تایم گزارش میدهد
خداحافظ ایتالیا
منبع: تایم
مترجم: مجید روئین پرویزی
چرا جوانان ایتالیایی کشورشان را ترک میکنند؟
استفان فاریس
منبع: تایم
مترجم: مجید روئین پرویزی
چرا جوانان ایتالیایی کشورشان را ترک میکنند؟ خیلی نادر است که از زبان رییس یکی از بزرگترین دانشگاههای کشوری چنین توصیهای بشنوید. پیر لوئیجی چلی، رییس دانشگاه لوییس رم، نوامبر گذشته در نامه ای سرگشاده به پسرش نوشته بود: «این کشور، کشور تو، دیگر جایی نیست که بتوان با غرور در آن زندگی کرد... به همین خاطر است که با نهایت رنجش قلبم، به تو نصیحت میکنم پس از پایان تحصیلاتت، مسیر خارج کشور را پیش بگیری. برو به آنجایی که هنوز وظیفه شناسی را ارج میگذارند و شایستگی و کاربلدی احترام به دنبال میآورد.»
این نامه، وقتی در روزنامه «لا رپوبلیکا»ی ایتالیا چاپ شد، سیل احساسات میهنپرستانه را برانگیخت. خیلیها قبول داشتند که چلی، روی نکته ای دست گذاشته است که در میان جوانان هم نسل فرزند او روز به روز رنگ و بوی قویتری میگیرد، این نسل امیدها و موفقیتهایشان را در خارج از مرزهای کشور خود جستوجو میکنند. مفسران بر جریان شتابنده مهاجرت جوانان ایتالیایی انگشت میگذارند و نگرانند که کشورشان اینچنین مستعدترین نیروهای خود را از دست بدهد. با منافع ریشه دوانده و وضعیت آشفته سیاسی کشور - که فقط همین تابستان گذشته انشقاق سیاسی تا مرز واژگونی دولت برلوسکونی پیش رفت - خیلیها نه تنها امیدی به اصلاح ندارند بلکه میگویند حتی شاید معکوس کردن این روند نیز ناممکن باشد. سرجیو ناوا که مجری برنامه رادیویی «استعداد جوان» و نویسنده کتابی به نام «پرواز استعدادها» است، میگوید: «ما جریان خروجی داریم، اما تقریبا هیچ جریان ورودی نداریم.»
انگیزه مهاجران تازه با آنها که قرن پیش جزو آخرین موج مهاجران اقتصادی جلای وطن کردند تا شانسشان را در کشور دیگری بیازمایند، فرق زیادی ندارد. اما اینبار به جای کشاورزان روستایی و کارگران یدی که راه نیویورک سیتی را در پیش گرفته بودند، این تحصیلکردهترین و نخبهترین شهروندان ایتالیا هستند که از بازار کار یخ زده و سیستم استخدام ارباب مسلک و قوم و خویش پرستشان میگریزند. برای بسیاری از بااستعدادترین و آموزشدیدهترین اهالی این کشور، سرزمین فرصتها هرجایی به غیر وطن خودشان است.
یک نمونه اش لوکا ویلیرو، آرشیتکت ۳۱ ساله است. پس از آنکه سال ۲۰۰۶ از دانشگاه جنوا فارغالتحصیل شد و کار بهدردبخوری در کشورش نیافت، راه خارج را پیش گرفت، ابتدا یک سال در دفتر «رم کولهاس» روتردام کار کرد و حالا نیز سمت رده بالایی در دبی پذیرفته است. در کشور خودش رزومه او چنگی به دل هیچکس نمیزد. اما در دبی تیمیهفت نفره را مدیریت میکند. خودش میگوید: «روی پروژههای ساخت موزه، ویلا و مراکز فرهنگی کار میکنم، شغلی رو بهترقی دارم.» فرار از ایتالیا نقشههای زندگی ویلیرو را نیز سرعت بخشیده است. همین سپتامبر او و همسرش انتظار اولین بچه شان را میکشند، در صورتی که خودش میگوید در ایتالیا به این زودیها حتی فکر زندگی مشترک هم نباید به سرش میزد. «همه دوستانم در ایتالیا مجردند، مشاغل ابتدایی دارند و با پدر و مادرشان زندگی میکنند. اینجا آینده دارد. هر سال اتفاق تازهای میافتد، طرحهای تازه، پروژههای تازه. توی ایتالیا، باد از وزش افتاده، همه چیز متوقف است.»
