مخارج دفاعی در دوره ریاضت‌کشی
منبع: اکونومیست
مترجم: محسن رنجبر
هزینه تسلیحات پیشرفته به مشکلی حاد تبدیل ‌شده است

سار‌ها بودند: تیم‌های آکروبات‌کار با نمایش‌های مسحور‌کننده گروهی. مرغ‌های دریایی بودند: دریم‌لاینر ۷۸۷ بویینگ و آ۳۸۰ ایرباس؛ هواپیما‌های مسافر‌بری بزرگی که با این حال پرواز‌هایی طولانی‌مدت و بی‌دردسر را انجام می‌دهند و ناقل‌های نظامی پر سر‌و‌صدای ملخ‌دار هم بودند، از جمله آخرین آنها، آ۴۰۰‌ام ایرباس. اما بخش اصلی برنامه برای پرنده‌های شکاری کنار گذاشته شده بود: جنگنده‌های جت.
در نمایشگاه هوایی تابستان امسال در فارن‌بورو، منطقه‌ای در خارج لندن، شکاری اف‌22، پیشرفته‌ترین جنگنده آمریکا، قدرت خود را با خروشی رعد‌آسا به همگان نشان داد. بسیاری با شنیدن نام جنگنده به یاد سرعت، ارتفاع و چالاکی می‌افتند. اما آنچه توجه آدمی را حتی بیش از این به خود جلب می‌کند، این شکاری کم‌سرعت است که تقریبا بی‌حرکت در هوا می‌ایستد و دماغه‌اش به بالا اشاره دارد، مثل اسباب‌بازی بچه‌گانه‌ای که به آسمان بسته شده باشد. در جنگ‌های نمایشی، حس‌گر‌های اف‌22 و قدرت آن در اختفا باعث می‌شوند که بتواند به تنهایی دسته‌ای از هر نوع هواپیمای دیگر را نابود کند.
اما این شکاری، گونه‌ای در معرض خطر است. یک تهدید برای آن، از موقعیت نیرو‌های نظامی غرب ناشی می‌شود. این نیرو‌ها در جنگ عراق و افغانستان، اگر نگوییم در زمین، لااقل در هوا هماوردی نداشتند. و بنابراین به نظر می‌آید که جنگنده‌های پیچیده اف‌۲۲ چندان مناسبتی با نیاز‌های آنها ندارند و این تهدیدی دیگر از ناحیه تکنولوژی است. پیشرفت جنگ‌افزار‌های روبوتیک کار را به جایی می‌رساند که نیازی به حضور خلبان در کابین نباشد. آنچه فرماندهان نظامی آمریکا بیش از همه برای آن هیاهو به راه‌انداخته‌اند، نه اف‌۲۲، بلکه هلی‌کوپتر‌های آنها و «شکار‌چی» است (هواپیمای بدون سرنشینی که می‌تواند یک روز کامل را در هوا بماند). به نظر می‌رسد که خلبان‌های هواپیما‌های شکاری، قدرت خود را از دست می‌دهند. خداحافظ تام کروز در «سلاح برتر»، خدا نگهدار بیگلز، قهرمان انگلیسی داستان‌های پر‌ماجرا و به جای آنها، سلام به اپراتور ناشناس هواپیمای بدون سرنشینی که در کانتینری بی‌پنجره در صحرای نوادا نشسته و به کنترل جنگ‌افزار خود مشغول است.
