ارزیابی ناطق نوری از اوضاع سیاسی کشور
علیاکبر ناطق نوری که پیش از انقلاب از چهرههای شناخته شده مبارزات بوده، پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از سیاستمداران شاخص نظام مسوولیتهایی مهمی از قبیل وزارت کشور، نمایندگی مجلس و ریاست قوه مقننه را بر عهده داشته است.
قسمت اول
علیاکبر ناطق نوری که پیش از انقلاب از چهرههای شناخته شده مبارزات بوده، پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از سیاستمداران شاخص نظام مسوولیتهایی مهمی از قبیل وزارت کشور، نمایندگی مجلس و ریاست قوه مقننه را بر عهده داشته است. او که زمانی در اوج فعالیت سیاسی خود، در انتخابات ریاستجمهوری دور هفتم با سیدمحمد خاتمی رقابت کرد، اکنون تقریبا فعالیت سیاسی به معنی ورود به رقابتها را کنار گذاشته و به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست بازرسی ویژه دفتر مقام معظم رهبری بسنده کرده است.ناطق نوری البته پس از شکست در رقابت با خاتمی، چند سالی به فعالیت سیاسی ادامه داد و به واقع تاثیرگذار بود و نقش تعیینکنندهای داشت. ابتکار ناطق نوری در تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی بسیار موثر واقع شد و اصولگرایان توانستند پس از سالها دوری از قدرت و شکست در سه انتخابات پیاپی، اکثریت را در شوراها به دست آورند و پس از آن در آنچه گام دوم میخواندند، بیشتر کرسیهای سبز مجلس را تصاحب کنند.شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی تا انتخابات نهم ریاستجمهوری به فعالیت خود ادامه داد. در این انتخابات اما گروهها و کاندیداهای اصولگرا از تصمیم شورا که حمایت از علی لاریجانی و انصراف دیگر کاندیداها بود تبعیت نکردند.آنچه ناطق نوری آن را «لغزش در گام سوم» مینامد، عملا موجب انحلال شورا شد، اتفاقی که اصولگرایان را در انتخابات شوراهای سوم با خلا جدی روبهرو کرد که به تبع آن دچار چند دستگی شدند و هنوز نمیتوان با اطمینان گفت که اصولگرایان بتوانند با اتحاد و تفوق بر این چند دستگی به استقبال انتخابات مجلس هشتم بروند.پس از انحلال شورا بود که ناطق نوری از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت. برخی علت را ناشی از ناخرسندی او از اصولگرایان میدانند، گو اینکه خود او میدان دادن به جوانان را به عنوان دلیل اصلی مطرح میکند.کنارهگیری او از فعالیت سیاسی البته موجب نشد که حضور او در رسانهها کمرنگ شود. او هر از چندی با سخنان صریح خود خبرساز میشود. به رغم صراحت، او البته انگشت اشاره را مستقیما به سمت شخصی دراز نمیکند، با این حال، برخی سخنان اخیر او را انتقاد جدی از دولت قلمداد کردهاند.
علیاکبر ناطقنوری: جریان دوم خرداد تجربه اصولگرایان برای انتخابات شورای دوم و مجلس هفتم را اخذ کردهاند و به همین مناسبت با چراغ خاموش در حال حرکت هستند. به عبارت دیگر اصلاحطلبان با تاکتیک اصولگرایان وارد انتخابات مجلس هشتم خواهند شد.
در مصاحبهای عنوان کرده بودید که پیران عرصه سیاست باید از فضای سیاست خداحافظی کرده و به اتاق فکر بروند و به تعبیری به جای بازیگر بودن باید مربی باشند و هدایت تشکلهای سیاسی را بر عهده بگیرند، آیا این به معنای آن است که عصر شیخوخیت در عرصه سیاسی کشور به پایان رسیده یا اینکه معتقدید آنها میتوانند به عنوان مربی در اتاقهای فکر نقش برجستهتر و فعالتری داشته باشند و اگر اینگونه است شما الان در چه اتاق فکری مشغول هستید و کار هدایت کدام تشکل سیاسی را بر عهده گرفتهاید؟
من سخت به این نظر اعتقاد داشته و دارم و این اعتقاد نیز ابتکار خود من نیست و از نگاهی که به تاریخ زندگی بسیاری از سیاسیون دنیا داشتم در من ایجاد و تقویت شد. من مبتنی بر تجربه کاری خودم در تاریخ بعد از انقلاب و تجربه دیگر سیاسیون جهان معتقدم که حضور در عرصه سیاست به شکل فعال و برعهده گرفتن مسوولیت باید زمان داشته باشد.
