کتابمعمای فراوانی (۱)
رونقهای نفتی و دولتهای نفتی
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
طلای سیاه یا به قول «تریکارل» افسانه امروزی شاه میداس در طول سالهای اخیر منشا پیدایش جریانهایی در متن بازار و اقتصاد برخی از کشورها شده است که حوزه تاثیر گسترده خود را تا حد ساختار قدرت و نهادهای تاثیرگذار سیاسی وسعت بخشیده و در این رهگذر به عنوان بخشی از اقتصاد جهانی با فعل و انفعالات شگفتانگیزی مواجه شده است.
نویسنده: تری کارل
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
طلای سیاه یا به قول «تریکارل» افسانه امروزی شاه میداس در طول سالهای اخیر منشا پیدایش جریانهایی در متن بازار و اقتصاد برخی از کشورها شده است که حوزه تاثیر گسترده خود را تا حد ساختار قدرت و نهادهای تاثیرگذار سیاسی وسعت بخشیده و در این رهگذر به عنوان بخشی از اقتصاد جهانی با فعل و انفعالات شگفتانگیزی مواجه شده است. احتمالا شرح مختصری از این مواجهه شگفتانگیز در سرنوشت دولتهای نفتی که با رونقهای دورهای بازار نفت روبهرو بودهاند قابل تجلی است. به طوری که ثروت سرشار و فقر فراوان در کشورهای تولیدکننده نفت مخصوصا در آن دسته از کشورها که در چارچوب سازمان کشورهای صادرکننده نفت «اوپک» سیاستهای نفتی خود را تنظیم میکنند به یک تعارض کاملا چشمگیر و معمایی غیرقابل حل تبدیل شده است. تری کارل، این تعارض ملموس را در کتاب «رونقهای نفتی و دولتهای نفتی» به طور مشروح بررسی میکند و دکتر جعفر خیرخواهان نیز با نثری شیوا و ساده آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و در اختیار خوانندگان قرار میدهد. روزنامه «دنیایاقتصاد» نیز با ارائه متن کامل این کتاب ارزشمند به صورت پاورقی از امروز ستون تازهای برای مطالعه خوانندگان گرامی خود باز میکند، تا دریچهای تازه به دنیای پررمز و راز ثروتهای نفتی بگشاید...
در اوج رونق نفتی دهه ۱۹۷۰ میلادی، خوان پابلو پرز آلفونزو، بنیانگذار سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در خانه خویش در شهر کاراکاس پایتخت ونزوئلا به من گفت: «اوپک را بررسی نکن چون موضوعی ملالآور است. به جای آن تحقیق کن نفت با ونزوئلا چه میکند، نفت با ما چه میکند.» دقیقا در همان لحظهای که خزانه دولتهای اوپک انباشته از پول شده بود و مصرفکنندگان بنزین در ایالات متحده و اروپا در صفهای طولانی انتظار میکشیدند، مردی که اندیشه وی نظام بینالمللی را تغییر شکل داده بود، در این اندیشه فرو رفته بود که تاثیر شگفتآورترین افزایش قیمت در طول تاریخ چه میتواند باشد. او که چندین بار مکث کرد تا خودرو مرسدس مدل دهه ۱۹۳۰ خود را تحسین کند، یکی از نخستین طرفداران محیط زیست در جهان بود که خیلی پیشتر معتقد بود منابع پایانپذیر باید ارزش بازاری فوقالعاده بالایی داشته باشند (و خودروها را باید چنان ساخت که برای همیشه دوام آورند!). در لحظه وداع، کلمات واقعا پیشگویانهای بر زبان آورد: «ده سال بعد، بیست سال بعد، خواهید دید. نفت برای ما، ویرانی و بیچارگی به ارمغان خواهد آورد.»
جملات فوق، جرقههایی برای نگارش کتاب حاضر شدند که سعی میکند این معما را توضیح دهد: چرا اکثر کشورهای در حال توسعه صادرکننده نفت، پس از سود بردن از بزرگترین انتقال ثروت که تاکنون بدون جنگ رخ داده است، گرفتار اضمحلال اقتصادی و فساد و تباهی سیاسی شدند؟ در خلال دو رونق عظیم که ظاهرا فرصت برای «سیاست بیحد و مرز یا سیاست بدون نیاز به اقتصاد» به وجود آورد چرا دولتهای مختلف صادرکننده نفت که در محیطها و بسترهای متمایز فعالیت میکنند، مسیرهای توسعهای مشترکی انتخاب کردند، خط سیر رشداقتصادی مشابهی را حفظ نمودند و نتایج معمولا نابهنجاری به بار آوردند؟ اینکه کشورهایی غیرمشابه از نظر نوع رژیم، ساختار اجتماعی، موقعیت ژئواستراتژیک، فرهنگ و وسعت مثل ونزوئلا، ایران، نیجریه، الجزایر و اندونزی خط سیر فوقالعاده مشابهی به نمایش گذاردند حکایت از نوعی جبرگرایی فراگیر دارد. تجربه این کشورها شواهدی ارائه میدهد که یک عامل و سبب مشترک، دامنه تصمیمگیری را کاهش میدهد، به برخی تصمیمات و رفتار بیش از تصمیمات و رفتار دیگر پاداش میدهد، و ترجیحات مقامات حکومتی را به گونهای شکل میدهد که مانع توسعه اقتصادی میشود.