اینکه هواپیما‌های بدون سرنشین تا چه حد می‌توانند یا باید جای خلبان‌دار‌ها را پر کنند، دهه‌ها مورد بحث قرار خواهد گرفت. با این همه، فعلا تهدید سوم فوری‌تری نیز برای شکاری‌ها وجود دارد: بحران اقتصادی که کشور‌های غربی را به کاهش تجهیزات نظامی پر‌هزینه خود وادار می‌کند.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا دستور داده است که تولید اف‌۲۲ باید در سال جاری به پایان رسد و با این حساب، تعداد هواپیما‌های موجود از این نوع در رقم ۱۸۷ باقی خواهد ماند - در حالی که زمانی قرار بود تعداد این نوع شکاری به چیزی در حدود ۷۵۰ فروند برسد. در اروپا سفارش ساخت تیفون - جنگنده ساخت انگلستان، آلمان، ایتالیا و اسپانیا - کاهش خواهد یافت و در هر دو سوی اقیانوس اطلس، افزایش هزینه جنگنده مخفی اف‌۳۵ به این معنا است که تعداد سفارش‌های آن احتمالا به سرعت کاهش پیدا خواهد کرد.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در 9 آگوست، تمهیدات جدیدی را برای کاهش هزینه‌ها اعلام کرد که از جمله آنها می‌توان به کاهش حداقل 50 نفر از بیش از 900 ژنرال و دریادار ارتش این کشور، حذف فرمانده ستاد که وظیفه هماهنگی میان بخش‌های مختلف را بر عهده دارد، کاهش بودجه پیمانکاران و کاهش تعداد کارمندان دفتر خود او اشاره کرد. دلایل نظامی قابل پذیرشی برای این کاهش هزینه‌های داخلی وجود دارد؛ به ویژه نیاز به تخصیص بودجه در جنگ افغانستان. اما گیتس می‌داند که بعد از یک دهه مخارج روزافزون نظامی، «چاه در حال فوران خاموش شده است» و حالا بزرگ‌ترین نگرانی او این است که مخارج دفاعی برای مهار کسری بودجه کاهش پیدا خواهد کرد.
اکنون این هراس او برای بسیاری از همکاران اروپایی‌اش به یک واقعیت تبدیل شده است، کارل تئودور زو گاتنبرگ، وزیر دفاع آلمان اعلام کرد که برای ایجاد «ارتشی کوچک‌تر، اما بهتر و عملیاتی‌تر» از توقف جذب سربازان حمایت می‌کند و این کار را بعدا دوباره از سر خواهد گرفت. این مساله، تعداد نیرو‌های ارتش آلمان را یک سوم کاهش داده و آن را به رقمی نزدیک به ۱۶۵‌هزار نفر خواهد رساند. این بخشی از برنامه دولت آلمان برای کاهش ۳/۸‌میلیارد یورویی (۵/۱۰‌میلیارد‌دلاری) کسری بودجه تا سال ۲۰۱۴ است. حتی انگلستان که در میان کشور‌های اروپایی، بیشترین تعداد سرباز را در افغانستان دارد، احتمالا مخارج نظامی خود را طی پنج سال پیش رو، ۲۰-۱۰‌درصد کاهش خواهد داد. اسپانیا در سال جاری، مخارج دفاعی خود را ۹‌درصد کاست و ایتالیا نیز ۱۰‌درصد از این مخارج را در سال آینده حذف خواهد کرد. فرانسه نیز هزینه‌های دفاعی خود را با شدت کمتری پایین می‌آورد.
این امر از دید آمریکایی‌ها شبیه به مسابقه‌ای برای خلع سلاح به نظر می‌رسد. درخواست قدیمی ناتو از اعضای خود برای اینکه حداقل 2‌درصد از جی‌دی‌پی خود را در بخش دفاعی خرج کنند، در هیاهوی کاهش بیشتر مخارج عمومی از یاد رفته است.
