آیا جهان شدیدا به اقتصاد چین وابسته شده است؟
ترجمه و تالیف: مرتضی کاظمی(1)
منبع: اکونومیست
رشد اقتصادی خیره‌کننده چین و صادرات قابل‌توجه به بسیاری از کشورهای جهان به‌خصوص کشورهای توسعه یافته‌ای همچون آمریکا توجه همه دولت‌ها و مردم جهان را به این کشور به عنوان اقتصادی اثرگذار بر اقتصاد جهانی جلب کرده است.

جمهوری خلق چین به عنوان سومین کشور پهناور جهان با دارا بودن بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت، نیروی کار ارزان و فراوانی را در خود جای داده است.
رشد تولید و به تبع آن صادرات چین اخیرا به ارقامی ‌بزرگ رسیده و شاید به دلیل همین افزایش و بالا رفتن وابستگی چین به درآمد صادراتی است که اقتصاددانان توصیه کرده‌اند که پکن اتکای خود را به درآمد ناشی از صادرات بکاهد و به منظور حفظ سطح تولید به مصرف‌کنندگان داخلی کمک کند که به خرید کالاهای ساخت چین و افزایش تقاضا در داخل کشور روی آورند. ‏نشریه اکونومیست در ستون «دعوت از اقتصاددانان» بارها با طرح سوالاتی در مورد اقتصاد چین، نظرات اقتصاددانان را درباره اقتصاد آن جویا شده است.
اکونومیست در آخرین سوالی که درباره اقتصاد چین به بحث گذاشته شده پرسیده است: «آیا جهان شدیدا به اقتصاد چین وابستگی دارد؟»
برخی پیش‌بینی می‌کنند که به زودی اقتصاد چین از نظر تولید ناخالص داخلی خواهد توانست از آمریکا پیشی بگیرد. در این صورت چین به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد و شاید جایگاه تاریخی خود را که در اواسط قرن نوزدهم از دست داده مجددا کسب خواهد نمود.
شاید آنچه اهمیت این سوال را بیشتر می‌کند در این نکته نهفته است که چنانچه رشد کنونی اقتصادی چین همچنان ادامه یابد و چین از نظر اقتصادی، جایگزین اقتصادهای ابرقدرت جهان شود، جهان باید خود را برای مقابله با پیامدهای سیاسی و اقتصادی این موضوع آماده کند.
در پاسخ‌های کوتاه یا مفصلی که در جواب این سوال در نشریه اکونومیست مطرح شده است غالبا بر اثرگذاری اقتصاد چین یا به عبارتی دیگر به وابستگی جهان به اقتصاد چین اشاره شده و برخی از اقتصاددانان به وابستگی دوجانبه اقتصاد جهان و اقتصاد چین اشاره نموده‌اند.
در بخش نخست از این نوشتار، پاسخ برخی از اقتصاددانان مرور شد. همانگونه که در قسمت قبلی خواندید، اسوار پراساد (Eswar Prasad) گفته بود که شاید هنوز مقداری زود باشد که چین به عنوان لکوموتیو اصلی رشد اقتصادی جهان در آینده تلقی شود، اما در مقابل‌هارولد جیمز (HaroldJames) اظهار کرده که بعید به نظر می‌رسد آمریکا بتواند نقش خود به عنوان لکوموتیو جهانی را دوباره به دست آورد.
در پاسخی که دیگر اقتصاددان چینی، آقای دیوید لی (David Li)، ارائه کرده است به تغییرات ساختاری در چین اشاره شده و خاطرنشان شده است که «مراحل توسعه همان مراحل تغییرات ساختاری است.»
در این قسمت پاسخ‌های اقتصاددانان دیگری مرور خواهد شد. در ابتدا پاسخ یک اقتصاددان چینی، یانگ یائو (Yang Yao) ارائه می‌شود. یانگ یائو (Yang Yao)
با اشاره به جایگاه اقتصاد چین و نقش عامل تجارت، دو طرفه بودن وابستگی اقتصاد چین و اقتصاد جهان را خاطرنشان می‌سازد.
در پاسخ‌هایی کوتاه، جان مکین (John Makin) به خطر شعله ور شدن جنگ تجاری اشاره نموده است و‌هانس ورنر شین
(Hans-Werner Sinn) ادعا می‌کند که «بعید است که اقتصاد چین بتواند دنیا را کنترل کند.»
در ادامه، پاسخ این اقتصاددانان به سوال فوق را مرور می‌نماییم.

