کاهش دستوری نرخ بهره، همچنان یکی از موضوعات روز محافل اقتصادی است. هر چند هنوز تکلیف نهایی تعیین نرخ جدید بهره روش نشده است، اما اتفاق رخ داده در این مورد، یعنی دستور رئیس جمهوری مبنی بر کاهش این نرخ در مخالفت با تصمیم شورای پول و اعتبار، بار دیگر این پرسش را مطرح کرد که جایگاه کارشناسی و عقاید صاحب‌نظران اقتصادی در نظام تصمیم‌سازی ایران کجاست؟ محمدرضا فرهادی پور در وبلاگ خود، گذری بر اقتصاد، نکاتی در باب کم‌ارزش نگاشتن علم اقتصاد در ایران نوشته است.این روزها در اغلب محافل اقتصادی، صفحات اقتصادی روزنامه‌ها و دانشکده‌های اقتصاد صحبت از کاهش دستوری نرخ بهره و جایگاه شورای پول و اعتبار است. چنانکه از گفته‌ها و شنیده‌ها نیز بر می‌آید نظر اقتصاددانان برخلاف رای و نظر سیاستمداران بوده و همین امر باعث تحلیل‌های فراوانی در این خصوص شده است. از سوی دیگر ابراز نگرانی در خصوص کاهش نرخ بهره و ترس از آثار این تصمیم‌تمامی اقتصاددانان را در یک گروه قرار داده است. به طوری که گویی احمد میدری و محمد طبیبان دو یار دبستانی بوده‌اند. البته این امر از زیبایی‌های عمل اقتصاد است که در خصوص برخی اصول، علم بهینه‌یابی است. این علم بهینه‌یابی حتی هیچ‌گاه تورم صفر را نیز مطلوب نمی‌داند و معتقد است که تورم تا حدی نیز لازم است. نرخ بهره کم یا زیاد هم مناسب نیست، بلکه نرخ بهره باید بهینه باشد. گویی اقتصاد همانند دموکراسی یعنی همان بهینه‌یابی. اما در این میان کاهش دستوری نرخ بهره مرا باز هم به یاد کتابی از دیوید کلندر می‌اندازد:

۱ - دیوید کلندر (david colander) کتابی دارد به نام «چرا اقتصاددانان به اندازه کارگران زباله روب اهمیت ندارند؟» فرض کنید یک روز تمامی کارگران زباله روب (که از نظر من مهم‌ترین شغل را دارند) در محل کار خود حاضر نشوند؛ راستی چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ به این سوال نه تنها مبهم نیست؛ بلکه کاملا روشن است: جامعه فلج می‌شود و آلودگی تمام شهر را فرا می‌گیرد، اما حال فرض کنید که یک روز اقتصاددانان سرکار خود حاضر نشوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ احتمالا پاسخ بیشتر مردم جامعه به این سوال این خواهد بود: هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و مسائل و مشکلات جامعه با حضور یا بدون حضور اقتصاددانان همانند خواهد بود که بوده است. تنها شاید دانشکده‌های اقتصادی با مشکل مواجه شوند و دانشجویان از این امر آسیب ببینند. اما آیا راستی این چنین است؟ ایراد از علم اقتصاد است یا اقتصاددانان؟

در سومین همایش آموزش علم اقتصاد مقاله‌ای توسط دکتر محسن رنانی و همکارش ارائه شد که سایه درآمد نفت بر علم اقتصاد نام داشت. ادعای اصلی این مقاله برای من بسیار جالب بود:

«با افزایش درآمد نفت در اقتصاد ایران، با علم اقتصاد و اقتصاددانان همانند یک کالای پست رفتار می‌شود و با کاهش درآمدهای نفتی با اقتصاد و اقتصاددانان همانند یک کالای نرمال» (البته در اصل مقاله به تفصیل به این موضوع پرداخته شده است.)

۳ - نکته سومی که به یادم می‌آید مظلومیت علم اقتصاد است دکتر محسن رنانی در مقدمه کتاب آواز پرسیاوش چنین می‌نویسد: بر این گمان بودم همان گونه که علم اقتصاد می‌آموزد ارزش هر چیزی به کمیابی آن است و.... باور آورده بودم که کمیاب‌ترین کالای علمی این دیار، علم اقتصاد و فرهیختگان اقتصاددان هستند خودمانیم، هنوز هم بفهمی نفهمی بر این گمانم. اما این تناقض هنوز برای من رفع نشده که چرا این کالای کمیاب تا به این حد در این دیار، ارزان است؟ من هفت سال از روزهای گل عمرم را در دانشکده‌های اقتصاد سپری کردم، اما امروز فهمیدم، زبانم نمی‌چرخد اما باید بچرخد و بگویم حرام کردم.

farhady.blogfa.com