آیا محدود‌سازی مخارج نظامی، شاهدی است بر رکود عمومی در غرب؟ منتقدین گیتس بر این اعتقادند که او نیرو‌های نظامی را تحت فشار قرار می‌دهد و جایگاهی تضعیف‌شده را در سطح دنیا برای آمریکا می‌پذیرد. پل کندی از دانشگاه ییل در کتابی بسیار مهم و تاثیر‌گذار با عنوان «رشد و زوال قدرت‌های بزرگ»، این برداشت را رواج داد که قدرت نظامی کشور‌ها از قدرت اقتصادی آنها ریشه می‌گیرد و سلسله مراتب قدرت در دنیا به همان اندازه که در نتیجه قابلیت‌های نظامی کشور‌ها در زمان جنگ تعیین می‌شود، از عملکرد اقتصادی آنها در زمان صلح نیز تاثیر می‌پذیرد. بر اساس این معیار، قدرت اقتصادی چین باید دلیلی برای نگرانی غرب باشد. این کشور همچنین به سرعت در حال افزایش قدرت دریایی خود است (رجوع کنید به نمودار ۱ که تعداد کشتی‌های جنگی پنج کشور چین، روسیه، هند، انگلستان و آمریکا را در فاصله ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۹ نشان می‌دهد).

به جای استراتژی
آندرو کرپینویچ، مدیر مرکز بررسی‌های استراتژیک و بودجه‌ای که هسته‌ای مشورتی در واشنگتن است، اعتقاد دارد که آمریکا مرحله بسیار مهمی را پشت سر می‌گذارد، از آن نوع که امپراتوری انگلستان در آغاز قرن بیستم با آن مواجه بود و آمریکای رو به رشد، روسیه توسعه‌طلب و آلمان و ژاپنی را که به سرعت در حال صنعتی شدن بودند، رو در روی خود می‌دید. تصمیم انگلستان در آن زمان این بود که منافع خود در آمریکای لاتین را به آمریکا واگذار کند، ژاپن را برای مهار روسیه در شرق به کار‌گیرد و برای مقابله با آلمان، از در آشتی با فرانسه درآید. کرپینویچ می‌گوید: «بریتانیا قدرتی در حال افول بود؛ اما توانست با استفاده از یک استراتژی هوشمندانه برای مدتی طولانی طاقت بیاورد.»
به اعتقاد او سیاست مناسبی که امروز آمریکا می‌تواند اتخاذ کند، این است که از جنگ پر‌هزینه در افغانستان عقب بنشیند و نیرو‌های خود را از اروپا خارج کند. این کار، اروپایی‌هایی که امیدوار بودند کاهش هزینه‌های دفاعی آنها در اثر کمک آمریکا در زمان نیاز تعدیل شود را شوکه خواهد کرد. با این وجود، آمریکا فعلا هیچ یک از تعهدات خود را زیر پا نمی‌گذارد. گیتس می‌خواهد که نیرو‌هایش عملکرد بهتری را در مقابله با طغیان‌گری‌ها به نمایش بگذارند، و از قدرت کافی برای حفاظت از متحدین خود، مثلا در برابر حمله کره شمالی یا هژمونی چین برخوردار باشند - این یعنی نیاز به یافتن منابع جدید در بودجه‌ای که محدود شده است. گیتس با معمایی روبه‌رو شده که بسیاری از اسلاف او نیز با آن دست و پنجه نرم می‌کردند: افزایش هزینه تجهیزات و نیرو‌های نظامی که حتی بودجه دفاعی عظیم ۷۰۰‌میلیارد‌دلاری آمریکا (تقریبا برابر با کل بودجه دفاعی تمام کشور‌های دیگر دنیا) را نیز تحت فشار می‌گذارد. به گفته گیتس، تنها هزینه حفظ یگان‌های رزمی کنونی آمریکا سالانه ۳-۲‌درصد زیاد‌تر می‌شود، در حالی که بودجه سالانه این کشور فقط ۲-۱‌درصد افزایش می‌یابد.
