وضعیت فرهنگی جهان پیچیدهتر میشود
مترجم: مجید روئین
فیلم و موسیقی آمریکایی در بعضی کشورها مثل سوئد با استقبال گرمی روبهرو شده و در برخی کشورهای دیگر مثل هند، کمتر شناخته شده است. در نگاه اول شاید بگوییم مساله، تفاوت سلیقه انسانها است؛ اما تصمیمات مصرف فرهنگی دارای ابعاد اقتصادی هستند.
تایلر کاون
مترجم: مجید روئین
فیلم و موسیقی آمریکایی در بعضی کشورها مثل سوئد با استقبال گرمی روبهرو شده و در برخی کشورهای دیگر مثل هند، کمتر شناخته شده است. در نگاه اول شاید بگوییم مساله، تفاوت سلیقه انسانها است؛ اما تصمیمات مصرف فرهنگی دارای ابعاد اقتصادی هستند. وفاداری به کالاها و خدمات فرهنگی -چه موسیقی هوی متال باشد چه اپرا - در واقع به شبکههای اجتماعی و انتخاب هویت و آرمان مربوط است. یعنی ما از فرهنگ برای ارتباط با دیگران و تعریف کردن خودمان استفاده میکنیم؛ هر دوی اینها تا حدودی تصمیماتی اقتصادی هستند. تداوم و در واقع رشد روزافزون ارتباطهای اقتصادی منطقهای میگوید امپریالیسم فرهنگی نمیتواند روند مسلط باشد.
فرهنگ بومی، وقتی مردم در شبکه منزلت و کاست اجتماعی درگیر باشند وفاداری را القا میکند و انسانها به دنبال بازارهای اشتراکی هویت میروند. افراد از تولیدات فرهنگی بومی برای مشخص کردن جایگاهشان در سلسله مراتب استفاده میکنند.
یک مسلمان هندی ممکن است برای اینکه خود را از هندوهای همسایهاش متمایز کند به موسیقی قوالی گوش دهد و کسی که ساکن کلکته است ممکن است ترانههای سینمای بنگالی را ترجیح بدهد. نود و شش درصد بازار موسیقی هند داخلی است، بخشی به این دلیل است که هند جامعهای بزرگ و چند قومیتی است. عمر لیزاردو که استادیار جامعه شناسی دانشگاه نوتردام است، منطق این پدیده را در مقالهای با عنوان «جهانیسازی و فرهنگ: از منظر جامعه شناختی» توضیح داده است.
امروزه رشد اقتصادی در کشورهایی که فرهنگ آمریکایی در آنها مسلط نیست توفنده است؛ بهویژه چین و هند. رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای اسلامی بالا است، کشورهایی که معمولا موسیقی خودشان را ترجیح میدهند و برای گرفتن اخبار و شنیدن موسیقی هم منابع محلی خودشان مثل الجزیره را ترجیح میدهند.
مجموعه این روندها میگوید سرگرمی آمریکایی به دلایل عمدتا اقتصادی، جایگاه نسبیاش را در بازار جهانی از دست میدهد. در واقع، فرهنگ غرب در بسیاری موارد خودش رقبای خودش را بهوجود میآورد، با معرفی تکنولوژیهای جدید مثل استودیوی ضبط یا چاپ پیشرفته و غیره.
فرهنگ عامه آمریکا وقتی مردم به دنبال رابطه با سایر نقاط جهان و نشانههای هویت جهانی باشند، بیشتر محبوبیت پیدا میکند. دخترخوانده من تابستان گذشته را در کنار دانشآموزانی از سراسر جهان در نیس فرانسه گذراند، بیرون میرفتند و در مک دونالد غذا میخوردند، سمبلی که همه در آن شریک بودند، حتی اگر غذایش را نمیپسندیدند.
جهانی شدن در مناطقی مثل اسکاندیناوی که جمعیت اندکی دارند، سلسله مراتبی نیستند و به دنبال نمادهای فرهنگی تازه میگردند، احتمالا بیشترین آسیب را به فرهنگ بومی میزند؛ اما مابقی جهان در کشورهایی ساکنند - چین و هند، در کنار برزیل و مکزیک و مصر و اندونزی - که از این الگو تبعیت نمیکنند.
