شما مقصرید!

یاسین نمکچیان

چه کسی مسوول ورود بی ضابطه بازیگران سینما به عرصه‌های دیگر است؟!

سال‌های زیادی است که هنر ‌این سرزمین به شکل‌های مختلف مورد هجوم آدم‌هایی قرار می‌گیرد که از یکسو خودشان را هنرمند می‌دانند و از سویی دیگر با تیشه‌هایی که در دست‌هایشان گرفته‌اند، ریشه هنر حقیقی را می‌خشکانند. سال‌های زیادی است که هنر واقعی ‌این سرزمین مورد تمسخر آدم‌هایی قرار می‌گیرد که با استفاده از نام‌ها و چهره‌های آشنایشان هرطور که می‌خواهند رفتار می‌کنند و هیچ کس هم چیزی نمی‌گوید. در دوره‌ای که عکاسان حرفه‌ای و تاثیرگذار در گوشه‌ای کز کرده‌اند و در تنهایی همیشگی خود فرو رفته‌اند و کسی سراغی از آنها نمی‌گیرد، نمایشگاه عکس فلان خانم بازیگر با سلام و صلوات و سرمایه‌گذاری کلان بخش دولتی برپا می‌شود و در نهایت بازیگر عکاس مقابل انتقاد تند وتیز خبرنگاران مجبور می‌شود اشک بریزد و چیزی نگوید. در واقع دفاعی برایش باقی نمانده است. در دوره‌ای که بهترین شاعران و نویسندگان ‌این مملکت آواره خیابان‌ها و کوچه‌های شهر می‌شوند، عکس فلان بازیگر درجه چندم روی جلد کتابچه‌ای چندین صفحه‌ای قرار می‌گیرد و به بهترین شکل ممکن در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد. شاید قصه از یک شوخی شروع شد. یک شوخی که شروعش در خاطر کسی باقی نمانده است. شاید روزهای دوری که بازیکنان فوتبال دور هم جمع شدند و به شکل دسته جمعی ترانه ضبط می‌کردند هرگز در ذهنشان هم نمی‌گنجید که‌این تفنن تبدیل به یک بیماری واگیر شود. اینکه اول فوتبالیست‌ها آغازگراین راه بودند یا بازیگران سینما و تلویزیون، نکته مهمی ‌نیست. اهمیت ‌این قضیه مربوط می‌شود به یک دخالت تاثیرگذار فرهنگی؛ دخالتی که به وضعیت نابسامان فرهنگی کشور ضربه وارد کرده است و گاهی هنر را به معنای واقعی کلمه به ابتذال کشانده است. در‌این میان خیلی‌ها بی‌تفاوت از کنار تولیدات روزمره‌ این گروه می‌گذرند و خیلی‌ها هم با آغوش باز، مقدمات استقبال را فراهم می‌کنند.

بهانه‌این سطرها انتشار آلبوم «دارکوب» کار گروهی با همین عنوان و خوانندگی دو چهره آشنای سینما و تلویزیون؛ یعنی مهران مدیری و حامد بهداد است. چهره‌هایی که هر کدامشان در حوزه کاری خود طرفداران پروپا قرص خود را دارند و اتفاقا موفق هم هستند؛ اما چرا علاقه دارند در حوزه‌ای که تخصص ندارند واردشوند؛ سوالی است که هنوز پاسخ روشنی برایش وجود ندارد.

آنها چه می‌خواهند؟

در طول چند سال گذشته کم نبودند بازیگرانی که با تیتراژ سریال‌های تلویزیونی، عرصه خوانندگی را شروع کردند و بعدها به برگزاری کنسرت هم رسیدند؛ اما آنها عمدتا کسانی بودند که در محدوده فعالیت‌های هنری شان آدم‌های درجه چندم محسوب می‌شدند. اینکه هنرمندان شاخصی مثل مدیری و بهداد و کیارستمی، تهرانی و کریمی‌ هم در چنین دامی‌گرفتار می‌شوند، نیاز به آسیب شناسی جدی دارد. عباس کیارستمی‌ که جهان، سینمای ‌ایران را با فیلم‌های او به یاد می‌آورد، چند بیت از حافظ و سعدی را به صورت کتاب‌های جداگانه منتشر می‌کند و داد کارشناسان ادبی را در می‌آورد. هدیه تهرانی تجربه‌های خام عکاسی‌اش را به دیوارهای خانه هنرمندان می‌آویزد و منتقدان چشمه اشکش را جاری می‌کنند. نیکی کریمی‌ رمانی از حنیف قریشی را ترجمه می‌کند و چون علاقه‌مندان به کتاب جدی‌تر به قضیه نگاه می‌کنند از کنارش می‌گذرند و رضا کیانیان هم البته با کمی استعدادی بیشتر ناگهان عکاس و نویسنده از آب در می‌آید.