گیتس به دنبال آن است که پنتاگون، سالانه هزینه‌های جاری خود را 2-1‌درصد کمتر کند. تحقیقی که توسط موسسه مک‌کینزی (هسته مشاوره‌ای جهانی در زمینه مسائل مدیریتی) بر روی ادارات دفاعی آمریکا انجام گرفته است، نشان می‌دهد که هر چند نیرو‌های نظامی این کشور بیشترین قدرت را در دنیا دارند، اما حداقل از نظر نسبت نیرو‌های جنگی به پرسنل پشتیبان، یکی از نا‌کارآمد‌ترین ارتش‌های دنیا هستند (بهترین نیرو‌ها از این لحاظ به نروژ، کویت و هلند تعلق دارند). نیرو‌های آمریکایی در سطح دنیا پخش شده‌اند و از این رو در قیاس با نیرو‌هایی که صرفا از مرز‌های ملی خود دفاع می‌کنند، به پشتیبانی بیشتری نیاز دارند. با این حال، یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که ارتش آمریکا با مشکلاتی دست در گریبان است که باید برای رفع آنها دست به کار شود.
نیروی انسانی در ارتش‌هایی که اعضای آنها به شکلی کاملا داوطلبانه استخدام می‌شوند (مثل بیشتر ارتش‌های غربی در حال حاضر)، پر‌هزینه است. دستمزد پرداختی به این افراد باید دارای قدرت رقابتی باشد. به علاوه، یک مانع بزرگ دیگر در آمریکا، هزینه مراقبت‌های بهداشتی برای نظامیان فعلی و پیشین و خانواده‌های آنها است. گیتس گلایه می‌کند که «هزینه مراقبت‌های بهداشتی وزارت دفاع را از پا درآورده است.» او کماکان برای محدود‌سازی رفتار گشاده‌دستانه کنگره با سربازان جدید و قدیمی با مشکلات زیادی روبه‌رو است.
یک واکنش در برابر هزینه‌های زیاد نیروی انسانی، تکیه بر تکنولوژی است. اما آن نیز به ارزانی به دست نمی‌آید. مطالعات گوناگون به کرات نشان داده‌اند که قیمت هواپیما‌های جنگی با سرعتی بسیار بیشتر از نرخ تورم و غالبا با سرعتی بیشتر از تولید ناخالص داخلی افزایش یافته است. همین مساله درباره ناو‌های جنگی نیز صدق می‌کند. نورمن آگوستین، چهره برجسته صنعت هوا‌فضا در کتابی که در سال 1983 منتشر شد، یک مجموعه «قوانین» تازه را ارائه کرد. او در یک بخش کوتاه، رشد نمایی هزینه متوسط هواپیما‌های جنگنده را از سال 1910 روی نمودار به تصویر کشید (رجوع کنید به نمودار 2) و به این نتیجه نامعقول رسید که:
«در سال ۲۰۵۴، کل بودجه دفاعی [آمریکا] تنها از پس خرید یک هواپیما بر‌خواهد آمد. نیروی دریایی و هوایی باید هر یک، سه روز و نیم در هفته از این هواپیما استفاده کنند، به جز در سال‌های کبیسه که این هواپیما در یک روز اضافی در اختیار تفنگداران دریایی قرار خواهد گرفت.»
حالا که تقریبا سه دهه از آن زمان گذشته است، آگوستین می‌گوید «درست در همان مسیر به پیش می‌رویم. متاسفانه هیچ چیز تغییر نکرده است.» این روز‌ها هر شکاری اف‌22، 160‌میلیون‌دلار هزینه بر‌می‌دارد (و اگر هزینه ساخت جت را نیز در نظر بگیریم، این رقم به 350‌میلیون‌دلار می‌رسد)، در حالی که هزینه اف‌16، 60-50‌میلیون‌دلار است. این هزینه‌های سرسام‌آور باید در بلند‌مدت محدود شوند. تعداد هواپیما‌های جنگی و ناو‌های بزرگ آمریکا از 1970 به این سو، حتی با وجود افزایش مخارج دفاعی کاهش یافته است (رجوع کنید به نمودار 3).