یانگ یائو: وابستگی دو طرفه است
نمی توان گفت که چین وابسته ترین کشور جهان از نظر وابستگی به تجارت است. در میان کشورهای پهناور، آلمان نسبت به چین وابستگی بیشتری به تجارت دارد.
تاثیر چین بر اقتصاد جهانی از طریق الگوی تولیدش بسیار زیاد است. چین مواد خام و کالاهای واسطه‌ای را وارد و کالاهای نهایی را صادر می‌کند.

pic۱


مازاد تراز بازرگانی چین غالبا با کشورهای آمریکای شمالی، برخی از کشورهای اروپایی و کشورهای در حال توسعه‌ای است که دارای صادرات نفت یا سایر مواد خام نیستند. به هر حال، چین به طور قابل‌ملاحظه‌ای با کشورهایی همچون ژاپن، کره و آلمان دارای کسری تراز بازرگانی است. این کشورها دارای ظرفیت‌های صنعتی قدرتمندی هستند. چین همچنین با برخی از کشورها که در نفت و مواد خام به آنها وابسته است کسری بازرگانی دارد. به نظر می‌رسد برای کشورهایی که دارای کسری بازرگانی در کالاهای مصرفی با چین هستند، رشد تجارت چین یک عامل پاد تورمی است. به هر حال، چین برای تامین اعتبار جهت بهبود اقتصادی غالب عواید خارجی خود را به آن کشورها برمی‌گرداند. اثر خالص چندان شفاف نیست.
نکته کلیدی، وابستگی متقابل است. صادرات برای رشد اقتصادی چین مهم است؛ اما این مساله باید مورد توجه قرار گیرد که نیمی از صادرات چین از طریق شرکت‌های سرمایه‌گذار مستقیم خارجی (FDI) و نیمی از صادرات چین به پروسه تجارت مربوط است که با توجه به تعریف آن باعث مازاد بازرگانی شده است. گذشته از این، حضور سنگین FDI در پروسه تجارت نیز وجود دارد....
در دنیای یکپارچه، بنگاه‌های اقتصادی به جایی می‌روند که منافع بیشتری برایشان داشته باشد. چین به عنوان کشوری با هزینه‌های تولید کمتر که از طریق عرضه نیروی کار فراوان ایجاد شده است، ظرفیت‌های قدرتمند صنعتی و همچنین زیرساخت خوب و محیط جذاب برای تجارت، به یکی از جذاب‌ترین مقاصد سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در جهان تبدیل شده است. در ضمن در این خلال، چین دارای بازار وسیعی برای تولیدات داخلی خودش نیست و به دلیل درآمد نسبتا پایین اکثریت مردم چین، صادرات گزینه اجتناب‌ناپذیر بنگاه‌های چینی خواهد بود.
جهان به چین وابسته است، اما این وابستگی مربوط به عرضه نیروی کار فراوان در چین است. در دهه گذشته، بیش از ۱۵۰ میلیون نفر از ساکنین روستاها به بخش‌های غیر‌کشاورزی منتقل شده‌اند و اکثریت این افراد در صنایع مرتبط با تجارت استخدام شده‌اند. با توجه به اینکه نقطه اوج تخصیص مجدد نیروی کار و بهره نفوس (۲) (demographic dividends) رد شده است، چین در دهه آینده به مصرف داخلی برخواهد گشت و جهان باید برای این موضوع آمادگی داشته باشد.


جان مکین: بخش کالاهای تجاری چین بسیار بزرگ است
مساله چین و ارتباط آن با اقتصاد جهانی عمیقا با بخش کالاهای تجاری (Traded Goods Sector) گره خورده و ظرفیت‌های مازاد، باعث ایجاد تورش پادتورمی (Deflationary bias) در اقتصاد جهانی شده است. سیاست چین مبنی بر دخالت برای مقابله با افزایش ارزش یوآن که بر بخش کالاهای تجاری چین موثر است به همراه تورش پادتورمی و خطرات آن باعث شعله ور شدن جنگ تجاری با آمریکا است.


pic2





هانس ورنر شین: صادرات سرمایه‌های چینی برای غرب تعیین‌کننده است
اگر چه سهم چین در رشد اقتصادی سال جاری ۲۰ درصد است، اما اندازه تولید ناخالص ملی چین کوچک است. طبق گزارش‌ها حجم تولید ناخالص داخلی چین نسبت به تولید جهانی ۶/۸ درصد است. این نسبت از تولید ناخالص داخلی آمریکا و اروپا (به ترتیب ارقام ۴/۲۴ درصد و ۴/۲۸ درصد) بسیار پایین‌تر است.

pic۳



خیلی بعید است که اقتصاد چین بتواند دنیا را کنترل کند. اجازه بدهید (برای منافع آمریکا و بریتانیا) امیدوار باشیم که مازاد تراز پرداخت‌های چین و در نتیجه صادرات سرمایه آن که در خلال سال‌های گذشته برای حفظ استانداردهای زندگی آمریکا و اروپا خیلی مهم بودند، به این زودی‌ها محو نمی‌شوند. همان طور که می‌دانیم معتادان باید از مواد مخدر به تدریج محروم شوند.

پاورقی‌ها:
1- Email: Kazemi7349@yahoo.com
۲- این موضوع که چقدر از درآمد ملی یک کشور از طریق نیروی کار تامین می‌شود از طریق تجزیه و تحلیل اصطلاح بهره نفوس (Demographic dividends) بررسی می‌گردد. چین در بالاترین سطح از این شاخص قرار دارد و پیش‌بینی می‌شود طی پانزده سال آینده این رتبه را برای خود باقی نگهدارد.