شوکهای ناگهانی چه تاثیری بر اقتصاد میگذارد؟
اقتصاد یک حرفه شوکآور است. نه به این دلیل که کارشناسان اقتصادی قابلیت ندارند یا عادتهای شخصی غیر معمولی دارند. توصیف شوکآور را باید برای آنچه اقتصاددانان انجام میدهند به کار برد.
آنها با الگوی اقتصادی شروع میکنند و یک شوک به آن وارد میکنند که این شوک میتوانند افزایش ناگهانی قیمت نفت یا یک پیشرفت تکنولوژیک یا کاهش تعرفه باشد.
سپس شروع به تحلیل و بررسی این میکنند که در پی این شوک چه اتفاقی برای تولید، قیمتها، اشتغال و دیگر عوامل بازار پیش میآید.
مثلا فرض کنید قیمت نفت ناگهان افزایش یابد. آن وقت تولید کاهش مییابد و سطح قیمتها بالا میرود و بسته به ملاحظات تورمی و واکنش بانک مرکزی، تحولات بعدی تورمی در پی میآید.
با جا به جا کردن آمار و ارقام، این کارشناسان تخمین میزنند که شدت این تاثیرات چقدر است. تقریبا همه این تحولات با تغییرات در اعداد و ارقام و ارزش کالاها سر و کار دارد.
اگر قمیت نفت دو برابر شود چه خواهد شد؟ کارشناسان اقتصادی اما وقت کمی صرف کردهاند تا به پاسخ این پرسش برسند که اگر دنیا به مکانی غیر قابل پیشبینی تبدیل شود و همه چیز به هم بریزد چه خواهد شد؟ اگر قیمت نفت به جای ۵۰ تا ۶۰دلار بین ۲۰ و ۱۰۰دلار نوسان پیدا کند چه؟ پاسخ دادن به پرسشهایی از این دست بسیار دشوار اما مهم است.
این پرسشها مهم است چون رفتار مردم ممکن است در صورت تغییر ناگهانی دنیا و غیرمطمئن شدن آن تغییر کند.
از سوی دیگر به گفته نیک بلوم اقتصاددان انگلیسی دانشگاه استنفورد، وقایعی که دنیا را دچار بلاتکلیفی میکند و مثلا این لاتکلیفی و شرایط فوقالعاده بر قیمت سهام آمریکا تاثیر میگذارد، زیاد پیش میآید.
یکی از مشهورترین این اتفاقات حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است. اما در دهههای گذشته از این دست اتفاقات زیاد روی داد، از ترور جان اف کندی گرفته تا فروپاشی انرون.
اقتصاددانان به طور کلی شوکها و اتفاقات غیر منتظره را نادیده نمیگیرند.
در سال ۱۹۸۳ یک اقتصاددان جوان آمریکایی به نام بن برنانک مقالهای را به چاپ رساند در تحلیل چگونگی تاثیر وقایع غیر منتظره بر سرمایهگذاری.
به گفته این اقتصاددان، وقایع غیرمنتظره ممکن است سود شرکتها را بالا ببرد چون شرکتها منتظر میمانند و کاری نمیکنند.
اما کارشناسان دیگری همچون بلوم با نگاهی متفاوت این موضوع را بررسی کرده و الگویی برای این کار طراحی کرده است. در این الگو میزان سرمایهگذاری و اشتغال شرکتها مورد بررسی واقع شده و با وارد کردن یک شوک به این الگو میزان تغییرات درآمدی و سرمایهگذاری این شرکتها بررسی شدهاست.
این بررسی نشان داده است که با وارد شدن این شوک چون آینده نامعلوم میشود، تقاضا پایین میآید و ارزش صبر کردن بالا میرود.
شرکتهایی که سرمایهگذاری را افزایش دادهاند یا آگهی استخدام دادهاند برنامههایشان را به تعویق میاندازند.
شرکتهای در حال کوچک شدن هم روند اخراج کارگران را متوقف میکنند. اما قابل توجهترین تاثیر این است که سرمایهگذاری و اشتغال کاهش مییابد.
بهرهوری هم همین طور. از آنجا که استخدام و اخراجها متوقف میشود، کارگران دیگر از شرکتهای با بهرهوری پایین به شرکتهای با بهرهوری بالا منتقل نمیشوند.
وقتی شرایط عادی شود سرمایهگذاری و اشتغال و بهرهوری به حالت عادی خود بازمیگردد. بلوم میگوید این مدل درباره شرایط بعد از ۱۱ سپتامبر به خوبی صدق میکند.
کارشناسان اقتصادی این شرایط را پیشبینی کرده بودند و میگفتند که تا پایان آن سال بیش از یک میلیون شغل از دست میرود. اما شرایط در پایان سال ۲۰۰۲ عوض شد.
سرمایهگذاری هم برای مدتی کاهش یافت و باز احیا شد.
شرایط بلاتکلیفی و ناامنی همچنین در تصمیمات بانکهای مرکزی بازتاب پیدا میکند. برای سیاستگذاران کشورها مهم است که شرایط بعد از شوک را برای مدت طولانیتری پیشبینی کنند.
شرایط وقتی دشوارتر میشود که تاثیرات اولیه و ثانویه شوکها با هم همزمان شود.
کارشناسان اقتصادی میگویند فدرال ریزرو و دیگر بانکهای مرکزی در روزهای بعد از ۱۱ سپتامبر خوب عمل کردند و واکنش متعادلی نشان دادند.
شوکهای اولیه معمولا بر سهام آسیبپذیر شرکتها تاثیر میگذارد. موج بعدی شوک، شرکتها و فعالیتهای آن را در بر میگیرد.
آیا شوکهای ناشی از شرایط غیر قابل پیشبینی همیشه تحول و تغییر به همراه دارند؟ اغلب همینطور است.
ارسال نظر