البته براساس نگاه دینی ما که سیاست ما عین دیانت ماست پس سیاستورزی زمانبردار نیست و یک مسلمان تا آخر عمر نمیتواند خود را از سیاستورزی مبرا کند اما سیاستورزی ما که جز تکالیف ماست تا زمانی که زنده هستیم محدود نمیشود.
منظور من آن دسته افرادی بودند که در صحنه سیاست کارهای اجرایی و تشکیلاتی را با هم دارند. این افراد نباید مادامالعمر (به غیر از موارد استثنا)در عرصه سیاست بمانند و باید برای فعالیت اجرایی سیاسی خود یک محدوده زمانی تعریف کنند تا اولا به نیروهای جوان و نسلهای بعدی سیاسیون اجازه ورود به کار و تجربهاندوزی بدهند و هم نوآوری، خلاقیت و شادابی که در نسل جوان بیشتر هم خواهد بود بتواند به کمک این افراد در اتاقهای فکر مکمل هم شوند و باعث کارآیی بیشتری در عرصه سیاست شود.
من در پنج دوره پیوسته مجلس شورای اسلامی به مدت ۲۰سال نماینده بودم. به نظر من این یکنواختی برای مردم خستهکننده است. اینکه همواره در تابلوها و دیگر ابزارهای تبلیغاتی انتخابات عکس و اسم ناطقنوری وجود داشته باشد برای مردم خستهکننده است. بعد از جنگ دوم جهانی با اینکه عموم مردم چرچیل را منجی انگلیس در آن برهه میدانستند اما در اولین انتخابات بعد از جنگ به او رای ندادند چرا که مردم از یکنواختی خسته شده بودند.
همچنین ماهاتیر محمد نظیر این مدل مورد اشاره من را در مالزی اجرا کرد و بعد از مدتها حضور در عرصه اجرایی سیاست به اتاق فکر رفت تا نیروی تازهنفسی روی کار بیاید تا با کمک هم بتوانند مالزی را به جایگاه مطلوب و پیشبینی شدهاش برسانند. من بر این مبنا بعد از مجلس پنجم مصاحبه کردم و خبر کنار رفتن خودم از عرصه اجرایی سیاست را اعلام کردم و براساس همان اعتقاد هم کنار آمدم.
اینکه من گفتم باید اتاق فکر باشد فکر من این بود که جمعی از مسئولان و بزرگان احزاب و گروهها این اتاق فکر را تشکیل میدهند و ما هم در همان اتاق کار میکنیم. البته نه لزوما به این معنا که یک فضای فیزیکی به اسم اتاق باشد و ما در آن کار کنیم بلکه به صورت مصطلح میگویم اتاق. اما بعد به این نتیجه رسیدم که هر کاری یک ابزاری میخواهد و اینکه در جاهای دیگر اتاق فکر ایجاد میشود و پیران عرصه سیاست در آن جمع میشوند یک ابزاری میخواهد که ما آن را در کشورمان نداریم و آن سیستم، تشکیلات و حزب به معنای واقعی کلمه است که سبب میشود افرادی که در حزب سالها کار اجرایی کردهاند بعد از مدتی به صورت خودکار به اتاق فکر میروند و جوانترها به عرصه میآیند و کار را با کمک فکری و تجربی اعضای اتاق فکر بهتر پیش میبرند.
ما چون سیستم فعالیت حزبی و حزب به معنای واقعی را نداریم، امکان چنین تجربهای را نیز نداریم. در پاسخ به این سوال شما که من اکنون در کدام اتاق فکر هستم باید بگویم الان در اتاق فکر به معنای واقعی آن نیستم چرا که اتاق فکر به معنای واقعی در کشور نداریم اما خودم در معرض هستم و اگر تجربهای از کار سیاسی دارم در اتاق کار خودم هستم و در اتاق هم باز است و دوستان و فعالان سیاسی میآیند و با من مشورت میکنند.
آیا مورد مشخصی هست که دولت نهم به شما مراجعه کرده و بخواهند از تجربیات و نظرات شما در موارد مختلف استفاده کنند؟
ما بحث تشکلها و تشکیلاتها و اینها را داشتیم میگفتیم و شما یکباره آمدید سراغ این بحث.
به هر حال به این سوال ما پاسخ دهید.