بخش عمده‌ای از بازدهی جنگ‌افزار‌های مدرن به نرم‌افزار‌ها و قدرت محاسباتی آنها باز می‌گردد. حال سوال این است که چرا این سلاح‌ها از قانون مور که پیش‌بینی می‌کند هزینه قدرت محاسباتی به سرعت کاهش می‌یابد، پیروی نمی‌کنند؟ از یک سو، مقیاس بزرگ وسایل الکترونیکی مصرفی (که هزینه متوسط آنها را پایین می‌آورد) در تجهیزات نظامی وجود ندارد. نرم‌افزار‌های نظامی غالبا به شکل سفارشی طراحی می‌شوند. نیاز به سری نگه داشتن این نرم‌افزار‌ها باعث می‌شود که نتوان آنها را به راحتی اصلاح کرد. کشور‌های بزرگ دنیا به جای انتخاب سلاح‌های مورد نیاز خود در بازار آزاد، آنها را از ابتدا می‌سازند و معمولا به جای مذاکره بر سر قرار‌داد‌های با قیمت ثابت، ریسک طراحی سیستم‌های پیشرفته در شرایطی که امکان افزایش هزینه وجود دارد را به جان می‌خرند. حتی غول‌های هوا‌فضا از قبیل ای‌ای‌دی‌اس (EADS) در اروپا و بویینگ نیز از ساخت جت‌های جنگی به تنهایی، هراسانند.

مارپیچ
هزینه‌های فزاینده تجهیزات نظامی، بلایی قدیمی است. فیلیپ پاف، نویسنده «هزینه قدرت دریایی» (تحقیقی که در سال 1986 درباره هزینه ساخت کشتی از پایان جنگ‌های ناپلئون تا به حال انجام گرفته است) اعتقاد دارد که انقلاب صنعتی بر وخامت این مشکل افزود؛ چرا که سرعت زیاد تغییرات تکنولوژیکی به رقابت برای ساخت کشتی‌های جنگی بزرگ‌تر، قدرتمند‌تر، دارای سلاح‌های زیاد‌تر و با ایمنی بیشتر دامن زد. با افزایش قیمت‌های متوسط، بالاخره یکی از این دو اتفاق باید رخ دهد: کشور‌ها یا باید بلند‌پروازی‌های خود را کمتر کنند یا به دنبال تکنولوژی‌هایی بروند که روند بازی را تغییر می‌دهند و این همان کاری بود که با ساخت زیر‌دریایی و ناو‌های هواپیما‌بر انجام دادند.
پاف به یک روند جالب دیگر نیز اشاره می‌کند: رقابت برای ساخت سلاح‌های بهتر و بزرگ‌تر در زمان صلح بیشترین شدت و حدت را دارد، اما به محض اینکه آتش جنگ شعله‌ور می‌شود، کاهش پیدا می‌کند. به باور او در این مرحله، کمیت بر کیفیت پیشی می‌گیرد. بنابراین اینکه جنگ سرد هیچ گاه به جنگ گرم تبدیل نشد، نشان می‌دهد که چرا وزارتخانه‌های دفاع در کشور‌های غربی عادت کرده‌اند که سلاح‌های خود را با سرعت کم و هزینه زیاد تولید کنند. کرپینویچ می‌گوید «نمی‌توان در آن واحد، هزینه، بازدهی و زمان ساخت را به شرایط بهینه رساند. در جنگ سرد، همه چیز فدای کارآیی می‌شد.» هزینه در رده دوم اهمیت قرار داشت و با توجه به اینکه هیچ جنگی در جریان نبود، زمان کمترین اهمیت را داشت. ساخت اف‌۲۲ پیش از اینکه جنگ سرد پایان پذیرد، آغاز شد؛ و تولید تیفون نیز همین طور.
افراد زیادی با قانون دیگر آگوستین مخالفت نمی‌کنند. بر پایه این قانون، «10‌درصد آخر کارآیی، یک‌سوم هزینه‌ها و دو سوم مشکلات را به وجود می‌آورد.» افزون بر آن، جست‌وجو برای بهترین محصول غالبا با «توطئه خوش‌بینی» همراه است، چرا که بوروکرات‌ها و مقاطعه‌کار‌ها هزینه‌های احتمالی تسلیحات را دانسته یا نادانسته کمتر از واقع برآورد می‌کنند. بعد از اینکه پروژه‌ای نظامی به تایید رسید، متوقف ساختن آن سخت خواهد بود.
