نداریم که بنیانگذاران علمیدانشگاه تهران که انسانهای بسیار مبارزی بودند چه کسانی هستند؟ و در ایران به اینصورت است که اسمها گم میشود. اما، در کشورهای اروپایی وقتی یک اثری مثل ساختمان یاپلی ساخته میشود نگاه کنید میبینید اسم تمام کسانی که در ساخت این اثر نقش عمده داشتهاند آمده است و حتی در کتابها نیز نوشته شده است. در ایران اما بسیاری از این افراد ازترس اینکه اسمشان مطرح شود خود را معرفی نمیکردهاند و سعی در گمنام ماندن داشتهاند. به عنوان مثال دیگر، تونل کوهرنگ، نمیدانیم برای اولین بار چه کسی این طرح و ایده را مطرح و پیگیری کرده است که وسط کوه را تونل بزنیم و از سر منشاء کارون آب را به طرف دیگر کوه منتقل کنیم. نمیدانیم صاحبان این همتها چه کسانی هستند و سیستم را به چه نحوی متقاعد به اجرای این کارها کردهاند.
متاسفانه ارزش کسانی را که برای ما کارهای بزرگ کردند نمیدانیم و با آنها آشنا نیستیم. ولی کسانی که ما را پیوسته به راههای سردرگمیبردهاند میشناسیم و به آنها بسیار احترام میگذاریم. یک نمونه جالب دیگر عرض کنم روز افتتاح تونل رسالت که اخیرا انجام شد مقامات جمع شده بودند و جشن برگزار شده و به همدیگر تبریک میگفتند. مطلبی در یکی از روزنامهها توجه مرا جلب کرد که به این مضمون بود که این مقامها رفتند و تونل را افتتاح کردند و تبریک گفتند و خوشحالی کردند. ولی جای کسانی که این را شروع کردند، کسانی که طراحی کار بر عهده آنها بود و جای کسانی که آنجا را ساختند، کاملا خالی بود. از همان لحظه پایان کار دیگر معلوم نیست که این افراد چه کسانی هستند.
روشنفکر عرفی
بنابراین به یک انقلاب فکری در کشور نیاز داریم. یعنی اینکه شروع کنیم به قدردانی از افرادی که برای مردم و آینده ما کار میکنند. زیرا در این کشور کار کردن به دلایل شرایط سیاسی و فرهنگی که ذکر شد بسیار مشکل است. همچنین لازم است آن روشنفکران پیامبر گونه خودی را هم سرجای خودشان بنشانیم. به آنها بگوییم که پس از حضرت خاتم دیگر پیغمبر جدید نمیخواهیم. «مرحمت فرموده ما را مس کنید». بیایید مانند روشنفکران عرفی افراد عالم و متخصصی باشید در سطح علوم روز خصوصا علوم اجتماعی، لکن با آرمان فرهنگی. به این معنی مشخص که عالمانه اخلاق جمعی را ارزیابی کنید و آنچه سبب فرسایش فرهنگ ومانع پیشرفت و تعالی در آن وجود دارد را معرفی و نقد کنید. آنچه ارزشهای اخلاقی لازم برای پیشرفت و سعادت کشور است را در بطن نظام سنتی و تاریخی یافته، تهذیب و پیرایش و روز آمد کنید و در جامعه اشاعه دهید. آن مبانی فرهنگی که لازم است ولی در کشور ما به دلائل تاریخی شکل نگرفته را تبیین و برای بررسی و نقد پیشنهاد کنید. ضابطه عمده در این راه نفی کردن و اعتراض کردن و مخالفت دائمینیست. بلکه دفاع و تقویت از حقوق اولیه انسانهای عادی است. اگر مدعی هستیم آنگاه از آزادیهای مشروع و از حقوق انسانی به صورت سازنده دفاع کنیم. همین کاری که روشنفکران غربی صدو پنجاه سال یا دویست سال است که انجام دادهاند (در این مورد نگاه کنید به کار ویرجینیا هلد۱ و مرل کورتی۲).
روشنفکر عرفی از اصولی که زندگی بهتر برای عموم از طریق روش علمیرا مقدور میکند دفاع میکند. اندیشهای را پیگیری میکند که با انجام آن قدم مثبتی برای بهتر شدن زندگی مردم برداشته میشود. طبیعتا یکی از ویژگیهایش دفاع از آزادیهای مشروع، دفاع از زندگی و ارزشهایی است که به زندگی بهتر ارج مینهد، و این کار را در عوض خیالاتی که ما را به لاهوت و ناسوت مشغول میکند انجام میدهد. طبعا انجام هر کار جمعی در جهان امروز و خصوصا در کشورهای درحال توسعه دولت زده در چارچوب دولتها و حکومتها انجام میشود. بنابراین تکنوکراتها و روشنفکران باید بر اساس مبانی که قبل ذکر شد در این چارچوبها کار کنند. در این مورد ضابطه اصلی قضاوت «بر دست قدرت نشستن نیست» بلکه حفظ امانتداری و دست و دل پاک، اجتناب از مفاسد اداری و تلاش تخصصی و صادقانه در بهبود شرایط زندگی مردم و جامعه است. یعنی آنچه در هر حالت جامعه ما به آن نیازمند است.
پینوشت:
۱-Held, Virginia, "The Independence of Intellectuals", Journal of Philosophy, Vol. ۸۰, No. ۱۰ (Oct., ۱۹۸۳), pp.-۵۷۲- ۵۸۲
۲-Curti, Merle, "Intellectuals and other people", the American Historical Review, Vol. ۶۰, No.۲ .(Jan., ۱۹۵۵),pp. ۲۸۲-۲۵۹
ارسال نظر