علی سرزعیم

پزشکان وجود درد و تب را نعمتی برای یک بیمار می‌دانند، چرا که درد و تب موجب می‌شود تا فرد به وجود بیماری خود پی برد و برای رهایی از آن به دنبال درمان بگردد. بیماری‌هایی خطرناک هستند که فاقد علائم و نشانه‌هایی هستند تا فرد بیمار را به درمان بهنگام وا دارند. همین مساله نیز در مورد سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی صادق است. سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی سیستم‌های بسیار پیچیده‌ای هستند که دارای اجزای گوناگونی هستند.

شاید تشخیص عملکرد درست تک تک اجزا برای یک مشاهده‌گر بیرونی چندان آسان نباشد اما وقتی عملکرد یک مجموعه اقتصادی یا اجتماعی منفی می‌شود دلالت بر آن می‌کند که برخی عوامل موجود در آن سیستم کارکرد مناسبی ندارند.

متاسفانه عملکرد نامناسب برخی سیستم‌ها به قیمت جان انسان‌ها مشخص می‌شود که یک نمونه آشکار و پیش‌رو در این زمینه سقوط مکرر هواپیماها در ایران است. اگرچه نگارنده آمار دقیقی برای مقایسه میزان سقوط هواپیما در ایران و کشورهای دیگر در دست ندارد اما از پوشش اخبار مربوط به سقوط هواپیما در رسانه‌های جمعی می‌توان حدس زد که ایران وضعیت نامطلوب و غیرعادی دارد که نشان‌دهنده وجود مشکلی در صنعت هواپیمایی است.

از خصوصیات پدیده‌های اجتماعی آن‌ است که علل و ریشه‌های متفاوت دارند و هر کس از زاویه خاصی می‌تواند در مورد آن تحلیل ارائه کند. در مورد سقوط هواپیما می‌توان علت را در مسائل مدیریتی سراغ گرفت و بر وجود اشکالاتی در این رابطه انگشت تاکید گذارد. کسانی که اهل سیاست هستند این حادثه را یکی از پیامدهای تحریم اقتصادی ایران و سیاست‌های خارجی ارزیابی می‌کنند و از این زاویه به تحلیل می‌پردازند. اقتصاد خوانده‌ها نیز می‌توانند رویکرد خود را که رویکرد مهجور در ایران است، عرضه کنند تا قوت و ضعف این رویکرد نیز در مقایسه با دیگر تحلیل‌های رقیب مشخص شود.

بهبود کیفیت عملکرد صنعت هواپیمایی در ایران منوط به تجهیز ناوگان هوایی، نوسازی و بهسازی فرودگاه‌ها، تجهیز سیستم‌های فرودگاهی و آموزش بهتر کارکنان و خلبانان است. کلیه اقدامات مذکور منوط به تامین منابع است. منابع لازم برای این اقدامات ضروری از دو محل قابل تامین است: مشتریان این صنعت و دولت. طبیعی است که باید انتظار داشت چنین هزینه‌هایی تنها از طریق مشتریان و متقاضیان پرواز تامین شود، چرا که منابع دولت متعلق به همه افراد جامعه است و لزومی ندارد که بخش بزرگی از جامعه که از این خدمت‌گران استفاده نمی‌کند پولی بابت آن بپردازد. تنها راه موجود برای تامین هزینه‌های پشتیبانی و نگهداری، نوسازی و همچنین گسترش صنعت هواپیمایی از طریق قیمت بلیت هواپیما است. شاید این سوال به ذهن خوانندگان برسد خوب چه مشکلی برای تجهیز منابع مذکور از طریق قیمت بلیط هواپیما وجود دارد؟ اتفاقا یکی از جالب‌ترین مواردی که می‌تواند خطاهای نظام تصمیم‌گیری را به سادگی نشان دهد و در عین حال این واقعیت را آشکار سازد که چگونه دغدغه عدالت اجتماعی در صورت عدم درک صحیح مکانیزم اقتصاد بازار می‌تواند منجر به سیاستی شود که بی‌عدالتی را ترویج کند، مساله قیمت‌گذاری بلیت هواپیما است.

