تحلیل اکونومیست از زندگی یلتسین
خداحافظ بوریس
بوریس یلتیسن این جهان را ترک گفت. او نماد بزرگترین نقاط ضعف و قوت روسیه پساکمونیست بود.
بورسین نیکولایویچ یلتسین به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد و گامهای موثری در راه ایجاد دموکراسی روسیه برداشت.
مترجم: شادی آذری
بوریس یلتیسن این جهان را ترک گفت. او نماد بزرگترین نقاط ضعف و قوت روسیه پساکمونیست بود.
بورسین نیکولایویچ یلتسین به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد و گامهای موثری در راه ایجاد دموکراسی روسیه برداشت. این مهندس عمران سابق، سازنده خوبی برای موسسات کشورش نبود. دموکراسی آنها ضعیف بود. اما اهداف او صحیح بود. او برای رهانیدن روسها از یوغ دولت تک حزبی و اقتصاد طرحریزی شده دولتی، لایق تقدیر و ستایش است. با وجود این برخی اقدامات وی از قبیل انتصاب خویشاوندان در سمتهای مهم و قوانین متغیر و دمدمی مزاج او منجر به بیقانونیهای فوقالعاده زیاد و فساد در سطح کشور شد و راه را برای جانشین خودکامه او ولادیمیرپوتین هموار ساخت.
یلتسین، متولد ۱۹۳۱، یک کمونیست شهرستانی وفادار از شهرستان اسوردلوفسک (که اکنون دوباره یکاترینبرگ نامیده میشود) بود، یعنی همانجایی که آخرین خانواده تزار در آن به قتل رسید. او با ورود خود به حزب کمونیست تحت نظارت میخاییل گورباچف، برای خود محبوبیت زیادی کسب کرد. در شرایطی که رهبران کمونیست کشور از برخوردبا مردم اجتناب میورزیدند، آقای یلتسین چنان به آنها نزدیک شد که توانست در کمبودها و مصائب زندگی روزمرهشان شریک شود. در سال ۱۹۸۷ گورباچف یلتسین را در پی اغتشاشاتی که شامل انتقاد مستقیم از همسر وی، ریسا بود، از کار برکنار کرد و این برکناری در شرایطی روی داد که جویباز در حال شکوفا شدن بود. البته این جوباز در همان زمان هم یک تابو محسوب میشد.
یلتسین تا سال ۱۹۹۰ که به عنوان رییس فدراسیون روسیه به صحنه بازگشت، تنها یک سایه بود. اما تشکیل دولت روسیه به اندازه سایر جمهوریهای سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی مانند اوکراین و قزاقستان صوری و ظاهری بود. ولی از زمانیکه جمهوریهای بالتیک حرکت خود را با حمایت بیشائبه یلتسین به سمت آزادی آغاز کردند، این اوضاع تغییر کرد. در آن زمان این سوال مطرح بود که آیا فدراسیون روسیه هم میتواند روزی به یک کشور مستقل تبدیل شود؟ فدراسیون روسیه خیلی زود این کار را کرد.
وقتی افراطیون ناشی حزب کمونیست کودتایی را علیه رهبری اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ ترتیب دادند یلتسین با نشستن بر یک تانک به نشانه مقاومت دموکراتیک موفق، کودتاگران نافرجام را به باد انتقاد گرفت و محکوم کرد. وقتی که گورباچف از استراحتگاه ساحلی خود به مسکو بازگشت، یلتسین را در صدر امور دید. رهبر روسیه به رییس سابق خود به طرز تحقیرآمیزی حکم داد تا فرامین جدیدش را اطاعت کند. وقتی سایر ۱۴ جمهوری دیگر شوروی هم اعلام استقلال کردند، یلتسین یک دولت موقت از اصلاحطلبان جوان را برگزید که اصلاحات اقتصادی عظیمی را در این کشور از هم فروپاشیده اعمال کردند. اما این موضوع از سوی مردم با هیچ اقبالی مواجه نشد. چون آزادسازی قیمتها منجر به کاهش پساندازهای مردم در شرایط تورمی شد.
خصوصیسازی به معنای روز خوش برای خواصی شد که از فرصتها به نفع خود بهره میبرند. موسسات نیازمند یک اقتصاد مبتنی بر بازار بودند که به درستی کار کند، اما در عمل با فقدان آن مواجه شدند. در عصر یلتسین بود که جهان آموخت واژه «اولیگارشی» برای توصیف دانهدرشتهایی به کار برده میشود که از قدرت سیاسی و اقتصادی به نفع خود سوءاستفاده میکنند.با همه این اوصاف، اصلاحات یلتسین کارساز بود. امروز روسیه به یک بازار کالاهای مصرفی پررونق دست یافته است. خواص منفعتطلب به مراتب بهتر از «هدایتکنندگان سرخ» بودند که جایشان را گرفتند. هنوز هم تفکر و تعهدات این هدایتکنندگان سرخ ریشه در اقتصاد برنامهریزی شده کمونیستی دارد. اما اگر اصلاحات اقتصادی یلتسین امروز چهرهای بسیار خوشتر از آن زمان به خود گرفته است، شکستهای سیاسی او زشتتر از آن دوران به نظر میرسد.
گلولهباران پارلمان روسیه در سال ۱۹۹۳ که برای از میان بردن اعضای حزب کمونیست و سایر مهرههای تندرویی بود که کنترل پارلمان را به دست گرفته بودند، یادآور ویروس خشونتی است که حیات سیاسی روسیه به آن مبتلا شده است. جنگ چچن هم که از سال ۱۹۹۴ تا ۹۶ به طول انجامید، پرده از ماشین جنگی روسیه، برداشت. پیروزی پر از حرف و حدیث یلتسین در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶ شکهایی را در مورد تقلب دولت در انتخابات برانگیخت و صحت انتخابات روسیه را زیر سوال برد. اما اشتباهات او در مورد موضوعات مربوط به خانواده و اطرافیانش بسیار بزرگتر بود.
آنها که پیرمرد را از ودکا اشباع کرده بودند، سرنوشت سیاسی و اقتصادی روسیه را از دستان او ربودند، بر ثروت خود افزودند و دموکراسی و کاپیتالیسم را در نگاه میلیونها خارجی و شهروندان داخلی بیاعتبار کردند. گذشته از همه این جریانات، یلتسین سه اصل اساسی را پایهریزی کرد.
او به آزادی بیان از جمله آزادی مطبوعات اعتقاد داشت. وی میخواست روسیه با دنیایغرب ارتباطی دوستانه داشته باشد. به علاوه او با حزب کمونیست و همه وابستگان آن به خصوص کاگب در تقابل بود. اینکه او نتوانست آن را به طور کامل در سال ۱۹۹۱ یعنی در شرایطی که شانس آن را داشت از بین ببرد، بیشتر به یک تراژدی شبیه بود. گفته میشود نامزدی که خانواده او به عنوان یک جانشین امن و مطمئن برگزیدند، یعنی پوتین محتاط و کمشهرتی که زمانی هم عضو کاگب بود، باعث شد از احترام و اعتبار یلتسین کم شود. پوتین امروزه بسیاری از بیماریهای گریبانگیر روسیه را به «آشوب» دهه ۹۰ نسبت میدهد.
ارسال نظر