شناسایی چگونگی سربرآوردن این عامل مشترک، در مرکز درک مسیرهای توسعه متنوع قرار دارد. با اینکه کاملا معلوم گشته است که توانایی هر کشور در انطباق دادن مناسب نهادهای اقتصادی و سیاسی با شرایط متغیر، تفاوت میکند، تبیینها برای این تفاوتها هنوز گنگ و نارسا هستند. اکثر تحلیلهای اقتصادی، با ثابت گرفتن نهادهای سیاسی، قادر به ارائه تبیینهای رضایتبخش برای مسیرهای توسعهای مختلف کشورها نبودهاند در حالیکه برخی رویکردهای سیاسی، با مردد بودن بین اینکه اقتصاد را نادیده بگیرند یا همه رفتارها را فقط به تحلیل اقتصاد خردی مقید سازند، نیز نتوانستند تفسیرهای متقاعدکننده برای تداوم بخشی مسیرهای توسعه موفق و ناموفق ارائه دهند. از این رو ضروری است تا توجه ویژهای به تعامل تاریخی پیچیده بین توسعه اقتصادی و نهادهای سیاسی بشود، در نتیجه کتاب از رویکرد اقتصاد سیاسی استفاده میکند تا توضیح دهد چرا سیاستگذاران چنین انتخابهایی میکنند، چه انتخابهای دیگری در اختیار دارند، چرا برخی مسیرها برای آنها جذابتر از سایر مسیرها است و چگونه ساختارهای ترجیحات ایجاد میشوند. نظر اصلی من اینست که چارچوبهای تصمیمگیری، یعنی ساختارهای انگیزشی که در نهادهای یک اقتصاد سیاسی خاص جاسازی شده است، کلید درک خط سیرهای توسعهای مختلف هستند. مهمتر از همه اینکه، این انگیزهها، بازتاب و محصول روابط قدرت واقعی یا انتظاری در یک نقطه معین زمانی هستند، آنها را نمیتوان اساسا به نظام باورها یا ترجیحات نسبت داد اگر چه هر دو نقشی ایفا میکنند. آنها معمولا دوام میآورند حتی زمانی که روابط قدرت و ایدئولوژیهای همراه آنها شروع به تغییر میکنند، و آنها را نمیتوان آزادانه تغییر داد، حتی وقتی درک گستردهای وجود دارد که چارچوب تصمیمگیری غیربهینه بوده یا بیدرنگ باید تغییر کنند. در کشورهای در حال توسعه تعامل بین این چارچوب تصمیمگیری و بخش صادراتی پیشرو و نه صرفا خصوصیات یک کالا است که تعیین میکند یک محصول خاص نعمت یا نقمت است.
تاکنون هیچ کار پژوهشی مفصل و گیرایی وجود ندارد که دقیقا بگوید چگونه چارچوبهای تصمیمگیری، از طریق ترکیب سیاست و اقتصاد، ایجاد شده و بازتولید میشوند. کتاب حاضر به دنبال پرکردن این شکاف است. برای اینکار از رویکرد التقاطی استفاده کردم، از انواع نظریههای بخشی، مارکسیستی، وابستگی، انتخاب عقلایی، سازمانی و کالاهای اساسی وام گرفتم بدون اینکه هیچکدام از آنها را دربست بپذیرم. من صراحتا این مجموعه فروض را رد میکنم که در اکثر کشورهای در حال توسعه، کارایی بازارها یا سایر نهادها یک قاعده و اصل است، فرض عقلانیت که افراد، نفع شخصی خود را درک کرده و مطابق آن رفتار میکنند لزوما بهترین روش درک رفتار انسانی است و اینکه هر جا نتایج توسعهای شکست خورده پیدا میشود دولتها متهم اصلی هستند (فروض اساسی اکثر اقتصاددانان و برخی علمای علم سیاست). در عوض من نشان میدهم کارایی اغلب یک اسم رمز برای پنهان ساختن ترتیبات جدید قدرت است که برخی بازیگران در جهت نفع شخصی خود عمل میکنند اما به گونهای که هزینه کلی تحول و اصلاح یک کشور بالا میرود و اینکه دولت و بازار با کمک هم میتوانند سازنده باشند چنان که اصلاح یکی لزوما مستلزم دگرگونی دیگری است.
ارسال نظر