مولفه‌هایی که مارپیچ هزینه و تاخیر را به وجود می‌آورند، از این قرارند: خطا‌های تکنولوژیکی، ساخت سلاح را به تاخیر می‌اندازند؛ تاخیر، هزینه‌ها را افزایش می‌دهد، دولت‌ها انجام پروژه را برای اجتناب از صدمه به بودجه سالانه خود به آینده موکول می‌کنند و از این طریق، هزینه‌های بلند‌مدت بیشتری را به بار می‌آورند. با گذشت زمان، تکنولوژی کهنه می‌شود و بنابراین تسلیحات باید دوباره طراحی شوند.
این امر فرصتی را در اختیار افسران ارشد قرار می‌دهد تا به شکلی بی‌پایان، استلزامات پروژه را برآورده کنند و از آن بهره‌گیرند. در پایان دولت‌ها از میزان خرید خود می‌کاهند و با این کار، هزینه متوسط را باز هم بالاتر می‌برند. قرار بود که 132بمب‌افکن مخفی بی‌2 ساخته شود، اما تنها 20 فروند با هزینه متوسطی معادل 2‌میلیارد‌دلار به تولید رسید.
اصلاحات مداوم نتوانسته است این چرخه هولناک را در هم بشکند. بنا به آخرین گزارش کامل منتشر شده توسط اداره مسوولیت‌پذیری دولتی آمریکا (جی‌ای‌او) هزینه ۹۶ برنامه بزرگ تسلیحاتی این کشور در سال ۲۰۰۸ به طور متوسط ۲۵‌درصد افزایش یافته و تاخیر متوسطی معادل ۲۲ ماه را به وجود آورده بود.
وضع در اروپا از این هم بدتر است
این بلایی نیست که فقط آمریکا را به ستوه آورده باشد. فرانسه تنها یک ناو هواپیما‌بر دارد. انگلستان دو فروند ناو کوچک دارد و این دو نیز غالبا بی آن که هواپیمایی را در خود حمل کنند، در حال حرکت در دریا هستند. این کشور ساخت دو ناو جدید و بزرگ را سفارش داده است، اما اداره بازرسی ملی آن می‌گوید که طرح «حالا پس‌انداز کن، بعد خرج کن» در چهار سال اول، هزینه‌ها را نزدیک به ۴۵۰‌میلیون پوند (۶۹۵‌میلیون‌دلار) کاهش خواهد داد، اما در کل ۱/۱‌میلیارد پوند بر مخارج بریتانیا خواهد افزود.
کشور‌های اروپایی در هر صورت، به دنبال آن هستند که توان نظامی خود را افزایش دهند. دولت‌های این قاره سربازان بیشتری در قیاس با آمریکا دارند، اما قدرت جنگی آنها تنها بخشی از قدرت آمریکاست. بودجه‌های آنها در میان بیش از دو دوجین نیروی هوایی، دریایی و زمینی تقسیم می‌شود و بسیاری از آنها باید از صنایع دفاعی خود محافظت کنند.
در نتیجه گزینه‌های پیش روی این کشور‌ها رو به کاهش است. آمریکا در این باره بحث می‌کند که باید چه تعداد سلاح هسته‌ای داشته باشد، اما در انگلستان، حتی برخی افسران ارشد نظامی نیز فکر می‌کنند که هزینه این سلاح‌ها بیش از حد زیاد است. گیتس با خود فکر می‌کند که آیا آمریکا به ۱۱ گروه ناو هواپیما‌بر نیاز دارد یا خیر، در حالی که برخی در انگلستان و فرانسه می‌پرسند که آیا اصلا از پس خرید ناو‌های جدید برمی‌آیند؟ هلند از عملیات شناسایی دریایی دست کشیده و دانمارک نیز ساخت زیر‌دریایی را رها کرده است. دولت‌های حوزه بالتیک هیچ گونه نیروی هوایی ندارند که بخواهند درباره آن صحبت کنند و در عوض برای حفاظت از آسمان‌های خود بر متحدان‌شان در ناتو تکیه می‌کنند.