در رابطه با دولت محترم به عنوان دولت و رییس دولت نه. اما بعضی آقایان وزرا و معاونین به اعتبار آشنایی که ما با هم داشته و داریم از این حیث آمده و میآیند و من نقطهنظرهایم را به ایشان میگویم. از من بعضا سوال هم میکنند. معاون رییسجمهور، وزرا و دیگران هم آمدهاند.
شما در دیداری که با فراکسیون اقلیت مجلس داشتید اشاره کردید به اینکه شایستهسالاری معنای اصلی خود را از دست داده و الان به گونهای شده است که مینیبوسی نیروهای یک نهاد یا وزارتخانهای را اخراج کردهاند و اتوبوسی نیروهای جدید را به آنجا آورده و مستقر کردهاند و کمتر به سراغ مشورت و مشاوره با نیروهای سیاسی اهمیت دادهاند. به نوعی آنها که دیدگاه خاص متناسب و منطبق با دولت دارند مستقر شدهاند و نیروهای شایستهای کنار ماندهاند و از تجربیات آنها هیچ استفادهای نمیشود. آیا اشاره شما برخورد و عملکرد همین دولت بوده یا اینکه این را یک درد کهنهای در نظام میدانید؟
خیلی سوال خوبی کردید چرا که من دنبال یک فرصت بودم تا آن برداشت غلطی را که برخیها از بحث من کردند، اصلاح کنم.
این گفته شما بازتاب خیلی زیادی هم داشت.
معمولا وقتی یک بحثی میشود و یا یک حرفهایی درباره من زده میشود خیلی حال و حوصله جواب دادن و پیگیری کردن را ندارم اما دنبال فرصت بودم تا در یک جای مناسبی بگویم که اساسا بحث من در آن روز چه بود و پاسخ به چه سوالی بود که برداشتهای غلطی هم از آن شد.
ببینید این جمعیتی که آمدند همان فراکسیون اقلیت مجلس که برخی نمایندگان مستقل و حتی اصولگرای مجلس نیز همراه آنها بودند، یک مجموعه تقریبا صد و چند نفره بودند. اینها درباره اینکه نیروها را کنار میگذارند و آنها را رد میکنند، نیروهای شایسته کنار رفتهاند و امثال این حرفها گفتند و پاسخی که من دادم این بود که گفتم «شما به معلول میپردازید و دنبال علت نیستید و آسیبشناسی نمیکنید که چرا در کشور اینگونه میشود».
من از اینجا پاسخم را به آنها شروع کردم که گفتم ما در کشوری زندگی میکنیم که به صورت میانگین هر سال یک انتخابات در آن برگزار میشود. در چنین کشوری مراجعه به اهل «حل و عقد» لازم است چرا که همه مردم در همه امور کارشناس نیستند و نمی توانند و نباید هم باشند. اینها باید به یک گروه مورد اعتماد یا به قول قدیمیها اهل «حل و عقد» مراجعه کنند و این اهل حل و عقد امروز در ساختار و شکل حزب متجلی شده است. اعضای حزب به کادر رهبری آن مراجعه میکنند، حزب کاندیدا معرفی میکند، اعضا و طرفداران به کادر رهبری اعتماد دارند و کار این گونه جلو میرود.
اما ما اولا حزب واقعی در کشور نداریم و آنچه که در کشور وجود دارد حتی اگر عنوان حزب را هم با خود یدک بکشند به تعبیر بزرگان «قبیله» هستند، حزب نیستند. حزب در دنیا تعریف دارد، مرامنامه، مواضع سیاسی-اقتصادی - اجتماعی و اساسنامه خاص خودش را دارد و دوم هم اینکه ما در ایران قاعده بازی را هم بلد نیستیم. بعد از این من مثال زدم و گفتم که تفاوت بلد بودن و نبودن قاعده بازی در این است که در ایتالیا میانگین عمر یک دولت یک سال است، همه دولت نه فقط یک وزیر.
در ایتالیا دولت عوض میشود اما همچنان ایتالیا جزو هفت کشور صنعتی دنیا و عضو فعال اتحادیه اروپاست. در ایتالیا دولتها تغییر میکنند اما سیستم دست نمیخورد چرا که آنها قاعده بازی را بلدند. یعنی اگر رییسجمهور یا نخست وزیر متناسب با تعریف تشکیلاتی آنها و قاعده فعالیت سیاسی در ایتالیا از حزبی تعیین شد معقول آن است که معاونان، مشاوران و وزرا را از حزب خودش انتخاب کند. این ردهها طبق قاعده تغییر میکنند و این قابل قبول است اما از این ردهها به پایین که وارد بدنه کارشناسی سیستم میشود دیگر در کشورهایی که کار سیاسی آنها سامان دارد تغییری صورت نمیگیرد. لذا با تغییر دولتها سیستم به هم نخورده و کارها متوقف نمیشود و بر روال کلی سابق ادامه مییابد.