ایتالیا حساب و کتاب مهاجرت جوانان متخصص اش را نگه نمیدارد، اما حکایتها دهان به دهان میچرخند، این روند روز به روز هم بیشتر قوت میگیرد. شمار دارندگان مدارک دانشگاهی ۲۵ تا ۳۹ ساله که هر سال در پایگاه اطلاعات دولت ایتالیا وضعیت شان را «شاغل در خارج» ثبت میکنند، پیوسته رو به افزایش بوده است، از ۲،۴۵۰ نفر در ۱۹۹۹ تا ۴،۰۰۰ نفر در ۲۰۰۸. موسسه تحقیقاتی چنسیس برآورد کردهاست که حدود ۱۱،۷۰۰ نفر از میان فارغالتحصیلان ۲۰۰۶ در خارج شاغل شده باشند که این یعنی یک نفر از هر بیست و پنج نفری که در آن سال فارغالتحصیل شدهاند. طبق تحقیقات موسسه بچلر که آژانس استخدامیفعال در میلان است، ۳۳ درصد از فارغالتحصیلان جدید ایتالیا احساس میکنند که برای استفاده کردن از مدرکشان باید وطن را ترک کنند. یک سال بعد از این تحقیق ۶۱ درصد از باقی ماندهها گفتهاند که احساس میکنند باید میرفتند.
یافتن دلیل همه اینها زیاد هم سخت نیست. بار اقتصاد ایتالیا بر دوش جوانانش افتاده است. طبق ارقامی که ماه مه توسط اداره آمار ملی منتشر شده بود، ۳۰ درصد از ایتالیاییهای ۳۰ تا ۳۴ ساله هنوز با والدین شان زندگی میکنند که این رقم نسبت به سال ۸۳ سه برابر شده است. یکی از هر پنج جوان ۱۵ تا ۲۹ ساله عملا از دور خارج شده است: نه درس میخواند، نه کار میکند و نه آموزش دیگری میبیند. چلی میگوید: «ما داریم کل یک نسل را به زباله دانی میفرستیم.»
شغلها برای پیرپسران
ایتالیاییهایی که آموزش دانشگاهی ندارند معمولا در اقتصاد سیاه فعال میشوند، هرطور کاری که بگویید میکنند، اما فارغالتحصیلان دانشگاهی - یا به طور کلی آنها که آرزوهای بزرگتری دارند - کارشان برای یافتن شغلی که به مهارتهایشان بخورد خیلی مشکلتر است. نرخ بیکاری میان فارغالتحصیلان دانشگاهی ۲۵ تا ۲۹ ساله ایتالیا ۱۴ درصد است که یعنی دو برابر باقی کشورهای اروپا و خیلی بالاتر از آن نسبت به افراد بیمدرک.
ایتالیاییها برای مشکل شان اصطلاح خاصی دارند: جرونتوکراسی یا حکومت سالخوردگان. بخش بزرگی از اقتصاد صرف رتق و فتق امور سالمندان میشود. درحالی که مخارج کشور در بخش مسکن، اشتغال و خدمات کودکان خیلی کم است - هزینههایی که جوانها برای راه افتادن زندگی شان نیاز دارند. ایتالیا یکی از بزرگترین صندوقهای بازنشستگی اروپا را دارد، بخش زیادی از آن هم بدهی است. این عدم توازن حتی به بخش خصوصی هم سرایت کرده است، جایی که اصناف ملی و فرهنگ سالخورده سالار، شغلهای خوبتر را به جوانها نمیدهد.
ایتالیا همیشه از نظام سلسله مراتبیاش آسیب دیده است، جوانها به قدرت نمیرسند، مگر زمانی که دیگر خودشان بهدنبال سوءاستفاده از موقعیت خویش هستند. فدریکو سولدانی ۳۷ ساله که اپیدمیشناس است و سال ۲۰۰۰ پیزا را ترک کرد و حالا در واشنگتن مشغول به کار است، میگوید: «تجربه داشتن یا نداشتنتان را از روی رزومه یا قابلیتهایتان نگاه نمیکنند، فقط سن و سالتان مطرح است. تا وقتی که زیر ۴۰ سال باشید، یعنی جوان و بیتجربهاید.»