آشکار است که اروپا به صرفه به مقیاس نیاز دارد. اما در حالی که ارتش واحدی ندارد، چگونه می‌تواند در این امر موفق باشد؟ یک راه این است که اروپایی‌ها فعالیت‌های خود را تخصصی کنند. اما قدرت‌های بزرگ‌تر نظامی نمی‌خواهند که بیش از حد بر دیگران متکی باشند و از این رو تلاش می‌کنند که خود، بخشی از فعالیت‌های لازم در تمام زمینه‌ها را انجام دهند. تعدادی از اعضای ناتو هزینه ناقل‌های سی‌17 را با یکدیگر تقسیم کرده‌اند، اما این قبیل نمونه‌های تقسیم هزینه‌ها بسیار انگشت‌شمارند.
ساخت تسلیحات به صورت مشترک، هزینه‌های قابل‌ملاحظه‌ای را به همراه می‌آورد، تصمیمات سختی باید اتخاذ شود و انجام کار‌ها باید در میان طرف‌های مختلف تقسیم گردد. ایجاد سازگاری میان نیاز‌های هر یک از این کشور‌ها می‌تواند گزینه‌های بسیار زیادی را برای ساخت به وجود آورد یا به انباشت نیاز‌های گوناگونی که یک هواپیمای واحد باید برآورده کند، بینجامد. این اتفاقی بود که برای ای‌۴۰۰‌ام رخ داد و اضافه هزینه‌ای بالغ بر ۱۱‌میلیارد یورو را به بار آورد. آلمان این جنگنده را برای حرکت مماس با نوک درختان می‌خواست و بریتانیا آن را برای انتقال خودرو‌‌های زرهی جدید (که حالا کهنه شده‌اند) نیاز داشت. همچنین فرانسه و انگلستان، هر دو می‌گفتند که این هواپیما باید عملیات خود را از فرود‌گاه‌های ناهموار نظامی انجام دهد. یکی از اعضای وابسته به ایرباس، ای‌۴۰۰‌ام را «شتر‌گاو‌پلنگ تخم‌گذار» می‌نامد.
شاید اروپایی‌ها تنها باید تجهیزات در دسترس آمریکایی را بخرند. اما آن دسته از کشور‌هایی که صنایع نظامی خاص خود را دارند، می‌کوشند که مهارت‌های تولیدی و نرم‌افزاری پیشرفته خود را حفظ کنند و از این طریق، این صنعت مهم صادراتی را حفظ کرده و درجه‌ای از استقلال را برای خود نگه دارند.
بنابراین آیا راهی برای ساخت ارزان‌تر تسلیحات وجود دارد؟ افزایش همکاری میان دو سوی اقیانوس اطلس می‌تواند موثر باشد. جنگنده اف‌۳۵، با وجود مناقشاتی که درباره هزینه‌های فزاینده آن وجود دارد، همچنان ارزان‌تر از چیزی که قانون آگوستین پیش‌بینی می‌کرد، به نظر می‌رسد. این جنگنده تکنولوژی خود را از اف‌۲۲ به ارث برده و سه گونه مختلف از آن برای نیروی هوایی، دریایی و تفنگداران دریایی آمریکا در حال ساخت است. چندین کشور به این برنامه پیوسته‌اند. استفاده از تکنولوژی‌های موجود نیز می‌تواند به کاهش هزینه‌ها کمک کند - کما اینکه در مورد خودرو‌های ضد‌مینی که در سال‌های اخیر به میدان جنگ فرستاده شده، همین طور بوده است. روی هم رفته کشور‌ها باید گام‌های تکنولوژیکی کوچک‌تری بردارند، به سرعت برای به حداقل رساندن میزان اختلال‌ها تلاش کنند و هر زمان که تکنولوژی جدیدی در دسترس آنها قرار گرفت، تسلیحات خود را به روز کنند.