در ادامه من گفتم که در ایران اینگونه نیست، در ایران مینیبوسی نیرو بیرون میکنند و اتوبوسی نیروی جدید میآورند. این اصلا اختصاص به یک دولت خاص ندارد. من مثال زدم و گفتم که این اختصاص به گروه (الف) و (ب) ندارد و هر کدام که میآیند همینطور عمل میکنند و من با این مخالفت میکنم.
بعد هم گفتم که من میتوانم مخالفت کنم چون در دوره مدیریت خودم این مدلی عمل نکردم و آن مدلی عمل کردم که امروز میگویم. من در دوره مدیریتم قائل بودم که از همه نیروها میشود استفاده کرد و از هر کسی که چهار اصل اسلام، انقلاب، امام و رهبری را در کشور قبول دارد، میتوان استفاده کرد. مشترکات ما با دیگران خیلی زیاد است و باید در موضع مشترکات بایستیم به خصوص در سال جاری که سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی است باید بر مشترکات تاکید ویژه کنیم. من در آن جلسه این بحث را داشتم اما متاسفانه بعضیها برداشت غلط داشتند یا قسمت «لا اله» حرفهای ما را گرفتند و «الا ا...» آن را نگرفتند و برداشت غلطی از حرفهای من شد.
جالب این است که من این بخش حرفهای خود را نیز با مثال بیان کردم. گفتم که در مجلس چهارم جناب آقای کروبی (توجه داشته باشید که من این مثال را در جمع اقلیت مجلس هفتم که همسو با آقای کروبی هستند میزنم) به من گفت که این دوستان همسو با شما خیلی بد عمل میکنند و همه افرادی را که با آنها همسو نیستند را برکنار میکنند. گفتم من هم با این روش مخالفم. در این مجلس سوم هم که شما بودید در یک حوزه انتخابیه نماینده گروه ما رای نیاورد و نماینده گروه شما رای آورد اما این نماینده گروه شما که رای آورد آنقدر برای آن فرد همگروه ما زد که او را از آموزش و پرورش بیرون کردند. بعد این فرد رفت شد عضو هیات امنای امامزاده شهرشان ولی نمایندهای که رای آورده بود آنقدر دوباره برای او زد که او را از عضویت هیات امنایی هم برداشتند. آقای کروبی به من گفت تو عجب آدمی هستی این را از کجا نقد داشتی زود در جواب من گفتی.
گفتم ببینید فرقی نمیکند. دولت قبل دولت بعد و یا هر فرد و گروه و دولتی اینگونه عمل کند غلط است. میشود از همه نیروها استفاده کرد و گفتم که دلیل و مثال نیز خود من هستم. الان شما گروه اقلیت مجلس همسو با ما آمدهاید اینجا و از مدیریت مجلس پنجم و چهارم تعریف میکنید. معلوم میشود فرد میتواند جناحی باشد و تفکر سیاسی هم داشته باشد اما در مدیریت، جناحی فکر نکرده و عمل نکند بلکه در جای خودش جناحی فکر کرده و عمل کند.
چون این صحبت شما در فضای دولت نهم مطرح شد و به خصوص احساس شد که شما انتقاداتی هم به این دولت دارید، اینگونه برداشت شد که شما معتقدید این دولت بیشتر از دولتهای قبل تصفیه جناحی نیروهای اجرایی را داشته است؟
نه اینگونه نیست. اینها مثل هم هستند.