این سیستم، مادامی که اقتصاد رو به رشد بود کم یا بیش کار میکرد. اگر صبر میکردید، بالاخره موقعیت شغلی خوبی نصیبتان میشد، اما با این رکود طولانی، بازار کار خشکیده است. صف دیگر جلو نمیرود. تقاضا برای برخی کارهای خوب به قدری کم است که یافتن موقعیت در آنها تقریبا موروثی شده است. در کشوری که موفقیت بر پایه رابطه بازی و سالمندی است، تنها دوستان و فرزندان اقلیت نخبه از خط میگذرند.
برای بقیه، یا کار گیر نمیآید، یا پرداختش مکفی نیست، یا اینکه هیچ مسوولیت و جای پیشرفتی ندارد. فلیپو اسکونیامیلیو که ۲۹ ساله و دبیر انجمن متخصصان MBA ایتالیا است با یک مقایسه ساده دریافتی خالص یک مدیر MBA در شرکتی بینالمللی در آمریکا با همتای ایتالیاییاش نشان میدهد که طرف ایتالیایی تنها ۵۸ درصد حقوق او را میگیرد. «اگر استعداد داشته باشید و بخواهید تلاش کنید، موفق شدن در آمریکا آسانتر است.» اسکونیامیلیو که از مدرسه بازرگانی کلمبیا فارغالتحصیل شده است پیشنهاد شرکتهای ایتالیایی را زمین گذاشت تا کاری در آمریکا بگیرد. خودش میگوید این انتخاب «۷۰ هزار یورو (۹۰ هزار دلار) میارزد.»
البته تنها دریافتی بیشتر نیست که ایتالیاییهای جوان را به مهاجرتترقیب میکند: مساله فرار از کارهای احمقانه، و حرفههایی که هیچ وظیفه و مسوولیت خاص و چشماندازی برای پیشرفت ندارند نیز هست. سیمونه بارتولینی که ۲۹ ساله و طراح پرینتهای تبلیغاتی است، میگوید: «در ایتالیا اگر جوان باشید، یعنی که بخشی از مشکل هستید. بقیه کشورها شما را یک فرصت میبینند.» بارتولینی در سیدنی فعالیت میکند، سال ۲۰۰۷ رم را ترک کرد: «هر طرحی که میدادم رد میشد. همه چیز را با نه جواب میدادند. کوچکترین اشتباهی که میکردی زیر آتشبار قرار میگرفتی. آنها مجری میخواهند، متفکر نمیخواهند.» در استرالیا بارتولینی حرفه موفقی شروع کرده است که در ایتالیا هیچ امکانی برای آن نبود.
مشکلات کهنه، راه حلهای کهنه
ایتالیاییهای جوان آگاهتر از آنند که برای حل مشکلات شان چشم انتظار تدبیر دولت باشند: بعید است که چیزی راکدتر از سیاست این کشور نیز وجود داشته باشد. ائتلافات سیاسی آنقدر سرگرم کشتیگیری با همدیگر هستند که به فکر چیز دیگری نباشند. وضعیت فعلی هیات حاکم خودش مثال بارز است. برلوسکونی سال ۲۰۰۸ بعد از اصلاحاتی که دولت چپ حاکم قصد اجرایشان را داشت به قدرت رسید، اصلاحاتی که تقریبا در هر کشور دیگری بیچون و چرا به تصویب میرسیدند: مقرراتزدایی فعالیت تاکسیرانان، اعطای مجوز فروش داروهای بدون نسخه به سوپرمارکتها و صدور مجوز ورود شرکتهای خصوصی به حمل و نقل عمومی. این اصلاحات آنقدر اعتصاب برانگیخت که دولت ظرف یک سال و نیم کنار رفت.
دولت جدید برلوسکونی مشکلاتی از آن خودش هم دارد، جنگ قدرت میان برلوسکونی و یار سابقش جانفرانکو فینی که سخنگویی قشر پایین دست ایتالیا است. فینی که بخشی از اعضای پارلمان را تحت نفوذ خود دارد، مدتها است که با برلوسکونی سر اجرای یکسری اصلاحات میجنگد. در حال حاضر به نظر میرسد این دو دعواهایشان را کنار گذاشتهاند، اما مناقشات بر سر تغییراتی که قرار است در نظام رسیدگی به جرایم به وجود بیاید از همین حالا شروع شده است (این تغییرات قرار است برلوسکونی را از خطر محاکمه به جرم فرار مالیاتی و فساد مالی برهاند.)