مخاطب را گمراه می‌کنند

متاسفانه ثابت شده است که در فضای فرهنگی کشور، مرجع قابل اعتمادی وجود ندارد تا حد و مرزها را مشخص کند و هر تازه از راه رسیده‌ای اجازه توهین به شعور مردم را نداشته باشد. بی‌تعارف انتشار آلبوم «دارکوب» توهین به شعور مردمی ‌است که موسیقی شبیه خون در رگ‌های زندگی آنها جاری است، هم آنهایی که گول نام مدیری و بهداد را می‌خورند و هم آنهایی که حرفه‌ای‌های کار به حساب می‌آیند.

شاید اولین بار است که در حوزه موسیقی آلبومی ‌منتشر شده است که ژانر مشخصی ندارد. از یک طرف به دلیل قطعات بی‌کلامش پاپ محسوب می‌شود و از طرفی با وجود ترانه‌های محلی فولک هم سنتی است و هم پاپ و هم اینکه تکلیف مخاطب را بر‌این دوراهی مشخص نمی‌کند. انگار آهنگساز آلبوم اثری را ساخته است و چون می‌داند کارش با استقبال روبه‌رو نخواهد بود، بهداد و مدیری را هم فرا می‌خواند تا با حضور آنها فروش آلبوم تضمین شود. آیا هنرمندی که جدی است و برای کارش ارزش قائل می‌شود، به همین راحتی هویت حرفه‌اش را زیر علامت سوالی بزرگ قرار خواهد داد.

هرکس یک بار ‌این آلبوم گوش خراش را از خاطر بگذراند متوجه‌این نکته خواهد شد که دوبازیگر معروف، تنها جنبه تضمین فروش را برعهده داشته و هیچ ارزش دیگری ندارند؛ چرا که در تمام دقیقه‌ها فقط سه تراک را خوانده‌اند و از آن میان هم یک تراک با صدای مدیری، تیتراژ سریال شب‌های برره است که مردم هزار بار آن را شنیده‌اند. می‌ماند دو ترا ک باقیمانده که یکی اجرای مدیری است و دیگری اجرای بهداد. از کار مدیری که بگذریم اجرای بهداد به شکل غم‌انگیزی خنده‌دار است، قطعه‌ای از موسیقی غنی خراسان که انگار بهداد قصد تمسخرش را دارد. در یکی از سایت‌ها که اتفاقا حامی‌ جریان‌های بی‌ریشه است، آمده بود بزرگان موسیقی خراسان تحریر‌های حامد بهداد را ستوده‌اند. کسی نیست به‌این حاشیه‌سازان ابتذال بگوید کدام استاد برجسته‌ای از چنین کار خنده‌داری حمایت کرده که جرات نمی‌کند خودش را معرفی کند. نیازی به استادان نیست، فقط یک استاد را معرفی کنید که با دلایل معتبر از ‌این تحریر‌ها تعریف کرده باشد. مگر موسیقی خراسان تا ‌این ‌اندازه عقب مانده است که‌ این تحریرهای کاریکاتورگونه برای استادانش تعجب‌برانگیز باشد و حامد بهداد یک شبه قطب راویان اصیل خراسانی شود!

راستی دلیل ‌این رویکرد گروه‌ها و خوانندگان جوان به موسیقی نواحی چیست؟ با انتشار چنین آثاری غیر از‌ این است که ابتذال به موسیقی پاپ و سنتی ریشه دوانده و حالا می‌خواهند ریشه موسیقی نواحی را هم بخشکانند. چطور این همه سال کسی متوجه ظرافت‌های موسیقی فولک نبود و در ظرف همین چند ماه ‌این همه گروه مدعیان، سینه چاک ترویجش شده‌اند. در فضایی که هنرمندان برجسته و واقعی اجازه خودنمایی پیدا نمی‌کنند و مجبور می‌شوند در کنج تنهایی، خون از دل‌هایشان بگذرانند شگفت نیست که فرهنگ ‌این مرزوبوم بازیچه دست نااهلان شود.

مهران مدیری و حامد بهداد، طرف صحبت شمایید!

آقایان مهران مدیری و حامد بهداد، ما بارها از بازی‌های شما لذت بردیم، در مواقع زیادی گریستیم و در مواقعی هم خندیدیم. بارها منتظر ماندیم تا روی پرده نقره‌ای یا تلویزیون خانه‌هایمان ظاهر شوید و لحظه‌هایمان را با حضور شما گرم کنیم. لحظه‌هایی که گاهی سردترین فصل سال بودند. به ما حق بدهید که از شما ناراحت شویم؛ چون انتظار نداریم شما فرهنگ ما را مسخره کنید. به ما حق بدهید که از دست شما عصبانی شویم؛ چون روی شما برعکس همکاران دیگرتان حساب دیگری باز کرده‌ایم و شما را شاخص می‌دانیم. آقایان مهران مدیری و حامد بهداد؛ با انتشار ‌این آلبوم به شعور خیلی‌ها توهین شد. تردیدی نداشته باشید که خیلی‌ها شما را نخواهند بخشید هرقدر هم خاطره خوبی از کارهایتان داشته باشند. شما مقصرید؛ چون احساسات مردم را نادیده گرفتید.