برخی معتقدند که در دولت آقای خاتمی تصفیه سیاسی و جناحی نیروهای اجرایی خیلی شدیدتر بود؟
بله من خودم هم این انتقاد را دارم. آن موقع در مازندران ما شاید در بعضی از ارگانها یا دستگاهها صدها نفر فقط در مجموعه یک اداره جابجا شدند. یعنی در یک اداره کل یکی از وزارتخانهها و مجموع ادارات آن در استان صدها نفر را تغییر دادند و تا آن نفر آخر اداره آن وزارتخانه در کلاله را تغییر داده بودند. استاندار رفته بود پیش آن وزیر گفته بود که همه مدیران را در مازندران ما تغییر دادیم و یک مدیر مانده که ناطقی است و شما او را هم تغییر بده. آن وزیر انصافا خوب برخورد کرده و گفته بود من به خاطر همین مساله او را بر نمیدارم. استاندار گفته بود که من میروم پیش رییسجمهور تا او را تغییر دهد که وزیر مذکور گفته بود خوب برو آقای رییسجمهور هم اگر بداند تو به دلیل اینکه این فرد طرفدار آقای ناطق است تو میخواهی او را برداری اجازه این کار را نمیدهد.
آن موقع آقای تاجزاده معاون سیاسی وزارت کشور رسما اعلام کرد که هر کس به آقای خاتمی رای نداده باشد نمیتواند در این دولت کار کند.
بنابراین چون من در جریان امور کشور بودم و اعداد و ارقام در دستم بود و آن موقع خودم هم در مجلس بودم، من از همه امور اطلاع داشتم و در آن جلسه هرگز نمیخواستم بگویم که اینها بدتر از آنها بودند و اصلا در ذهنم هم نبود و نیست که این را بگویم اما من به این قاعده کلی قائل هستم که نباید اینگونه عمل شود و اگر این مدلی عمل شود من آن را محکوم میدانم. من میگویم مدیر اگر مدیر باشد میتواند از نیروهای کارآمد و شایسته استفاده کند.
در مورد همین موضوع این سوال پیش میآید که شما اگر بیایید در صحنه عمل میبینید که جناح دوم خرداد هشت سال روی کار بود و با یک تفکر خاص همه جا را هم پاکسازی و نیروهای غیر همسو با خود را پاکسازی کرده بودند. حالا اگر به جای آقای احمدینژاد شما رییسجمهور شده بودید و با یک مجموعه از نیروهایی مواجه بودید که از بالا تا پایین عضو یک جناح خاص بودند و بعضا در مشی و اعتقاد در تضاد با نظام بودند. ضمنا آن نیروها هم براساس شایستهسالاری سر کار نیامده بودند. آن دیدگاه و رویه آرمانی که شما میگویید خیلی خوب است اما اگر شما در این فضا رییسجمهور شده بودید چه میکردید؟
از طرف دیگر دوستان شما و کسانی که به شما کمک کردهاند تا رییسجمهور شوید هم هستند، با آنها چه خواهید کرد؟
ببینید درست است که همه نیروهای دولت قبلی براساس شایستهسالاری سر کار نیامده بودند اما معنی این گفته این نیست که بین آنها نیروی شایسته هم وجود نداشت. بنابراین نگاه من این است که از نیروی شایسته در هر کجا باشد باید استفاده کرد. هنر مدیریت همین است، مدیریت این نیست که افراد را دستهدسته بیرون بریزید و بعد نیروهای خودتان را وارد کنید. این که درست نیست. با این وضعیت هیچ وقت نظام ثبات پیدا نمیکند. شایستهها را آدم باید به کار بگیرد ولو اینکه تفکری متفاوت با او هم داشته باشند.
من در دوره وزارت کشور خودم همینگونه عمل کردم و همین الان هم من با استانداران زمان خودم ماهی یک بار جلسه دارم. استانداران سال ۶۰ و ۶۲ که با من کار کردند، همه جور آدم در آنها هست اما همین الان من با آنها جلسه دارم و در آن زمان هم با اینها کار میکردم.
من در آن زمان حزبی بودم و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم. بعضی از این نیروها در همان زمان ضد حزب بودند و بعضی غیر حزبی. من اینها را در وزارت کشور جمع کرده بودم و مدیران جوان آن روزگار را که استانداران دوره وزارت کشور من بودند و به آنها گفتم ببینید شما آمدهاید با من کار کنید. اگر مردانه با من دست بدهید که در وزارت کشور خطی و جناحی عمل نکنید و شیطنت نکنید و مردانه کار کنید مشکلی نیست. شما و من داخل وزارت کشور که آمدیم دیگر استاندار و وزیر هستیم و باید اینجا مردانه کار کنیم و جناحی و سیاسی عمل نکنیم، از اینجا که بیرون رفتیم میتوانیم به حزب خودمان برویم و کار حزبی و جناحی کنیم.
به آنها گفتم که اگر با من مردانه کار کنید من با شما کار میکنم و حاضرم در روز قیامت شهادت بدهم این افرادی که با من کار کردند تا روز آخر بر اساس همین پیمان با من کار کردند.