فضای سیاسی ایتالیا خیلی متصلب است. این فرهنگ سیاسی نتوانسته است چهرههای جوان اصلاح طلب مثل باراک اوباما، دیوید کامرون یا نیکولا سارکوزی به جامعه معرفی کند. برلوسکونی ۷۴ سالش است و این سومین باری است که سمت نخست وزیری را اشغال میکند. بازیگران سیاسی ایتالیا از دهه ۹۰ که مجموعه محاکمات سران مافیا و برخی مقامات به جرم فساد حال و هوای تازهای برای ورود چهرههای تازه باز کرد، هیچ تحولی به خود ندیدهاند. تعجبی ندارد که جوانهای ایتالیایی هیچ علاقهای به این اوضاع نشان نمیدهند.
راه برگشتی نیست
مهاجرت عظیم ایتالیاییها آنقدر زیانبار نخواهد بود، اگر بتوان جوانهایی که در خارج تجربه اندوختهاند را به بازگشت تشویق کرد و به راستی هم دولت با سالها بیتوجهی، کمکم به این موضوع علاقه نشان میدهد. گولیمو واکارو که نماینده پارلمان و کسی است که طرح بخشایش مالیاتی برای ایتالیاییهایی که به کشورشان بازگردند را مطرح کرده میگوید: «این کار مثل جودو میماند: نقاط ضعف تان را به قوت تبدیل میکنید.» واکارو برآورد کرده است که هزینه آموزش و تحصیلات دانشگاهی هر جوان برای دولت ایتالیا بیش از ۱۳۰ هزار دلار است، پولی که میتوان بازش گرفت اگر شهروندان تشویق شوند مهارتهایشان را در کشورشان سرمایهگذاری کنند.
نه اینکه جوانها دوست داشته باشند خارج بمانند، تعلق ایتالیاییها به آب و خاک شان زبانزد است. بیشتر کسانی که برای نوشتن این گزارش با آنها صحبت کردم میگفتند بسیار علاقهمند بازگشت به خانه هستند. جوانی کیریکلا، ۳۴ ساله، که اهل میلان است و حالا برای موسسهای تحقیقاتی در هیوستون کار میکند میگوید: «DNAات، وجودت، هر نفسی که میکشی، هرچه میخوری، وابسته است به شهری که در آن به دنیا آمدهای. خیلی از ایتالیاییها در جای جای دنیا هستند، آنها باقی عمرشان را دلتنگ بازگشت به خانه خواهند بود.»
با وجودی که بیشتر مهاجران ایتالیایی به این امید بیرون میزنند که با چند سال تجربه کار در رزومه شان به کشور برگردند، اغلب متوجه میشوند که بازگشت به آن سادگیها که میپنداشته اند هم نیست. النا یانی، ۳۲ ساله، که مدیر بازاریابی است در شعبه بانک سلطنتی اسکاتلند در لندن کار میکند، تا به حال رزومهاش را برای بیش از ۱۰۰ شرکت و آژانس کاریابی ایتالیایی فرستاده است. تعطیلات عید پاکش را صرف کاریابی در میلان کرد. هرشب، موقع بازگشت به خانه، ایمیلاش را چک میکند که ببیند خبری برای استخدام شده؟ در حالی که در لندن تا به حال دو پیشنهاد شغلی را به امید بازگشت به ایتالیا رد کرده است. به نظر، کشورش او را نمیخواهد. دقیقا عین همین را به من گفتهاند: «تو یک زن جوانی، اینجا جدی گرفته نخواهی شد.»
بنابراین، ایتالیا در حلقه شومیگرفتار آمده است. اقتصادش تا زمانی که با کنار گذاشتن جوانان راه نوآوری را سد کند همینطور پس خواهد رفت. درعین حال، هر جوانی که از کشور میرود یک حنجره فریاد برای اصلاحات را هم با خودش میبرد. سیلویا سارتوری، ۳۱ ساله، بعد از چند سال کار در آسیا، سعی کرد به شهرشترویزو بازگردد. بعد از یک سال بیهوده این در و آن در زدن، حالا به چین بازگشته است جایی که صندوق ۳ میلیون دلاری کمک هزینه اروپا برای ساخت و ساز سبز در چین را مدیریت میکند. «در ایتالیا چنین کارهایی نصیب من نمیشود، مگر اینکه ۴۵ سالم شده باشد و دختر یا فامیل شخصیت خاصی باشم. به ایتالیا شانس دومیدادم، اما آنها دورش انداختند.» ایتالیا شاید دیگر شانس زیادی برای نگه داشتن نیروها و متخصصانش نداشته باشد.
ارسال نظر