شاید گفته شود از آن جا که ابزار‌های جدید بسیار کارآمد‌تر از جنگ‌افزار‌های قدیمی هستند، قیمت فزاینده آنها اهمیتی ندارد. شاید این گونه باشد، اما در دنیای نابسامانی که پر از تهدید‌های پراکنده است، حضور در گستره وسیعی از جهان ارزش زیادی دارد. در عراق و افغانستان، اعداد از قدرت آتش مهم‌ترند. همین نکته درباره کشتی‌های جنگی که در حال جنگ با دزدان دریایی سومالی هستند نیز صدق می‌کند، چرا که یک کشتی نمی‌تواند در آن واحد در دو نقطه مختلف حضور داشته باشد. همان طور که استالین بار‌ها گفته بود، کمیت، کیفیت خاص خود را دارد.
کمیت، کیفیت یا تکنولوژی
در نمایشگاه فارن‌بوروی امسال، شرکت‌های بزرگ هوا‌فضا همچنان از بهترین آشیانه‌ها برخوردار بودند، اما وجود یک یاغی آنها را نگران می‌کرد. او کسی نبود جز نیل بلو، مدیر‌عامل جنرال‌اتمیکس. این شرکت که بیشتر به کار در زمینه فیزیک هسته‌ای شناخته می‌شود، با تولید «شکارچی» بدون خلبان بر این شرکت‌های بزرگ پیشی گرفته است. اولین مدل‌های ساخت جنرال‌اتمیکس با استفاده از موتور‌های مخصوص حرکت روی برف کار می‌کردند. اولین هواپیما‌های شناسایی تولید آن به گونه‌های مسلحی تکامل یافتند که می‌توانستند ظرف مدت اندکی به هدف حمله کنند و سپس به هواپیمای بزرگ‌تر ریپر (دروگر) تبدیل شدند که می‌تواند سلاح‌های بیشتری را با خود حمل کند. حال آقای بلو به خاطر ساخت نوعی مخفی‌تر به نام آونگر (انتقام‌جو) که موتور جت دارد، به دیگران فخر‌فروشی می‌کند.
او می‌گوید که حذف خلبان، بهترین راه برای پایین نگه داشتن قیمت‌هاست. بنا به ادعای بلو هزینه آونگر تقریبا یک‌دهم جت خلبان‌دار «فوق‌گران» جدید است. او خاطر‌نشان می‌کند که آینده به جنگنده‌های بی‌سرنشین ارزان‌تری تعلق دارد که بتوانند در صورت نیاز، به صورت گروهی به پرواز درآیند یا منطقه وسیعی را تحت پوشش قرار دهند و همچنین بتوان در شرایط اضطراری، آنها را فدا کرد.
منتقدین بلو بر این باورند که جنگنده‌های بدون خلبان، کارآیی زیادی ندارند. این قبیل هواپیماها به افراد بیشتری روی زمین نیاز دارند، کند و آسیب‌پذیر هستند و پهنای باند ماهواره‌ای بسیار زیادی را می‌طلبند. استیو اوبرین از لاکهید مارتین می‌پرسد که «اگر پیوند‌های داده‌ای از کار بیفتد، آیا واقعا می‌خواهید که نیروی هوایی خود را از دست بدهید؟» ساخت جنگنده‌هایی که می‌توانند به صورت مستقل در جنگ شرکت کنند، آنها را بسیار گران‌تر می‌کند و باعث می‌شود که نتوان آنها را به راحتی فدا کرد. بلو معتقد است که تکنولوژی، هم کمیت و هم کیفیت را فراهم خواهد آورد. اما اگر تاریخ را راهنمای خود بگیریم، درمی‌یابیم که قانون آگوستین، همان‌طور که درباره بیگلز صادق بود، روزی در خصوص این جنگنده‌ها نیز به حقیقت خواهد پیوست.