در همان زمان جمعی از نمایندگان حزبی مجلس جمع شدند و از من وزیر خواستند که فلان استاندار را که غیر حزبی است از کار برکنار کن چرا که از حزب ما نیست. من در پاسخ به این مساله گفتم که من بخاطر اینکه این فرد حزبی نیست و غیر حزبی است او را برکنار نمیکنم، شما بگویید نقطه ضعف او در عمل چیست تا او را برکنار کنم.
میشود اینگونه کار کرد و من چون این مدلی کار کردم این ادعا را با قدرت میکنم. در مجلس پنجم شما فکر میکنید ما چه اکثریتی داشتیم. اکثریت ما یک اکثریت ضعیفی بود و به همین دلیل وقتی در آغاز کار آن مجلس برای هیاترییسه موقت آقای عبدا... نوری هم کاندیدا شده بود فقط حدود ۱۱رای کمتر از من آورد.
ما یک اکثریت ضعیف داشتیم و آنها یک اقلیت قوی اما الان هم که شما بپرسید خود اعضای اقلیت مجلس هم قبول دارند که یکی از بهترین مجالس ما مجلس پنجم بود و ما هیچ مشکلی هم نداشتیم. مجلس پنجم که من رییس آن بودم مجلسی بود که من رقیب انتخاباتی رییسجمهور منتخب هم بودم و بعد از سر کار آمدن آقای خاتمی هم مدتها با هم کار کردیم، پس من نتیجه میگیرم که میشود با نیروهای مختلف از جناحهای گوناگون کار کرد.
آیا ممکن است این مساله تحت تاثیر برخی تبلیغات رقبای سیاسی دولت بزرگنمایی شده باشد. زیرا یک ارزیابی از هیات دولت نشان میدهد که بیش از نیمی از وزرا کسانی هستند که در انتخابات به فردی غیر از آقای احمدینژاد رای دادند اما احمدینژاد همین افراد را به عنوان وزرای خود به مجلس معرفی کرده و اکنون با آنها کار میکند. حتی در بین استانداران این دولت نیز همینگونه است.
یعنی چی؟
ببینید الان وزارتخانههایی هستند که وزرای آنها در دوره انتخابات به آقای هاشمی رای دادند و هیچگاه از آقای احمدینژاد حمایت نکردند.
اصلا بحث اینکه وزرا و استانداران به چه کسی رای دادهاند و به چه کسی رای ندادهاند مطرح نیست و من اصلا اینطوری نگاه نمیکنم.
ممکن است کسی حامی من هم بوده باشد، به من هم رای داده باشد، برای من هم سینه سپر کرده باشد و حتی برای من کتک هم خورده باشد اما من میبینیم که مدیر خوبی نیست و ضعیف است، نباید این فرد را بیاورم حتی اگر از جناح من باشد، زحمت زیادی هم برای من کشیده باشد اما باید افرادی که مدیر هستند سر کار بیایند.
بنده باز هم برای شما مثال میزنم که در دوران وزارت کشور من افرادی بودند که با من در وزارتخانه کار میکردند و حتی قبل از من هم در وزارتخانه بودند و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم بودند و ما هفتهای یک جلسه با آنها دور میز جلسه شورای مرکزی حزب مینشستیم. وقتی من دیدم نمیتوانیم با هم کار کنیم آن آقایان رفتند و من دو جوان کم سن و سال آوردم که در آن روزگار این خیلی سنگین بود که من با آدمهای پخته و باتجربه آنچنانی نتوانم کار کنم اما دو جوان کم سن و سال دانشجو را آوردهام و معاون خودم کردهام. البته بعدا مشخص شد که آن تصمیم درست بوده است. اصلا این تقسیمبندی که شما میکنید را من قبول ندارم.
اگر دولت هم از جناحهای دیگر افرادی را بر سر کار آورده که ضعیف بودهاند خیلی بیخود کرده که این کار را کرده است ولی اگر نیروی خودی آورده که قوی است خیلی هم کار خوبی کرده است. نگاه من در تقسیمبندی حزبی و جناحی این است که معیار شایستگی و لایق بودن و کارآمد بودن است. نباید اسیر جو شد و یا افراط و تفریطی عمل کرد. به نظر من باید واقعنگر بود و اینگونه که گفتم عمل کرد.
منبع: خبرگزاری فارس
ادامه دارد
ارسال نظر