تولیدات فرهنگی آمریکا هر روز بیشتر بر قابلیتها و نمادهای بینالمللی تکیه میکنند. فیلم «بابل» که یکی دو سال پیش جایزه گلدن گلوب را برای بهترین درام برد، کارگردانی مکزیکی داشت، در مراکش و ژاپن و مکزیک فیلمبرداری شده بود و دیالوگش غالبا غیرانگلیسی بود.
بخشی از موفقیت فیلمهای هالیوودی در اروپا بهخاطر دولتهای رفاه اروپا و همبستگی اقتصادی این قاره است. اروپای غربی برخورد متعادل تری با شهروندانش دارد، از آن نظام آریستوکراتیک طبقاتی دور شده است و پیوندهای جهانی مستحکمی دارد. همه این عوامل به نفع فرهنگ عامه آمریکایی و جهانی است، فیلمهای هالیوودی اغلب بیش از ۷۰ درصد بازار سینمای اروپا را در اختیار میگیرند. سوسیال دموکراسیای که اروپاییها اغلب در مقابل مدل آمریکایی علم میکردند، در واقع با مساواتطلبانهتر کردن روحیه اروپا به این تهاجم فرهنگی کمک کرده است.
خیلی از کشورهای کوچک کمتر روی خوش به این واردات فرهنگی نشان دادهاند. در آمریکای مرکزی دیگر معمول است که ۷۰ درصد حجم بازار موسیقی تولید داخل باشد. در غنا موسیقی داخلی ۷۱ درصد سهم دارد (طبق آمار یونسکو). منتقدان امپریالیسم فرهنگی معتقدند که فرهنگهای غنی بر فرهنگهای فقیر مسلط میشوند؛ اما آمار پروفسور لیزاردو میگوید هرچه کشوری فقیرتر باشد، احتمالا بیشتر موسیقی داخلی را خرید و مصرف میکند. این یافته با این اندیشه هم سازگار است که موسیقی نوعی ابزار ارتباط اجتماعی است و این شبکههای اجتماعی اغلب بومی هستند.
باوجود این، کشورهای فقیر بخش زیادی از فیلمهایی را که میبینند، خودشان تولید نمیکنند. فیلم ساختن خیلی پرهزینهتر از آلبوم بیرون دادن است؛ بنابراین هرچه جهان ثروتمندتر میشود، سهم نسبی بازار فیلمهای هالیوودی احتمالا بیشتر از سهم بازار موسیقی آمریکایی کاهش مییابد. بهعلاوه، سینماروها پیوسته اقبال بیشتری به سینمای سایر کشورهای آسیایی نشان میدهند و سهم هالیوود در بازار هویت جهانی رو به کاهش است.
گلایه از امپریالیسم فرهنگی روز به روز ناموجهتر میشود. همچنان که در کتاب «تخریب خلاقه: چطور جهانی شدن فرهنگ جهان را تغییر میدهد» هم بحث کردم، جیمز براون در شکل دهی به موسیقی غرب آفریقا نقش داشت، نویسندگان هندی از چارلز دیکنز الهام گرفتند، عربها خیلی به گشت و گذار در فرانسه و بلژیک علاقه دارند و غیره. صادرات فرهنگی غرب همان قدر که در تحول فرمهای هنری خارجی نقش دارند، میتوانند نابودشان هم بکنند. تکنولوژیهای غربی خلاقیت را در سرتاسر جهان به حرکت انداختهاند.
فرهنگ بازی مجموع صفر نیست، پس حوزه بزرگتر نفوذ یک فرهنگ به معنی تنزل جایگاه دیگران نیست. در طی تاریخ سنتهای بسیار متفاوتی به هم پیوستهاند و اعتلا یافتهاند. فرهنگ عامه آمریکا به پولسازی خودش ادامه میدهد؛ اما قرن بیست و یک ملغمهای از تاثیرات گوناگون خواهد بود، آن هم بدون یک رهبری فرهنگی روشن.
ارسال نظر