نگاه
اصلاحات بازار پس از بیست سال
مترجم: جعفر خیرخواهان
منبع: نشریه ساینتیفیک امریکن
اشاره: جفری ساکس یکی از اقتصاددانان معروف جهان در مقاله حاضر به مقایسه تحولات و پیشرفتهای روسیه و لهستان طی بیست سال گذشته پرداخته است.
نوشته جفری ساکس
مترجم: جعفر خیرخواهان
منبع: نشریه ساینتیفیک امریکن
اشاره: جفری ساکس یکی از اقتصاددانان معروف جهان در مقاله حاضر به مقایسه تحولات و پیشرفتهای روسیه و لهستان طی بیست سال گذشته پرداخته است. او معتقد است نیروهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به لهستان کمک کردند تا راهپیمایی به سمت اقتصاد بازار را با موفقیت طی کند، اما این نیروها در روسیه اجازه ندادند تا این کشور به چنین هدفی برسد. او هنگام شروع اصلاحات در اروپای شرقی در بیست سال قبل مشاور اقتصادی دولت لهستان بود و از روش شوک درمانی طرفداری میکرد. وی همچنین پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز به مشاوره در کشور جدید روسیه پرداخت، اما زمانی که احساس کرد به نسخههای پیشنهادی وی توجهی نمیشود از سمت خود استعفا داد.
من به تازگی این افتخار را پیدا کردم تا دوباره از ورشو در لهستان و سنت پترزبورگ در روسیه بازدید کنم، یعنی دقیقا دو دهه پس از شروع اصلاحات بازار در این کشورها که من به عنوان مشاور اقتصادی در آنها مشارکت داشتم. هر دو شهر از شکوه و عظمت تاریخی برخوردار هستند که با سقوط پر سروصدای دوره شوروی به گذشته پرافتخار خویش بازگشتهاند. مغازهها پر از جنس بود، گنجینههای معماری هر دو شهر میدرخشید و گردشگران داخلی و خارجی به وفور در همه جا دیده میشدند.
با همه اینها تفاوت دو شهر نیز کاملا مشهود بود. ورشو از رونق بالای ساخت و ساز برخوردار است و با وجود بحران اقتصادی پیش آمده در اروپای شرقی، شاهد سربرآوردن برجهای تجاری جدیدی در این شهر بودیم که خیرهکننده بودند، اما شکوه و جلال سنت پترزبورگ به گنجینههای معماری گذشته آن محدود میشد و شواهدی از پویایی و تحرک جدید در آنجا دیده نمیشد. چون که من در انتهای دهه ۱۹۸۰ و ابتدای دهه ۱۹۹۰ در سراسر اروپای شرقی و اتحاد شوروی سابق کار کردهام، اغلب اوقات از من پرسش میشود که چرا اصلاحات اقتصادی در برخی مکانها بسیار بهتر و قدرتمندتر از سایر جاها عمل کرده و پیش رفته است. پاسخهایی که من میدهم ریشه در تعامل پیچیده جغرافیا، سیاست، تاریخ و فرهنگ داشته و کاملا ارزش فهمیدن و درک کردن را دارند.
بزرگترین خط جداکننده نتایج و بروندادها همان مرز شوروی سابق است. کشورهایی از قبیل لهستان، مجارستان، جمهوری چک و اسلوواکی که خارج از اتحاد شوروی اما زیر سلطه این کشور قرار داشتند، پس از فروپاشی نظام کمونیستی اشتیاق جدی به بریدن خود از شوروی و پیوستن سریع به اتحادیه اروپا نشان دادند. فرآیند زمانبر عضویت آنها باعث شد تا به سیاست درونی و اصلاحات حقوقی بسیار مفید در این کشورها شتاب داده و محرکبخش ورود سرمایههای خارجی از آلمان، ایتالیا، اتریش و کشورهای اسکاندیناوی باشد.
بر عکس اینها روسیه علاقهای به پیوستن به اروپا نداشت؛ بلکه در عوض با گذشته و آینده خویش دست و پنجه نرم میکرد. فروپاشی نظام شوروی، با ایجاد اجماع همگانی درون روسیه درباره مدل جدید اقتصادی و سیاسی که جایگزین نظام سابق شود، همراه نگشت. کشورداری روسیه تحت هدایت سنتها و رویههای بوروکراتیک چند سده گذشته همچنان ادامه یافت و با سوءظن و نگرانی به نیروهای بازار نگاه میشد.
