محمدصادق جنان صفت

روز گذشته در تاکسی نشسته و به رادیو گوش می‌کردم؛ مجری برنامه با چند نفر از بانوان ایرانی درباره کارآفرینی و اشتغال زنان صحبت می‌کرد. پرسش کلیدی برای این بود «آیا نهادهای متولی کارآفرینی زنان در ایران را می‌شناسید، چه کمکی به شما کرده‌اند؟» همه بانوان طرف مصاحبه با مجری برنامه بدون استثنا یک حرف را تکرار کردند: «باید سازمان‌ها و نهادهای دولتی به ما کمک کنند تا شغلی به دست آوریم.» واقعیت تلخ جامعه ایرانی این است که جادوی دولت همه را از پیر و جوان، کارگر و کارفرما، دانشجو استاد، زن و مرد، شهری و روستایی را طلسم کرده است. جادوی دولت به گونه‌ای جاذبه پیدا کرده است که گویی هیچ راهی جز راهی که دولت بگشاید برای کسب و کار و تولید و ثروت و زندگی وجود ندارد. چشم دوختن به لطف، سخاوت و توانایی دولت عادت بد جامعه ایرانی شده است. آیا این طلسم شدگی ملت از سر هوش و اراده ملت است؟ به نظر می‌رسد بخشی از این طلسم‌شدگی را باید در رفتار و گفتار دولت‌مردان و نهاد دولت، فرقی نمی‌کند کدام دولت و با کدام گرایش سیاسی باشد، جستجو کرد و بخشی از آن نیز مربوط به قانون و عرف جاری است. دولت قدرت زیادی دارد و این نهاد است که تکلیف مردم را روشن می‌کند. در حال حاضر چند مساله کلان و نیمه کلان در اقتصاد وجود دارد که سرنوشت آن را دولت باید تعیین کند. موضوع بنزین، مساله نرخ سود بانکی، مساله قیمت‌گذاری برخی تولیدات صنعتی مثل سیمان و پتروشیمی و مسایل و موضوع‌هایی نظیر اینها را باید دولت تعیین کند و مردم را از نگرانی خارج کند.

نگارنده امیدوار است روزگاری برسد که تقسیم قدرت میان نهاد دولت و نهاد مردم و بخش خصوصی شکل و ماهیتی پیدا کند که نه مردم اسیر جادوی دولت باشند و نه اینکه دولت به اندازه‌ای قدرت داشته باشد که همه امور منتظر تصمیم‌گیری این نهاد باشند.