این مساله به رغم سادگی مفهومی به شکل یک معضل از دوران جنگ تا کنون باقی مانده است. تحلیل این مساله به ظاهر ساده کمک می‌کند تا خوانندگان محترم دریابند چطور برخی از مسائل اساسی در عرصه سیاست‌گذاری اقتصادی ایران سال‌ها حل ناشده باقی مانده به رغم اینکه توصیه‌های کارشناسی برای حل آن مطرح بوده است.

نخست باید به‌یاد داشت که یکی از اقداماتی که به‌طور سنتی نمایندگان مجلس از شهرستان‌های مختلف دنبال می‌کنند، تاسیس فرودگاه در شهرهای مختلف کشور است، چرا که این اقدام را گامی در جهت خدمت به موکلان خود و رونق حوزه انتخاباتی خود قلمداد می‌کنند. باید توجه داشت که اساسا تاسیس فرودگاه اقدامی بسیار هزینه‌بر است و تنها در صورتی باید انجام شود که توجیه فنی و اقتصادی قابل قبولی داشته باشد. علاوه بر آن باید در توجیه فنی و اقتصادی آن اولویت این اقدام بر گسترش شبکه ریلی و جاده‌ای اثبات شود. متاسفانه معمولا نمایندگان شهرهای فقیر با داعیه عدالت اجتماعی و عدالت منطقه‌ای مسوولین اجرایی کشور خصوصا وزارت راه را تحت فشار قرار می‌دهند تا یک فرودگاه در آن مناطق تاسیس شود. طبیعی است که همین فشارها موجب می‌شود تا طرح‌های توجیهی به نحوی نگارش یابند که اقتصادی این اقدام اثبات شود.

پس از تاسیس فرودگاه مشکل نبود تقاضا سر بر می‌آورد. پرواز با هواپیما اساسا خدمتی گران است، از این رو تقاضا برای پرواز تنها در شهرهای بزرگ به میزان کافی وجود خواهد داشت. لذا طبیعتا انجام پرواز به فرودگاه‌های متروک و با تقاضای کم اقتصادی نخواهد بود. خالی ماندن فرودگاه‌هایی از این دست نمایندگان آن مناطق و کلیه کانال‌های ارتباطی موجود را بر می‌انگیزد تا اولا سازمان هواپیما را تحت فشار قرار دهند تا به رغم نبود توجیه اقتصادی هر هفته حداقل یک پرواز به این فرودگاه برقرار کنند، در حالی که این پروازها زیانده هستند. نمونه آشکار این مساله تقاضا برای برقراری پرواز به فرودگاه‌های متروک کشور در بازدیدهای استانی است که حداقل برخی -اگر نه همه- از این تقاضاها مورد قبول قرار گرفته است. ثانیا وزارت راه را تحت فشار قرار می‌دهند تا نه تنها بلیت هواپیما گران نشود، بلکه ارزان شود تا مردم مناطق محروم نیز بتوانند از آن استفاده کنند و تقاضا برای پرواز در این مناطق افزایش یابد. عجیب‌تر آن است که گاه فشار برای پایین نگه داشتن قیمت بلیت هواپیما تنها محدود به پروازهای داخلی نمی‌شود بلکه پروازهای خارجی را هم شامل می‌شود. این مساله عملا موجب می‌شود تا اقشار بالای جامعه بیش از پیش از چنین خدمتی منتفع شوند بدون اینکه بهای لازم را بپردازند که خود امری ضد عدالت است.

نتیجه طبیعی این وضعیت البته ناتوانی صنعت هواپیمایی در گسترش و نوسازی به‌دلیل عدم تجهیز درون‌زای منابع و اتکا به دولت، کاهش قدرت رقابت با شرکت‌های هواپیمایی منطقه به دلیل نادیده گرفتن ملاحظات اقتصادی در برقراری پروازها، پایین نگه داشتن قیمت بلیت به بهای خدمت به اقشار مرفه جامعه، فرسوده شدن تجهیزات و نیروی انسانی این صنعت و نهایتا سقوط مکرر هواپیماها است. همان‌طور که از تحلیل بالا مشاهده شد مجموعه‌ای از عوامل سیاسی، برداشت‌های نادرست از عدالت اجتماعی، نادیده گرفتن معیارهای اقتصادی دست در دست هم می‌دهند تا افت عملکرد یک صنعت را رقم زنند چیزی که در بخش‌های مختلف اقتصاد ایران نیز قابل مشاهده است.