عامل فرهنگ نیز به نیروهای پویشآفرین اصلاحات شکل داده است. چون که لهستانیها بدبینی درست و طبیعی نسبت به قدرت دولت داشتند، لهستان پس از ۱۹۸۹ توانست یک نظام دموکراسی رقابتی و سرزنده را برپا کند. جامعه مدنی خستگیناپذیر به انتقاد از فساد دولتی برخاست و به مهار و تحت کنترل درآوردن دولت کمک کرد. از بین ۱۸۰ کشور جهان که سازمان شفافیت بینالمللی از حیث فساد مالی بخش دولتی مورد ارزیابی قرار میدهد در جدیدترین نتایج آن کشور لهستان در رتبه چهلو نهمین کشور با کمترین میزان فساد جای دارد. این رتبه برای لهستان آنچنان خوب که باید باشد نیست، اما با توجه به اینکه لهستان کشوری با درآمد متوسط و دموکراسی جوانی است که به تازگی از زیر یوغ دهها سال حکومت کمونیستی خارج شده است، هنوز هم رقم خوبی است.
از طرف دیگر در روسیه، فساد مالی طی ۲۰ سال گذشته در همه جا شیوع یافته است و دولت و جامعه توانایی و ضرورت کمی برای مهار آن از خود نشان میدهند. نهادهای جامعه مدنی که در طی قرنها حکومت تزاری سرکوب شدند و در عصر بیرحمی دولتی شوروی از اذهان زدوده شدند بسیار ضعیف هستند. چون محدودیتهای وضع شده بر فساد فاقد قدرت و ضمانت اجرایی هستند، ثروت عظیم دولتی به خصوص منابع نفت، گاز و معدنی در اواسط دهه ۱۹۹۰ به سمت گروههای خصوصی انتقال یافت که گروه به اصطلاح اشرافسالار روسیه جدید را ایجاد کردند. چند سال بعد، دیوانسالاران قدرتمند بازگشتند و برای کنترل بیشتر این داراییها با این طبقه اشرافی درگیر شدند. بالا و پایین رفتن این طبقه اشرافی کاملا مشکوک و در فضای غبارآلود بدون شفافیت موردنیاز برای یک اقتصاد بازار سالم رخ داد. پس نباید تعجبی داشته باشد که روسیه به رتبه شرمآور ۱۴۶ در فهرست فساد سازمان شفافیت بینالمللی سقوط کرده است. یکی از بخشهای اندوهناک این ماجرا، کوتاهی روسای جمهور آمریکا جورج بوش پدر و بیل کلینتون در پشتیبانی از اصلاحطلبان درگیر جنگ در روسیه در لحظات سرنوشتساز بود. من به این باور رسیدهام که مقامات ارشد آمریکایی حساسیتی به رشد فساد در روسیه نشان ندادند و زمانی هم که میتوانستند به اصطلاحطلبان کمک کنند تا فساد را مهار نمایند منفعل باقی ماندند. از اینها گذشته آمریکا هم مشکلات فساد خاص خود را دارد که در رتبه نوزدهم فهرست شفافیت بینالمللی جای میگیرد و بدتر از بسیاری از کشورهای پردرآمد دیگر است.
من سنت پترزبورگ را با این احساس ترک کردم که اصلاحات اقتصادی بسیار زیادی در این شهر باشکوه و در سراسر روسیه هنوز باقی مانده و امکانپذیر است. تحصیلات و تخصص فنی بالای مردم روسیه به حد کافی به کسبوکارهای جدید و درآمدهای بالاتر تبدیل نشده است. نظام اداری همچنان قید و بندهای سنتی خود را حفظ کرده است به طوری که حتی از نظام ثبت و بایگانی داخلی زمان تزارها استفاده میشود که جلوی حرکت روسها از یک شهر به شهر دیگر را میگیرد. مقررات خودسرانه دولتی نیز دست و پای کسبوکارهای کوچک را میبندد. در منافعی که روسیه از آزادسازی سیاسی و اقتصادی خواهد برد تردیدی نیست، اما این کشور با این حجم عظیم از استعداد هنوز بهترین ترکیب حداقلی از میراث فرهنگی و مهارت و دانش فنی خود را هم به کار نگرفته است.
ارسال نظر